| Total search result: 201 (22 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
| spray attack |
پخش مواد شیمیایی وبیولوژیکی از راه هوا برای تولید تلفات |
|
|
|
|
| Other Matches |
|
| planar |
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت |
| product |
ول مواد لازم برای تولید یک محصول |
| products |
ول مواد لازم برای تولید یک محصول |
dye-stuff |
ماده رنگی در رنگرزی الیاف [این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند] |
| casualty radius |
شعاع تولید تلفات |
organic compound |
مواد شیمیایی |
| petrolum chemicals |
مواد شیمیایی نفتی |
| chemical feedstock |
مواد اولیه شیمیایی |
| petrochemicals |
مواد شیمیایی نفتی |
| cloud attack |
تک شیمیایی با مواد سمی |
| chemical security |
حفافت برعلیه مواد شیمیایی |
synthetic |
مواد شیمیایی و پروسس شده |
| latensify |
بوسیله مواد شیمیایی تقویت کردن |
| drysalter |
فروشنده مواد شیمیایی وگوشت وترشی |
| inert |
که با سایر مواد شیمیایی کار نمیکند |
| chemical defense |
پدافند بر علیه مواد شیمیایی سمی |
| biosynthesis |
تهیه مواد شیمیایی بوسیله موجودات زنده |
| desiccant |
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها |
| latensification |
تقویت عکس فاهر شده عکاسی بوسیله مواد شیمیایی |
| resists |
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد |
| resist |
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد |
| resisting |
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد |
| resisted |
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد |
| magnaflux |
نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان |
| galvanist |
متخصص تولید نیروی کهربایی با عمل شیمیایی یامعالجه ناخوشی با برق |
| antigens |
مواد تولید کنندهء پادتن |
| antigen |
مواد تولید کنندهء پادتن |
| seconds |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
| seconded |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
| second |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
| seconding |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
| concentrations |
تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا |
| concentration |
تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا |
| feed stock |
مواد اولیه که جهت تولید به کارخانه وارد میشود |
| convertor reactor |
راکتوری که مواد شکافت پذیررا تولید و هم مصرف میکند |
| capacity cost |
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت |
| NCR paper |
کاغذ خاص تلقیح شده با مواد شیمیایی که به صورتهای مختلف استفاده میشود. پس از چاپ گرفتن این کاغذ با چاپگر impact |
| derived demand |
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود . |
| oem |
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند |
Mercerization |
مرسیزاسیون [این عمل شیمیایی بر روی نخ های پنبه ای توسط مواد قلیائی و در محیط تحت فشار انجام گرفته تا علاوه بر افزایش استحکام نخ، حالتی درخشنده نیز به آن افزوده شود.] |
dead wool |
پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.] |
| matrix |
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود |
| matrixes |
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود |
| turnaround time |
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است |
| Kaleida Labs |
شرکت فروش واسط بین Apple و IBM برای تولید از برای نوشتاری چندرسانهای |
| beta range |
حدود تغییر گام ملخ در موتورتوربوپراپ برای تولید نیروی برای صفر یا منفی |
| phoneme |
برای بررسی صدای ورودی برای تشخیص کلمات یا تولید صحبت با تکرار چندین صدا |
| nuclide |
کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته |
| acceleration principle |
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید |
| mag |
ماده شیمیایی برای جذب رطوبت دست ژیمناست |
| mags |
ماده شیمیایی برای جذب رطوبت دست ژیمناست |
| bleaching materiel |
پودر شستشو برای رفع الودگی عوامل شیمیایی |
| to paynize wood |
چوب را با محلول ویژه شیمیایی اندون برای اینکه زودنپوسد |
| danc solution |
نوعی محلول شیمیایی برای رفع الودگی عوامل تاول زا |
| slow pill |
ماده شیمیایی که بطورغیرمجاز به اسب برای کندکردن سرعتش تزریق میشود |
| macronutrient |
ماده شیمیایی که برای رشد ونمو و تغذیه گیاه لازم است |
| mantling |
مواد لازم برای پوشش |
| productions |
ساخت مواد برای فروش |
| dope |
مواد مخدرغیرمجاز برای اسب |
| dopes |
مواد مخدرغیرمجاز برای اسب |
production |
ساخت مواد برای فروش |
| signaled |
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی |
| signalled |
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی |
| publish |
1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات . |
| published |
1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات . |
| publishes |
1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات . |
| signal |
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی |
| barrier material |
مواد لازم برای ساختن موانع |
| keying material |
مواد موردلزوم برای رمز کردن کلمات |
| eisa |
گروه تولید کنندگان PC که یک انجمنی برای پیشبرد استاندارد باس تک بیتی تشکیل داده اند که رقیبی برای استاندار باس MAC از IBM است |
| media |
