English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
tubal وابسته به لوله رحمی یا گذرگاه تخم
Other Matches
oviduct لوله رحمی لوله فالوپ
kaleidoscopic وابسته به لوله شکل نما جوراجور
overpass گذرگاه فوقانی گذرگاه زبرین
underpasses گذرگاه تحتانی گذرگاه زیرین
underpass گذرگاه تحتانی گذرگاه زیرین
overpasses گذرگاه فوقانی گذرگاه زبرین
intubate لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
uterine رحمی
barbarity بی رحمی
barbarities بی رحمی
the iron age دوره بی رحمی
extrauterine خارج رحمی
intrauterine درون رحمی
inclemency بی رحمی سنگدلی
hysterogenic موجب اختناق رحمی
hysteroid موجب اختناق رحمی
hosed لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hoses لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
muzzle burst ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
go devil لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
breech end انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
thermionic tube لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
cannons لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannon لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
jack ring حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
rigatoni رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
vas deferens لوله خروجی بیضه لوله منی
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
to pipeline با خط لوله لوله کشی کردن
water pipe لوله مخصوص لوله کشی اب
sockets بست لوله دوراهی لوله
spigot لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
pipeline assets وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
angle of depression میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
flash tube لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
back to battery برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
passage گذرگاه
path گذرگاه
passage way گذرگاه
bypasses گذرگاه
bypassed گذرگاه
bypass گذرگاه
bypassing گذرگاه
trajectories گذرگاه
gang way گذرگاه
passages گذرگاه
causeways گذرگاه
passes گذرگاه
ailure گذرگاه
passed گذرگاه
passageway گذرگاه
passageways گذرگاه
alure گذرگاه
alura گذرگاه
pass گذرگاه
roads گذرگاه
road گذرگاه
allure گذرگاه
causeway گذرگاه
crossing گذرگاه
buses گذرگاه
pathways گذرگاه
busing گذرگاه
bused گذرگاه
bus گذرگاه
run way گذرگاه
ferrying گذرگاه
ferry گذرگاه
ferried گذرگاه
ferries گذرگاه
trajectory گذرگاه
bussed گذرگاه
busses گذرگاه
pathway گذرگاه
defiled گذرگاه
gateways گذرگاه
paths گذرگاه
gateway گذرگاه
bussing گذرگاه
defiling گذرگاه
defiles گذرگاه
defile گذرگاه
motor path گذرگاه حرکتی
beach exit گذرگاه ساحلی
archway گذرگاه طاقدار
bidirectional bus گذرگاه دوطرفه
by pass گذرگاه فرعی
archways گذرگاه طاقدار
narrows گذرگاه تنگ
cart crossing گذرگاه ارابه
pedestrian crossings گذرگاه پیاده
pedestrian crossings گذرگاه پیادگان
internal bus گذرگاه داخلی
association pathway گذرگاه ارتباطی
partial two level forked junction گذرگاه زیر و رو
nerve path گذرگاه عصبی
pedestrian crossing گذرگاه پیادگان
level crossings گذرگاه همکف
level crossing گذرگاه همکف
bus driver محرک گذرگاه
bus system سیستم گذرگاه
aisle گذرگاه طولی
pedestrian crossing گذرگاه پیاده
storm lane گذرگاه طوفان
cattle crossing گذرگاه چارپایان
fishway گذرگاه ماهی
bidirectional bus گذرگاه دوسویه
data bus گذرگاه داده
arcade گذرگاه طاقدار
exhaust passage گذرگاه خروجی
gangway راهرو گذرگاه
gangways راهرو گذرگاه
control bus گذرگاه کنترل
system bus گذرگاه سیستم
channels گذرگاه ابی
traject عبور گذرگاه
channeled گذرگاه ابی
shaft tunnel گذرگاه محور
channeling گذرگاه ابی
channelled گذرگاه ابی
shaft tunnel گذرگاه شفت
channel گذرگاه ابی
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
busing بااتوبوس رفتن گذرگاه
mid channel buoy بویه میان گذرگاه
input output bus گذرگاه ورودی- خروجی
bus بااتوبوس رفتن گذرگاه
bused بااتوبوس رفتن گذرگاه
buses بااتوبوس رفتن گذرگاه
external auditory meatus گذرگاه برونی گوش
way راه عبور گذرگاه
bussed بااتوبوس رفتن گذرگاه
bussing بااتوبوس رفتن گذرگاه
busses بااتوبوس رفتن گذرگاه
partial two level forked junction گذرگاه زیر و زبر
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
bypasses کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
bypass کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
bypassed کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
pass گذرگاه کارت عبور گذراندن
passed گذرگاه کارت عبور گذراندن
passes گذرگاه کارت عبور گذراندن
middle ground buoy بویه زمین میان گذرگاه
address bus گذر آدرس گذرگاه نشانی
bypassing کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
diasy chain انتشار سیگنالها در طول یک گذرگاه
gorges گذرگاه تنگ بین دو کوه
gorge گذرگاه تنگ بین دو کوه
gorging گذرگاه تنگ بین دو کوه
gorged گذرگاه تنگ بین دو کوه
collimating sight دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
dromos [راهروی باریک و طولانی به گذرگاه کندویی]
absorption [گذرگاه بین جرز و سطح دیوار]
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
ppd Device Protection Port دستگاه حفافت گذرگاه
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
daisy chain interrupt یک سیستم وقفه که در ان دستگاههای جانبی از طریق گذرگاه به کامپیوتر وصل می شوند
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
associate وابسته وابسته کردن
associating وابسته وابسته کردن
associates وابسته وابسته کردن
associated وابسته وابسته کردن
angle of traverse زاویه حرکت لوله در سمت زاویه سمت لوله
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
by pass گذرگاه فرعی مسیر فرعی
conduits لوله
hosing لوله
sequacious لوله شو
pipelines خط لوله
rolled لوله
pipe fitter لوله کش
water pipe لوله اب
spout لوله
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com