Total search result: 202 (13 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
sight |
وسیله تنظیم دید روی کمان نشانه روی مگسک |
sights |
وسیله تنظیم دید روی کمان نشانه روی مگسک |
|
|
Other Matches |
|
ring and bead sight |
دستگاه نشانه روی که دارای شکاف درجه حلقوی و مگسک میباشد |
elevation |
تنظیم دید با بالا و پایین اوردن مگسک تفنگ |
elevations |
تنظیم دید با بالا و پایین اوردن مگسک تفنگ |
sight adjustment |
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن |
back |
تنظیم بادبان پشت کمان |
backs |
تنظیم بادبان پشت کمان |
sighting bar |
ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی |
sight alinement |
تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله |
windage |
تنظیم کمان هنگام وجود بادعرضی برای دقت در هدفگیری |
fine sight |
تنظیم خط نشانه دقیق |
touches |
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله |
touch |
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله |
bowsight |
وسیله کمکی هدفگیری وصل به کمان |
sight blade |
مگسک یا تیغه مگسک |
windage |
تنظیم سمتی وسایل نشانه روی |
sighting shot |
تیرهای قلق گیری یا تنظیم وسایل نشانه روی |
sighting device |
وسیله نشانه روی |
set |
نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد |
sets |
نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد |
setting up |
نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد |
preset vector |
دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب |
stop |
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی |
stopped |
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی |
tabulation |
نقاط تنظیم در امتداد یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab متوقف میشود |
stopping |
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی |
stops |
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی |
sidelay |
تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ |
gas governor |
وسیله تنظیم گاز |
window regulator |
وسیله تنظیم پنجره |
radar ranging |
تنظیم تیر به وسیله رادار |
paddles |
وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد |
paddle |
وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد |
paddled |
وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد |
paddling |
وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد |
set |
وسیله حاضر بکار تنظیم شده |
mount |
تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه |
sets |
وسیله حاضر بکار تنظیم شده |
mounts |
تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه |
setting up |
وسیله حاضر بکار تنظیم شده |
paddled |
وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد |
paddles |
وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد |
money spinner |
کارتنه کوچک که انرا نشانه خوشبختی و وسیله پیدا شدن پول میدانند |
paddle |
وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد |
paddling |
وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد |
absolute address |
وسیله ورودی مثل tablet یا mouse که مختصات نشانه گر را با بردارهای مخصوص برمی گرداند |
pointing device |
وسیله ورودی که محل نشانه گر را روی صفحه کنترل میکند طبق حرکت آن توسط کاربر |
protests |
واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود |
tuner |
پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره |
tuners |
پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره |
protest |
واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود |
protested |
واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود |
protesting |
واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود |
voltages |
خیر زمانی دو وسیله که با هم تنظیم می شوند یا به علت اختلال در خط ایجاد میشود |
voltage |
خیر زمانی دو وسیله که با هم تنظیم می شوند یا به علت اختلال در خط ایجاد میشود |
mouses |
وسیله ورودی کوچک دستی که روی سطح صاف حرکت میکند تا محل نشانه گر در صفحه را مشخص کند |
mouse |
وسیله ورودی کوچک دستی که روی سطح صاف حرکت میکند تا محل نشانه گر در صفحه را مشخص کند |
adaptation |
توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف |
adaptations |
توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف |
docketed |
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود |
dockets |
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود |
docket |
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود |
docketing |
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود |
target bow |
کمان مخصوص تیراندازی باتیر و کمان |
warm standby |
وسیله پشتیبان جانبی که قابل تنظیم برای روشن شدن است در یک لحظه کوتاه پس از خرابی سیستم |
muscar |
مگسک |
front sight |
مگسک |
calibrates |
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن |
calibrated |
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن |
calibrate |
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن |
calibrating |
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن |
beads |
مگسک تفنگ |
bead |
مگسک تفنگ |
foresight |
مگسک تفنگ |
peep sight |
مگسک تفنگ |
sight defilade |
حفاظ مگسک |
sight defilade |
روپوش مگسک |
images |
وسیله تنظیم تایپ که میتواند کاغذ Postscript را پردازش کند و خروجی با ruolution بالا تولید کند |
image |
وسیله تنظیم تایپ که میتواند کاغذ Postscript را پردازش کند و خروجی با ruolution بالا تولید کند |
mouse |
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن |
mouses |
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن |
photocomposition |
کاربرد پردازش الکترونیکی درتهیه چاپ که مستلزم تعریف و تنظیم تحریر و تولید ان به وسیله پردازش از طریق عکاسی میباشد |
relative |
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است |
pointers |
نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش |
pointer |
نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش |
dispart |
شکاف مگسک هدف گیری کردن تفنگ |
boresight |
میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری |
bow |
کمان کمان هدفگیری |
bowed |
کمان کمان هدفگیری |
bowing |
کمان کمان هدفگیری |
bows |
کمان کمان هدفگیری |
no drop image |
[تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.] |
chain |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
chains |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
sensor |
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده |
ToolTips |
برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد |
symbolic |
آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند |
symbolically |
آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند |
camera station |
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین |
tune |
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق |
tunes |
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق |
tunes |
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل |
range spotting |
تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن |
tune |
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل |
fet |
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت |
rainbow border |
حاشیه رنگین کمان [در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.] |
pages |
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ |
paged |
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ |
page |
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ |
peach design |
نقش هلو [این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.] |
rheostatic |
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت |
rheostat |
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت |
calibration |
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی |
crawlers |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
crawler |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
asynchronous |
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند |
contention |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
peripheral |
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی |
contentions |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
loop |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
loops |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
looped |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
connectivity |
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات |
built-in |
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است |
devices |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
device |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
tie down |
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن |
simulates |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
simulate |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
simulating |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
daisy chain |
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر |
immersion proof |
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب |
trainers |
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی |
trainer |
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی |
daisy chain |
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت |
communication |
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود |
laser |
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند |
lasers |
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند |
plotters |
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده |
plotter |
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده |
output |
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی |
outputs |
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی |
electro optics |
وسایل نشانه روی الکترونیکی دوربینهای نشانه روی الکترونیکی |
devices |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
device |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
go no go |
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن |
fiddlestick |
کمان |
bowed |
کمان |
fiddle bow |
کمان |
sagittarius |
کمان |
sagittarii |
کمان |
arch- |
کمان |
bowing |
کمان |
bows |
کمان |
bow |
کمان |
arcs |
کمان |
bowstring |
زه کمان |
spot |
کمان |
spots |
کمان |
arch |
: کمان |
arch |
کمان |
arch- |
: کمان |
arches |
: کمان |
arches |
کمان |
arc |
کمان |
adjusting ring |
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم |
sunbow |
رنگین کمان |
bow and arrow |
تیر و کمان |
rainbow |
رنگین کمان |
bow weight |
وزن کمان |
straight bow |
کمان راست |
bowman |
تیرانداز کمان کش |
stacked bow |
کمان باریک |
central angle of arch |
دهانه کمان |
rainbows |
رنگین کمان |
to feel any one's pulse |
کمان کردن |
cant |
کج گرفتن کمان |
included angle of arch |
دهانه کمان |
circular measure |
اندازه کمان |
string picture |
روزنه کمان |
bowyer |
کمان فروش |
bowyer |
کمان ساز |
cock feather |
پر وصل به کمان |
bowman |
تیرانداز با کمان |
power hacksaw |
کمان اره |
crossbows |
کمان زنبورکی |
reflex arc |
کمان بازتاب |
iris |
رنگین کمان |
irises |
رنگین کمان |
bend |
کمان خمش |
crossbow |
کمان زنبورکی |
crossbow |
کمان پولادی |
crossbow |
کمان صلیبی |
crossbows |
کمان پولادی |
crossbows |
کمان صلیبی |
saw frame |
کمان اره |
longbow |
کمان بزرگ |
long bow |
کمان دستی |
arch |
چفت کمان |
arch- |
چفت کمان |
bare bow |
کمان لخت |