مواد مغناطیسی برای ذخیره سیگنالها مثل دیسک و نوار و. |
| k ration |
بسته کوچک مواد غذایی ارتشی برای موارد فوق العاده |
| sample |
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود |
| sampled |
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود |
| to frisk [a person] |
دست روی بدن کسی کشیدن [در جستجو برای اسلحه یا مواد مخدر] |
| stallation |
اسب نر برای تولید مثل |
| broodmare |
مادیان برای تولید نژاد |
| chemical survey |
بررسی منطقه از نظر شیمیایی تجسس از نظر وجود عوامل شیمیایی |
| casual labour |
کارگری که برای حمل و نقل مواد تولیدشده هر چند گاه یکبار به کارگرفته میشود |
| optical |
شیشه یا پلاستیک محافظت شده با مواد محافظ برای ارسال پیاپی سیگنالهای نوری |
| cryptocompromise |
تولید خطر برای مخابرات رمز |
| indexer |
برنامهای که برای یک سندشاخص تولید کند |
| product |
محصول تولید شده برای فروش |
| generators |
دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی |
| generator |
دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی |
| products |
محصول تولید شده برای فروش |
| sql |
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود |
structure |
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود |
| structuring |
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود |
| structures |
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود |
bacteriolysis |
مواد شیمایی جهت جلوگیری از رشد باکتری خصوصا برای انبار کردن فرش بیش از سه ما ه |
| grader |
ماشینی که برای درجه بندی کردن مواد و محصول بکارمیرودو بانها شیب منظم میدهد |
| seeds |
مقدار شروع برای تولید اعداد تصادفی |
| seed |
مقدار شروع برای تولید اعداد تصادفی |
| processes |
انجام دادن کارهایی برای تولید نتیجه |
| process |
انجام دادن کارهایی برای تولید نتیجه |
| Paintbrush/Paint |
windows برای تولید و ویرایش تصاویر atmap |
| primitive |
برای تولید اشکال پیچیده تر در برنامه گرافیکی |
| amphimictic |
مناسب برای تولید و تناسل واختلاط نژاد |
| ptomaine |
مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد |
| MDs |
دستور DOS برای تولید دایرکتوری جدید در دیسک |
| MD |
دستور DOS برای تولید دایرکتوری جدید در دیسک |
| monadic operator |
عملی که از یک عملوند برای تولید نتیجه استفاده میکند |
| metacompilation |
کامپایل که برای تولید کامپایلر دیگر انجام میشود |
| primitive |
تابع ابتدایی که برای تولید تابعهای پیچیده تر به کار می رود. 2- |
| directory |
در OS/2 , -MS DOS دستور برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک |
| generate |
استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه |
| clocks |
مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند |
| stability |
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر بدون لکه |
| effective |
آنچه برای تولید یک نتیجه مشخص قابل استفاده است |
| number |
عدد تولید شده از داده برای هر بیتی یا تشخیص خطا |
| numbers |
عدد تولید شده از داده برای هر بیتی یا تشخیص خطا |
| clock |
مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند |
| directories |
در OS/2 , -MS DOS دستور برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک |
| generated |
استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه |
| generates |
استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه |
| generating |
استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه |
| cads |
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند |
| cad |
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند |
| silicon |
عنصری با خصوصیات نیمه هادی , به صورت کریستال برای تولید کنندگان IC |
| modular |
با اتصال بلاکهای کوچک به هم برای تولید محصول مط ابق میل کاربر |
| brake specific fuel consumption |
مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت |
| cam |
استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید |
| cams |
استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید |
| directories |
در OS/2 , -MS DOS دستور سیستم برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک |
| directory |
در OS/2 , -MS DOS دستور سیستم برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک |
| durable material |
مواد غیراستهلاکی مواد بادوام زیاد |
| transudate |
مواد فرانشت شده مواد مترشحه |
| vibrators |
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود |
| international standards organization |
سازمانی که استانداردها را برای کامپیوترهای مختلف و محصولات شبکه تولید و مرتب میکند |
| wrming message |
پیام تشخیصی که توسط کامپایلر برای اگاهی استفاده کننده تولید میشود |
| vibrator |
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود |
| COMPAQ |
شرکت کامپیوتر شخصی آمریکایی که اولین تولید کننده برای IBMPC بود |
images |
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش |
image |
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش |
| processor |
کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و... |
| electronic |
1-استفاده از بسته نشر رومیزی و چاپگر لیزری برای تولید کالای چاپ شده . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات نمایش داده شده مثل داده |
| controlled thermonuclear reaction |
