Total search result: 201 (3 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
amortization |
پرداخت بدهی به اقساط مساوی |
|
|
Other Matches |
|
interim financing |
پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین |
payment by instalments |
پرداخت به اقساط |
paying off [clearing off] [repayment] |
بازپرداخت [پرداخت کامل اقساط] |
due bill |
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست |
the d. of a debt |
پرداخت بدهی |
liquidation |
پرداخت بدهی |
hire purchase |
کرایه چیزی به این ترتیب که کرایه کننده با پرداخت یک عده اقساط مالک ان شی بشود |
realisation [British E] [of something] |
پرداخت بدهی [اقتصاد] |
realization [American E] [of something] |
پرداخت بدهی [اقتصاد] |
liquidation [of something] |
پرداخت بدهی [اقتصاد] |
defaults |
عدم پرداخت بدهی |
monetization |
پرداخت نقدی بدهی |
defaulting |
عدم پرداخت بدهی |
defaulted |
عدم پرداخت بدهی |
default |
عدم پرداخت بدهی |
rebate |
پرداخت قسمتی از بدهی |
due |
بدهی موعد پرداخت |
rebates |
پرداخت قسمتی از بدهی |
solvency |
توانایی پرداخت بدهی |
chargeable |
قابل بدهی یا پرداخت |
insolvency |
عدم توانایی در پرداخت بدهی |
monetization |
پرداخت بدهی دولت از طریق انتشارپول |
tax avoidance |
اجتناب از پرداخت مالیات کاهش بدهی مالیاتی |
an insolvent estate |
دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد |
debt of honour |
بدهی که پرداخت ان به خوش حسابی بدهکار بستگی دارد |
delegatee |
کسیکه پرداخت بدهی شخص دیگر به او واگذار شده است |
current liability |
اقلامی از بدهی که پرداخت انها از محل دارایی جاری باشد |
judgement dept |
بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است |
collocation |
ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران |
conversions |
استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر |
conversion |
استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر |
on the installment plan [American English] |
به اقساط |
by instalment |
به اقساط |
in parts |
به اقساط |
recoupment |
اقساط هزینه |
pay by instalments |
اقساط پرداختی |
yearly instalmernts |
اقساط سالیانه |
instalment of rent |
اقساط مال الاجاره |
class e allotment |
کسورات اقساط ماهیانه |
progress payment |
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای |
matte |
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا |
matt |
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا |
usance |
مهلت پرداخت پرداخت مدت دار |
sets of bill |
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد |
stop order |
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده |
fates |
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک |
fate |
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک |
droppage |
کسری پرداخت کسر پرداخت |
gini coefficient |
شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست |
tax evasion |
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات |
ransom |
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود |
ransoms |
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود |
squaring |
مساوی |
squares |
مساوی |
split |
مساوی |
squared |
مساوی |
square |
مساوی |
peels |
مساوی |
save off |
مساوی |
plus/equals key |
مساوی |
euqal |
مساوی |
peel |
مساوی |
identic |
مساوی |
all- |
مساوی |
all |
مساوی |
adequate |
مساوی |
equivalent |
مساوی |
equivalents |
مساوی |
hikiwate |
مساوی |
all square |
مساوی |
equalise |
مساوی |
draw |
مساوی |
tie |
مساوی |
ties |
مساوی |
even <adj.> |
مساوی |
no set |
مساوی |
draws |
مساوی |
bracketed |
مساوی |
identical |
مساوی |
carnet |
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد |
equalling |
