English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
intercalated strata چینه هایی که ازروی بی ترتیبی در میان چینههای دیگرقرارگرفته باشند
Other Matches
cont line فاصله میان رشتههای طناب یاچلیک هایی که تنگ هم چیده باشند
interstatify در میان چینههای دیگرقراردادن
lisping یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisped یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisp یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisps یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
interbedded خوابیده در میان چینه ها
excursively ازروی بی ترتیبی
lateral route جاده هایی که به موازات خط لجمن قرارداشته باشند
shot group گروه گلوله هایی که نزدیک هم به هدف خورده باشند
hanging committee انجمنی که عهده دارچسباندن یا اویختن عکس هایی درنمایش باشند
radialized دارای میله هایی که پرتووارمنشعب شده باشند مرتب بشکل پرتو
highlight حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
highlighted حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
highlights حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
serial دستوریا داده پردازش شده ترتیبی , به همان ترتیبی که بازیابی می شوند
serials دستوریا داده پردازش شده ترتیبی , به همان ترتیبی که بازیابی می شوند
stratify چینه چینه کردن
injudiciously بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
discerningly ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
pusillanimously ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
impartially ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
fast and loose ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
pig headedly ازروی کله شقی ازروی کودنی
isam Access IndexedSequential روش دستیابی ترتیبی شاخص دار روش دستیابی ترتیبی فهرست دارethod
colony گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی تابع قوانین و حکومت کشورشان در آنجا باشند
anti- ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
expertly ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
medoterranean واقع در میان چند زمین میان زمینی
indexed sequential file پرونده ترتیبی شاخص دار فایل ترتیبی شاخص دار
provine چینه
folium چینه
cobs چینه
cob چینه
layer چینه
pise wall چینه
pise چینه
enclosures چینه
stratum چینه
baits چینه
fault چینه
straticulate چینه چینه
enclosure چینه
rough waller چینه کش
faulted چینه
bait چینه
faults چینه
baited چینه
layers چینه
intervenient در میان اینده واقع در میان
futtock میان چوب میان تیر
clay wall دیوار چینه
craw چینه دان
folia جمع چینه
stratification چینه بندی
inclose چینه کشیدن
ingluvies چینه دان
stratigraphy چینه شناسی
the inner layer چینه درونی
inclosure چینه کشیدن
stratification تشکیل چینه
rool crush اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
enclosures چینه کشی حصار
to encircle with a wall دیوار یا چینه کشیدن
enclosure چینه کشی حصار
hedger چینه ساز حصارکش
stratigrapher دانشمند چینه شناس
symmetric difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
outcrop فهور چینه درسطح زمین
crops حاصل دادن چینه دان
outcrops فهور چینه درسطح زمین
cropped حاصل دادن چینه دان
crop حاصل دادن چینه دان
stratification تشکیل طبقات زمین چینه بندی
equality تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
enclosing به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
encloses به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
enclose به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
stratigraphy وضع وساختمان طبقات زمین چینه شناسی
disjointedness بی ترتیبی
serial ترتیبی
disorder بی ترتیبی
disarrangement بی ترتیبی
serials ترتیبی
ordinal ترتیبی
desultorness بی ترتیبی
irregularity بی ترتیبی
disorders بی ترتیبی
heterotaxy بی ترتیبی
heterotaxis بی ترتیبی
mismanagement بی ترتیبی
bewilderment بی ترتیبی
sequential ترتیبی
sequential file فایل ترتیبی
sequential control کنترل ترتیبی
sequential device دستگاه ترتیبی
sequential process فرایند ترتیبی
sequential list لیست ترتیبی
sequential search جستجوی ترتیبی
serial mouse ماوس ترتیبی
serial port درگاه ترتیبی
sequential opreation عمل ترتیبی
sequential processing پردازش ترتیبی
sequential circuit مدار ترتیبی
sequential logic منطق ترتیبی
sequential computer کامپیوتر ترتیبی
sequential algorithm الگوریتم ترتیبی
anarchy بی ترتیبی سیاسی
disorders بی ترتیبی اشفتگی