جوش هستهای کنترل شده تحت شرایط ازمایشگاهی برای تولید توان مفید |
| VRAM |
حافظه سریع با دستیابی تصادفی برای ذخیره تصاویر تولید شده در کامپیوتر یا دیجیتالی |
| licences |
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی |
| central |
که برای تولید کلمات بزرگ CPU با استفاده از روش ها تقسم بیت به کار می رود |
| licence |
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی |
| licenses |
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی |
| terminator |
مقاومتی که در انتهای کابل coaxial باس شبکه قرار دارد برای تولید جریان الکتریکی . 2- |
| baud rate |
وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند |
| long run |
مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه |
| baud |
وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند |
| enzymes |
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم |
| enzyme |
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم |
| overstriking |
توانایی یک چاپگر نسخه چاپی برای ضربه مکرر زدن به کاراکتربه منظور تولید حالت نمایانتری از ان |
| text |
وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند |
| texts |
وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند |
| plotted |
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه . |
| plots |
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه . |
| pre imaging |
تولید فریم نقاشی متحرک یا ویدیو در بافر حافظه پیش از آنکه روی صفحه منتقل شود برای نمایش |
| texture mapping |
1-جلوههای ویژه گرافیک کامپیوتری با استفاده از الگوریتم هایی برای تولید تصویری که مانند سطح چیزی به نظر می آید. |
| plot |
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه . |
machine address |
نوعی برنامه زبان اسمبلی که برای تولید کد که فقط از آدرس و مقدار مطلق استفاده میکند تشکیل شده باشد |
| check plot |
یک ترسیم قلمی که به طورخودکار توسط سیستم CADقبل از ایجاد خروجی نهایی برای اصلاح و ویرایش تصویری تولید شود |
| multimedia |
محصول ماکروسافت که امکان تولید برنامههای کاربردی چند رسانهای با استفاده از کتابخانه توابع برای کنترل گردش ویدیو |
| circuits |
مدار منط قی که روی ورودیهای دودویی برای تولید خروجی طبق مجموعه توابع سخت افزاری عملیات انجام میدهد |
| Perl |
برای تولید متنهای CGI که میتواند فراهم را پردازش کند و روی وب سرور عملیاتی انجام دهد تا وب سایت را بهبود بخشید |
| Novell |
شرکت بزرگ که نرم افزار شبکه تولید می :ند. و برای سیستم عامل Netware معروف است که روی سرور PC اجرا میشود |
| circuit |
مدار منط قی که روی ورودیهای دودویی برای تولید خروجی طبق مجموعه توابع سخت افزاری عملیات انجام میدهد |
| systems analysis |
ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم |
| offsetting |
مقدار اضافه شدنی به آدرس پایه برای تولید آدرس اندیس نهایی |
| offset |
مقدار اضافه شدنی به آدرس پایه برای تولید آدرس اندیس نهایی |
| Hayes Corporation |
تولید کننده مودم که زبان کنترل استاندارد برای مودم ها ایجاد میکند |
| hash |
تولید عدد یکتا مشتق شده از ورودی برای هر ورودی پایگاه داده ها |
| embryophyte |
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید |
| pilot line operation |
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید |
anastylosis |
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی] |
| packaging |
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها |
| hash |
الگوریتم تولید کد hash برای ورودی و اطمینان از اینکه با سایر ورودی ها فرق دارد |
join |
ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع |
| joined |
ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع |
| joins |
ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع |
| components |
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند |
| component |
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند |
| dp |
پردازش روی داده برای تولید اطلاعات مفید یا مرتب کردن و سازماندهی فایلهای داده |
| uninterruptable power supply |
منبع تغذیه که میتواند یک منبع متناوب برای قطعه تولید کند حتی پس از یک خرابی اصلی |
| producer's goods |
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند |
| heterodyne |
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور |
restoration |
احیا و مرمت فرش [برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.] |
| mos |
روش تولید و طراحی برای مدارهای مجتمع خاص با استفاده از هادیهای آهنی و اکسی روی نیمه هادی . و نیز مراجعه شود به MOSFET |
| style sheet |
الگویی که برای تولید خودکار نحوه یا نوع یک متن مثل روش کار , کتاب , برنامه ,... از پیش فرمت و قالب بندی شده باشد |
| metal oxide semiconductor |
روش تولید و طراحی برای خانوادههای خاصی از مدارهای مجتمع با استفاده از الگویی از هادیهای آهنی و اکسیر که روی نیمه هادی قرار دارند |
| losses |
تلفات |
| mortality |
تلفات |
| loss |
تلفات |
| fatality |
تلفات |
| fatalities |
تلفات |
| victim |
تلفات |
| victims |
تلفات |
| casualty |
تلفات |
| total loss |
تلفات کل |
| casualties |
تلفات |
| refreshes |
قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان |
| refreshed |
قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان |
| refresh |
قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان |