Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
housing
چارچوب قسمت ساکن دستگاه
Other Matches
standard
قسمت ساکن دستگاه
standards
قسمت ساکن دستگاه
double housing planner
دستگاه رنده با دو قسمت ساکن
double standard planer
دستگاه رنده با دو قسمت ساکن صفحه تراش استاندارددوبل
column grinder
دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
machine frame
چارچوب دستگاه
locomotive frame drilling machine
دستگاه مته چارچوب لوکوموتیو
boring stay
قسمت ساکن مقابل
stator
قسمت ساکن موتوریا ژنراتور
slovak
نژاد اسلواک ساکن قسمت مرکزی چکوسلواکی
stand
قسما ساکن دستگاه مقام نوردکاری
major assembly
قسمت عمده دستگاه
subassembly
قسمت فرعی دستگاه
motor unit
قسمت موتوروسیله دستگاه موتور
unit assembly
یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
operations research
تحقیقات از نظر کار و عملیات یک قسمت یا دستگاه
head stock
قطعهای که قسمت مهم دستگاه بر ان قرار دارد
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
arithmatic unit
قسمت حافظه ماشین حساب دستگاه محاسب کامپیوتر
antistatic mat
پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
range section
قسمت مسئول مسافت یاب یاکار با دستگاه مسافت یاب دریک اتشبار
door set
در با چارچوب
door frame
چارچوب در
rack
چارچوب
door case
چارچوب در
racked
چارچوب
frame
چارچوب
door-frame
چارچوب در
door-case
چارچوب در
quadrat
چارچوب
casing
چارچوب
racks
چارچوب
wracked
چارچوب
wracks
چارچوب
hake
چارچوب
butts
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
chassis frame
چارچوب شاسی
threshold
استانه چارچوب
thresholds
استانه چارچوب
grating
چارچوب اهنی
time frame
چارچوب زمانی
framework
چارچوب چهارچوبه
threshholds
استانه چارچوب
crane frame
چارچوب جرثقیل
gratings
چارچوب اهنی
plan frame
چارچوب برنامه
time frames
چارچوب زمانی
frameworks
چارچوب چهارچوبه
saw gate
چارچوب اره
frame
قاب چارچوب کمان
door-jamb
[تیر عمودی چارچوب در]
frame
چارچوب گرفتن طرح کردن
escoinson
[گوشه تیر عمودی چارچوب]
chimney-jamb
[تیر عمودی چارچوب دودکش]
terneplate
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
plank
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
attic door-case
[چارچوب در کشویی اتاق زیر شیروانی]
fusuma
[چارچوب متحرک در خانه های ژاپنی]
cross disbursing
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
Gibbs surround
[معماری نواری اطراف چارچوب در، طاقچه و پنجره]
stillage
چارچوب یاچارپایهای که چیزیرا روی ان می گذارندتاابش کشیده شود
sections
قسمت قسمت کردن برش دادن
section
قسمت قسمت کردن برش دادن
go cart
چارچوب غلتک داری که کودکان دست بدان گرفته راه رفتن میاموزند
overlaps
روی هم امدن لبه دو ورقه ویا تکرار کناره یک تصویر دردو چارچوب
overlapped
روی هم امدن لبه دو ورقه ویا تکرار کناره یک تصویر دردو چارچوب
overlap
روی هم امدن لبه دو ورقه ویا تکرار کناره یک تصویر دردو چارچوب
synchro
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
fanfold
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
attitude director indicator
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
executing agency
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
حمل کردن قسمت به قسمت
transponder
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
walking chair
چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
ac dc set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
all mains set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
prints
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
printed
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
quad density
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
facsimile recorder
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressor
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
equilibrator
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
pulmotor
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressors
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
public relations officers
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army nurse corps
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
jig
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jigs
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
to sell in lots
قسمت قسمت فروختن
throttled
عبور قسمت به قسمت
p.p.m
قسمت در یک میلیون قسمت
shuttle
راهپیمائی قسمت به قسمت
throttles
عبور قسمت به قسمت
shuttled
بمباران قسمت به قسمت
parts per million
قسمت در میلیون قسمت
shuttles
بمباران قسمت به قسمت
throttle
عبور قسمت به قسمت
shuttled
راهپیمائی قسمت به قسمت
throttling
عبور قسمت به قسمت
shuttles
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle
بمباران قسمت به قسمت
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
performance factor
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
cold swaging machine
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
gun slide
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
static
ساکن
lodgers
ساکن
stillest
ساکن
inert
ساکن
resident
ساکن
statist
ساکن
slack water
اب ساکن
stiller
ساکن
still
ساکن
waveless
ساکن
lodger
ساکن
irenic
ساکن
residents
ساکن
residing
ساکن
inhabitant
ساکن
stills
ساکن
stilly
ساکن
denizens
ساکن
stationary
ساکن
denizen
ساکن
occupant
ساکن
resting
ساکن
dead
ساکن
dwellings
ساکن
domiciled
ساکن
quiescent
ساکن
inmates
ساکن
occupier
ساکن
abider
ساکن
dweller
ساکن
dwelling
ساکن
occupants
ساکن
abiding
ساکن
occupiers
ساکن
habitant
ساکن
inmate
ساکن
data transceiver
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
transducer
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
forward overlap
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
inhabits
ساکن شدن
freemen
ساکن شهر
pekinese
ساکن شهرپکن
pekineses
ساکن شهرپکن
freeman
ساکن شهر
northern
ساکن شمال
Aborigine
ساکن اولیه
silvicolous
ساکن جنگل
breake contact
کنتاکت ساکن
pekingeses
ساکن شهرپکن
lunarian
ساکن ماه
bedlamite
ساکن تیمارستان
rusticate
ساکن ده شدن
seasider
ساکن دریاکنار
quiet
ساکن خاموش
denizen
ساکن کردن
townee
ساکن شهر
quietest
ساکن خاموش
nonresidency
غیر ساکن
inhabiting
ساکن شدن
stationary phase
فاز ساکن
abide
ساکن شدن
sojourner
ساکن موقتی
pacific
اقیانوس ساکن
static electricity
الکتریسیته ساکن
pelagic
ساکن دریا
abhide
ساکن شدن
people
ساکن شدن
stagirite
ساکن شهر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com