Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
to jury-rig something
چیزی را به هم پیوستن
Other Matches
affixes
پیوستن
cements
پیوستن
to make contact
پیوستن
affixed
پیوستن
meet
پیوستن
cementing
پیوستن
cemented
پیوستن
coalescence
پیوستن
cement
پیوستن
affixing
پیوستن
conjoin
پیوستن
adjoins
پیوستن
attaching
پیوستن
affix
پیوستن
meets
پیوستن
link-ups
پیوستن
joins
پیوستن
link-up
پیوستن
joined
پیوستن
link up
پیوستن
join
پیوستن
link
به هم پیوستن
interlocked
پیوستن
anastomois
به هم پیوستن
affiliate
پیوستن
attach
پیوستن
attaches
پیوستن
annex
پیوستن
connect
پیوستن
interlocking
پیوستن
interlocks
پیوستن
coupled
پیوستن
enlink
پیوستن
join up
به هم پیوستن
couples
پیوستن
sorted
پیوستن
allying
پیوستن
ally
پیوستن
sort
پیوستن
sorts
پیوستن
connects
پیوستن
to bring into contact
پیوستن
to go in with
پیوستن با
adjoined
پیوستن
couple
پیوستن
adjoin
پیوستن
annexes
پیوستن
interlock
پیوستن
annexing
پیوستن
link
بهم پیوستن
interconnects
بهم پیوستن
pan
بهم پیوستن
to piece together
بهم پیوستن
anastomosis
بهم پیوستن
admix
بهم پیوستن
pan-
بهم پیوستن
pans
بهم پیوستن
interconnected
بهم پیوستن
binds
بهم پیوستن
bind
بهم پیوستن
incorporating
بهم پیوستن
interconnect
بهم پیوستن
affiliating
پیوستن اشناکردن
inosculate
بهم پیوستن
adequateness
چسبیدن پیوستن
interlocking
بهم پیوستن
interlocks
بهم پیوستن
interlocked
بهم پیوستن
interlock
بهم پیوستن
patches
بهم پیوستن
affiliated
پیوستن اشناکردن
affiliates
پیوستن اشناکردن
inone
بهم پیوستن
knot
بهم پیوستن
knots
بهم پیوستن
anastomose
بهم پیوستن
patch
بهم پیوستن
incorporates
بهم پیوستن
knit
بهم پیوستن
adhered
چسبیدن پیوستن
interconnecting
بهم پیوستن
filiate
اشناکردن پیوستن
weld
بهم پیوستن
to grow into one
بهم پیوستن
to put together
بهم پیوستن
seams
بهم پیوستن
combining
باهم پیوستن
adhere
چسبیدن پیوستن
glutinate
بهم پیوستن
seam
بهم پیوستن
combines
باهم پیوستن
clings
چسبیدن پیوستن
cling
چسبیدن پیوستن
concatenate
بهم پیوستن
combine
باهم پیوستن
adheres
چسبیدن پیوستن
welds
بهم پیوستن
reconstitute
بهم پیوستن
incorporate
بهم پیوستن
joint
بهم پیوستن
knits
بهم پیوستن
adhering
چسبیدن پیوستن
reconstituting
بهم پیوستن
reconstitutes
بهم پیوستن
rejoined
دوباره پیوستن به
rejoining
دوباره پیوستن به
rejoins
دوباره پیوستن به
rejoin
دوباره پیوستن به
reconstituted
بهم پیوستن
interlink
بهم پیوستن
interlinked
بهم پیوستن
interlinking
بهم پیوستن
interlinks
بهم پیوستن
welded
بهم پیوستن
to grow together
باهم پیوستن
reunite
دوباره بهم پیوستن
clobber
بهم پیوستن زدن
reunited
دوباره بهم پیوستن
annexes
پیوستن ضمیمه سازی
associate
همدم شدن پیوستن
associated
همدم شدن پیوستن
assisting
پیوستن به حمایت کردن از
assists
پیوستن به حمایت کردن از
clobbers
بهم پیوستن زدن
clobbering
بهم پیوستن زدن
assist
پیوستن به حمایت کردن از
clobbered
بهم پیوستن زدن
join
شرکت کردن در پیوستن
joins
شرکت کردن در پیوستن
joined
شرکت کردن در پیوستن
assisted
پیوستن به حمایت کردن از
in store
<idiom>
آماده بوقوع پیوستن
to go to glory
برحمت ایزدی پیوستن
cleaved
پیوستن تقسیم شدن
repiece
دوباره بهم پیوستن
reuniting
دوباره بهم پیوستن
reunites
دوباره بهم پیوستن
put to
بگروه شکارچی پیوستن
compaginate
محکم بهم پیوستن
cleaves
پیوستن تقسیم شدن
consociate
متحد کردن پیوستن
associating
همدم شدن پیوستن
catenate
پیوستن متصل کردن
weld
جوش دادن پیوستن
annex
پیوستن ضمیمه سازی
associates
همدم شدن پیوستن
annexing
پیوستن ضمیمه سازی
welded
جوش دادن پیوستن
cleave
پیوستن تقسیم شدن
welds
جوش دادن پیوستن
to concern something
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
rabbet
با کنش کاو بهم پیوستن
grafted
پیوند زدن بهم پیوستن
graft
پیوند زدن بهم پیوستن
clutch
تزویج یا پیوستن دو عضومتحرک کلاج
grafts
پیوند زدن بهم پیوستن
nirvanas
پیوستن به کل هستی خشنودی مطلق
clutching
تزویج یا پیوستن دو عضومتحرک کلاج
clutches
تزویج یا پیوستن دو عضومتحرک کلاج
clutched
تزویج یا پیوستن دو عضومتحرک کلاج
nirvana
پیوستن به کل هستی خشنودی مطلق
jump on the bandwagon
<idiom>
[پیوستن به گرایش یا فعالیتی محبوب]
binds
محصور کردن بهم پیوستن
bind
محصور کردن بهم پیوستن
add
جمع زدن باهم پیوستن
adding
جمع زدن باهم پیوستن
adds
جمع زدن باهم پیوستن
to be fulfilled
بوقوع پیوستن راست امدن
attachable
قابل بهم پیوستن یا ضمیمه کردن
crossfertilize
پیوستن دونوع متفاوت از طریق لقاح
to watch something
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
to herd with other people
با مردم دیگر پیوستن درگروه دیگران درامدن
hyphen
برای پیوستن چندکلمه بیکدیگر مثل Northwest
hyphens
برای پیوستن چندکلمه بیکدیگر مثل Northwest
integration
یکی کردن و بهم پیوستن پیوستگی اجزاء
hyphens
برای پیوستن هجاهای جدا شده از یکدیگردر اخرسطر
concrete
: سفت کردن باشفته اندودن یا ساختن بهم پیوستن
hyphen
برای پیوستن هجاهای جدا شده از یکدیگردر اخرسطر
piecer
درنخ ریسی کسیکه کارش بهم پیوستن نخهای گسیخته است
healing by first intention
جوش خوردن زخم یاشکستگی بوسیله دوباره بهم پیوستن پاره ها
avulsion
جدا شدن زمینی از یک ملک و پیوستن بملک دیگر درنتیجه سیل یا تغییرمسیررودخانه
to interlock levers
اهرم هارابهم پیوستن بدانسان که هرکدام راتکان دهندهمه باهم تکان می خورد
to stop somebody or something
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
encloses
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
relevance
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclosing
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
modifying
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
query
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
push
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
via
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
modify
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
queries
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queried
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
querying
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replacing
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modifies
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
replace
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com