برابر مساوی |
equalize |
مساوی کردن |
equalled |
برابر مساوی |
equals |
برابر مساوی |
equaling |
برابر مساوی |
go halves <idiom> |
تقسیم مساوی |
equidistance |
مسافت مساوی |
equaled |
برابر مساوی |
equalising |
مساوی کردن |
equalises |
مساوی کردن |
equalizing |
مساوی کردن |
On an equal footing. |
بر پایه مساوی |
equalizes |
مساوی کردن |
measure up <idiom> |
مساوی بودن |
equal |
برابر مساوی |
equalized |
مساوی کردن |
equalised |
مساوی کردن |
equally <adv.> |
به طور مساوی |
dead even |
کاملا مساوی |
just as well <adv.> |
به طور مساوی |
nonpareil |
غیر مساوی |
part |
جزء مساوی |
paripassu |
مساوی همدرجه |
moiety |
قسمت مساوی |
adequate |
مساوی ساختن |
even |
تراز مساوی |
tie vote |
اراء مساوی |
liability |
بدهی |
indebtedness |
بدهی |
debt |
بدهی |
debts |
بدهی |
liabilities |
بدهی |
liability to disease |
بدهی |
due |
بدهی |
debit |
بدهی |
debits |
بدهی |
debited |
بدهی |
debiting |
بدهی |
stand off |
مساوی یاهیچ به هیچ |
three square |
دارای سه ضلع مساوی |
stand-off |
مساوی یاهیچ به هیچ |
isotonic |
دارای کشش مساوی |
stand-offs |
مساوی یاهیچ به هیچ |
isodiametric |
دارای ابعاد مساوی |
isodiametric |
دارای قطر مساوی |
isoelectric |
دارای فشارالکتریکی مساوی |
chronologer |
مساوی است بازاقخگخمخلهسف |
equidistant |
دارای مسافت مساوی |
equaliser |
امتیاز مساوی کننده |
equate |
برابرگرفتن مساوی پنداشتن |
equated |
برابرگرفتن مساوی پنداشتن |
homographic |
مساوی از حیث املاء |
equiangular |
دارای زوایای مساوی |
equates |
برابرگرفتن مساوی پنداشتن |
bank overdraft |
بدهی به بانک |
collective liability |
بدهی جمعی |
debt burden |
بار بدهی |
admission of liability |
قبول بدهی |
legal liability |
بدهی قانونی |
liabilities and assets |
بدهی و دارایی |
acknowledgement of debt |
اقرار به بدهی |
capital liability |
بدهی درازمدت |
capital liability |
بدهی سرمایه |
acknowladgement of debt |
قبول بدهی |
contingent liability |
بدهی اتفاقی |
credit note |
سند بدهی |
arrear |
بدهی پس افتاده |
debit card |
کارت بدهی |
an active debt |
بدهی با ربح |
current liability |
بدهی جاری |
due bill |
سند بدهی |
debt |
بدهی داشتن |
floating debt |
بدهی متغیر |
debit note |
صورتحساب بدهی |
arrear |
بدهی معوق |
debts |
بدهی داشتن |
backs |
بدهی پس افتاده |
credit notes |
سند بدهی |
back |
بدهی پس افتاده |
book debts |
بدهی دفتری |
contingent liability |
بدهی احتمالی |
debiting |
حساب بدهی |
promissory note |
برگه بدهی |
debt perpetrator |
خطاکار در بدهی |
debit |
حساب بدهی |
debit |
ستون بدهی |
to be in debt |
بدهی داشتن |
debited |
حساب بدهی |
debited |
ستون بدهی |
debiting |
ستون بدهی |
debits |
حساب بدهی |
debits |
ستون بدهی |
debt perpetrator |
مرتکب بدهی |
to get into debt |
بدهی پیداکردن |
public debt |
بدهی دولت |
promissory note |
سند بدهی |
liability insurance |
بیمه بدهی |
promissory notes |
سند بدهی |
net debt |
بدهی خالص |
national debt |
بدهی ملی |
promissory notes |
برگه بدهی |
private debt |
بدهی خصوصی |
oxygen debt |
بدهی اکسیژن |
absolute liability |
بدهی مطلق |
equicaloric |
دارای کالری و نیروی مساوی |
equals |
: برابر شدن با مساوی بودن |
equalling |
: برابر شدن با مساوی بودن |
equalled |
: برابر شدن با مساوی بودن |
equal |
: برابر شدن با مساوی بودن |
equaling |
: برابر شدن با مساوی بودن |
equaled |
: برابر شدن با مساوی بودن |
tie-breaks |
بهم خوردن وضع مساوی |
tie-break |
بهم خوردن وضع مساوی |
tie break |
بهم خوردن وضع مساوی |
skittering |
ماهیگیری با نخ و چوب به میزان مساوی |
equalising |
مساوی یاهم شکل کردن |
equalize |
مساوی یاهم شکل کردن |
equalized |
مساوی یاهم شکل کردن |
spacing |
در فواصل مساوی تقسیم بندی |
equalised |
مساوی یاهم شکل کردن |