sequence checking مقابله ترتیبی
sequence check بررسی ترتیبی
ordinal position جایگاه ترتیبی
sequence control کنترل ترتیبی
sequence curcuit مدار ترتیبی
sequence structure ساختار ترتیبی
ordinal scale مقیاس ترتیبی
sequential access دستیابی ترتیبی
disorder بی ترتیبی اشفتگی
ordinal numbers اعداد ترتیبی
sequential file پرونده ترتیبی
sequential machine ماشین ترتیبی
ordinal utility مطلوبیت ترتیبی
nonesequential computer کامپیوتر غیر ترتیبی
solecisms غلط اصطلاحی بی ترتیبی
sequential data structure ساختار ترتیبی داده
solecism غلط اصطلاحی بی ترتیبی
ordinal data داده ترتیبی یا وصفی
ascii sort order نظم ترتیبی اسکی
multisequencing عملکرد چند ترتیبی
serials ترتیبی جزء بجزء
sequential access method روش دستیابی ترتیبی
sequential data set مجموعه ترتیبی داده
sequential access device دستگاه با دستیابی ترتیبی
serial ترتیبی جزء بجزء
sequence control structure ساختار کنترل ترتیبی
sequential storage device دستگاه انباره ترتیبی
flow diagram ترتیبی که رویدادها در فلوچارت رخ میدهد
sequential مرتب شده به صورت ترتیبی
flowchart ترتیبی که رویدادها در فلوچارت رخ میدهد
well-ordering theorem قضیه خوش ترتیبی [ریاضی]
well-ordering principle اصل خوش ترتیبی [ریاضی]
sequential file organization سازمان دهی ترتیبی فایل
basic sequential access method روش دستیابی ترتیبی اساسی
indexed sequential access method روش دستیابی ترتیبی شاخص دار
queued sequential access method روش دستیابی ترتیبی صف بندی شده
ccd که دستیابی ترتیبی یا تصادفی را ممکن می کنند
random access توانایی دستیابی سریع به محلهای حافظه به هر ترتیبی
serials کارکردن یک وسیله روی داده به صورت ترتیبی
scatter load بار کردن داده ترتیبی در محلهای مختلف
basic indexed sequential acess method روش دستیابی ترتیبی شاخص دار اساسی
vortex flow جریان سیال با حرکت ترتیبی دورانی و انتقالی
serial کارکردن یک وسیله روی داده به صورت ترتیبی
loads بار کردن داده ترتیبی در محلهای نامتمادی حافظه
load بار کردن داده ترتیبی در محلهای نامتمادی حافظه
bsam Access Sequential Basicروش دستیابی ترتیبی اساسی ethod
queued indexed sequential access method روش دستیابی ترتیبی اندیس دار صف بندی شده
qisam فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به بافر می خواند
psychophysics علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
the like of you باشند
array می باشند
arrays می باشند
qsam Access QueuedSequential روش دستیابی ترتیبی صف بندی شده ethod
serials فضای ذخیره سازی که فقط امکان دستیابی ترتیبی میدهد
serial فضای ذخیره سازی که فقط امکان دستیابی ترتیبی میدهد
addressing روش آدرس دهی به یک محل چه به صورت ترتیبی یا اندیس یا مستقیم و...
clustering مجموعهای از عناصر که در یک خط ترتیبی فاهر می شوند و یک جدول دستیابی دارند
implication B درست باشند
inclusion B درست باشند
implications B درست باشند
shearling چیده باشند
queued صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
sequential access صف بلاکهای منتظر برای پردازش , که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی میشود
random access حافظهای که امکان دستیابی به هر محلی با هر ترتیبی , معمولاگ به صورت IC , فراهم میکند
random access رسانه ذخیره سازی که امکان دستیابی به هر مرحله با هر ترتیبی را فراهم میکند
queues صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
queueing صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
queue صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
from ازروی
to be of the opinion that ... به این عقیده باشند که ...
to be tuned in to a channel کانالی را گرفته باشند
charges که برای ذخیره سازی داده و امکان دستیابی ترتیبی وتصادفی به کار می رود
edit ترتیبی از حروف یا کلیدها که باید انتخاب شوند تا تابعی یا ویرایشگری فعال شود
function key یچی که برای کار خاص یا ترتیبی از دستورالعمل ها انتساب داده شده بود
edited ترتیبی از حروف یا کلیدها که باید انتخاب شوند تا تابعی یا ویرایشگری فعال شود
charge که برای ذخیره سازی داده و امکان دستیابی ترتیبی وتصادفی به کار می رود
incontinently ازروی بی عفتی
indecently ازروی بی شرمی
indecisively ازروی دو دلی
inconstantly ازروی بی ثباتی
ill humouredly ازروی بد خویی
ill humouredly ازروی بدخلقی
fractiously ازروی کج خلقی
ill humouredness ازروی بد خلقی
ill naturedly ازروی بد خویی
irreverently ازروی بی حرمتی
illy ازروی بد خواهی
immorally از ازروی بد اخلاقی
in the abstract ازروی تجرید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com