English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 142 (8 milliseconds)
English Persian
vellum paper کاغذمهره کشیده
Other Matches
drawled کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawls کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawl کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawling کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
leptosome کشیده تن
longed کشیده
indrawn تو کشیده
longest کشیده
longs کشیده
ectomorph کشیده تن
threaded نخ کشیده
deep drawn از ته دل کشیده
drawn کشیده
longer کشیده
long کشیده
oblongated کشیده
posttensioning پس کشیده
leptokurtic کشیده
tensing کشیده
tensest کشیده
tenses کشیده
tenser کشیده
long- کشیده
drawlingly کشیده
oblonated کشیده
tense کشیده
drew کشیده شد
tensed کشیده
elongates کشیده کردن
sapped شیره کشیده از
tractile کشیده شدنی
sap شیره کشیده از
saps شیره کشیده از
elongating کشیده کردن
deer neck گردن کشیده
deep fetched از ته دل کشیده شده
extensive بسیط کشیده
indrawn بداخل کشیده
couchant دراز کشیده
pinxit کشیده است
at full length دراز کشیده
prolate کشیده شده
drawable کشیده شدنی
leptomorph کشیده ریخت
flares زبانه کشیده
chock-a-block کاملا کشیده
chock-a-block بالا کشیده
deprived محرومیت کشیده
intractile کشیده نشدنی
linear باریک کشیده
flare زبانه کشیده
drags کشیده شدن
in tow <idiom> کشیده شده
dragged کشیده شدن
drag کشیده شدن
threaded بند کشیده
flat trajectory خط سیر کشیده
ectomorphy کشیده تنی
flat fire تیر کشیده
elongate کشیده کردن
tensive کشیده شدنی
low angle fire تیر کشیده
low angle مسیر کشیده
touse کشیده شدن
long robe صورت کشیده
ectomorphic type سنخ کشیده تن
drawn on کشیده شدن عهده
if you please بیزحمت زحمت کشیده
deep fetched از ته سینه کشیده شده
lanternjaws صورت لاغر و کشیده
hell-bent به بیراهه کشیده شده
taut محکم کشیدن کشیده
pencilled با مداد کشیده شده
underdraw کشیده نشدن زه تا اخر
oblong دوک مانند کشیده
oblongs دوک مانند کشیده
satined paper گاغذ مهره کشیده
pulled muscle عضله کشیده شده
extendible کشیده شدنی امتدادپذیر
chant اهنگ ساده و کشیده
chanted اهنگ ساده و کشیده
hell bent به بیراهه کشیده شده
draws کشیده شدن عهده
draw کشیده شدن عهده
chants اهنگ ساده و کشیده
chanting اهنگ ساده و کشیده
conducted اداره کردن کشیده شدن
He has suffered a great deal at the hands of his wife . از دست زنش خیلی کشیده
conducting اداره کردن کشیده شدن
prone float روی شکم با دستهای کشیده
wired سیم کشیده مفتول دار
opens وضع زه هنگام کشیده شدن
hard drawn copper wire سیم مسی کشیده شده
opened وضع زه هنگام کشیده شدن
conducts اداره کردن کشیده شدن
conduct اداره کردن کشیده شدن
open وضع زه هنگام کشیده شدن
wirespun زیاد کشیده ونازک لطیف فریف
flat trajectory سهم تیرکشیده مسیر کشیده گلوله
come home کشیده شدن لنگر به طرف ناو
infill نقاط کشیده شده روی نقشه
drag چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
dragged چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
drags چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
She has long and shapely legs . ساق پاهای کشیده وخوش ترکیبی دارد
to be at full stretch تا اندازه امکان پذیر کشیده شده بودن
he is at the end of his tether چنته اش خالی شده یا قوایش ته کشیده است
in perspective کشیده شده ازروی علم منافرو مرایا
capriole پرش عمودی اسب با پاهای کشیده به عقب
stillage چارچوب یاچارپایهای که چیزیرا روی ان می گذارندتاابش کشیده شود
hauling همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauled همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
haul همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauls همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
jinrikisha درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
phantom section خط نقطهای که جهت رسم تصاویر نامرئی کشیده میشود
jinriki درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
extend وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
i thanked him for his trouble برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
perspective grid خطوط شبکه مختصاتی که روی عکس هوایی کشیده می شوند
extends وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
shoot the duck حرکت جلو و عقب نشینی روی یک پا و پای دیگر کشیده بجلو
dragrope طنابی که بوسیله ان چیزی رامیکشند یا اینکه روی زمین کشیده میشود
autoscore در پردازش کلمه دستورالعملی است که باعث میشود تا زیر متن خط کشیده شود
sliver فتیله نخ [الیاف کشیده شده و موازی که هنوز تاب داده نشده اند.]
y scale در عکس هوایی مایل مقیاسی خطی است که موازی با خط محوراصلی عرضها کشیده میشود
paleozoic وابسته به عهدی از زمین شناسی که از اغازدوره کامبریان تا اوایل دوره پرمیان طول کشیده
to walk the chalk بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
point designation شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
x scale در عکس هوایی مایل مقیاس خطی است که موازی با خط افق حقیقی عکس کشیده میشودc
over stretched wrap نخ چله بیش از حد کشیده شده [این حالت باعث کاهش استحکام نخ چله و همچنین کج بافی در فرش می گردد.]
bar automatic میله فولادی که به موازات ریل راه اهن کشیده میشودو وقتی که چرخ قطاری روی ان قرار می گیرد نقاط توقف و موقعیت را مشخص می نماید
flattest ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
nap side خواب فرش [با انجام عمل پرداخت الیاف از قسمت گره بصورت راست و کشیده درآمده و ظاهر حقیقی فرش را بوجود می آورند.]
karadja medallion ترنج کرجی [این طرح مربوط به منطقه ای بین اهر و تبریز می باشد که در آن ترنج حالت کشیده داشته و هشت وجه آنرا با حالتی از قلاب می پوشانند.]
graphic نوشته شده کشیده شده
drawing روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawings روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
source در عمل کشیدن و قرار دادن , شی اصلی شی ای است که انتخاب شده است و پس کشیده شده است
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com