Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
public good
کالایی که تولید ان به نفع جامعه باشد
Other Matches
derived demand
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
lagan
کالایی که درته دریابا گویهای نگاه داشته باشد
euler theorem
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
declassified cost
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
public mischief
جرمی که مضر به حال جامعه باشد
european essembly
مجمع متشکل از اعضا منتخب پارلمانهای کشورهایی که در "جامعه نیروی اتمی اروپا" و"جامعه ذغالسنگ و فولاداروپا" و "جامعه اقتصادی اروپا" عضو هستند
intervener
در CL علت وروددعوی ثالث ممکن است نفع شخصی یا لزوم حفظ منافع جامعه باشد
cobb doglas production function
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
products
محصولی که در انتهای فرآیند تولید ساخته شده باشد
product
محصولی که در انتهای فرآیند تولید ساخته شده باشد
polygonal soil
زمین چند دامنهای که شیبهای ان در اثر فرسایش یخ یا برف تولید شده باشد
socialism
جامعه گرایی جامعه داری اقتصادسوسیالیستی
machine address
نوعی برنامه زبان اسمبلی که برای تولید کد که فقط از آدرس و مقدار مطلق استفاده میکند تشکیل شده باشد
generic
که با کل وسایل سخت افزاری و نرم افزاری یک تولید کننده سازگار باشد
disjunction
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
style sheet
الگویی که برای تولید خودکار نحوه یا نوع یک متن مثل روش کار , کتاب , برنامه ,... از پیش فرمت و قالب بندی شده باشد
loss leader
کالایی که با قیمت پایین
Tianjan
شهر تیانجان
[شهری در شمال چین که از مراکز اصلی تولید فرش در چین بشمار رفته. زمینه اکثر فرش ها آبی رنگ به همراه طرح های زرد و طلایی می باشد.]
to mark down an article
بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
fast moving stock
کالایی که به سرعت فروخته میشود
loss leader
کالایی که با ضرر فروخته میشود
to launch a product with much fanfare
کالایی را با هیاهو به صحنه نمایش آوردن
duopoly
وقتی که فروشندگان کالایی فقط دو نفرباشند
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
leading articles
کالایی که ارزان می فروشندتاخریداران رابکالاهای دیگرجلب کند
coloury
دارای رنگی که نماینده خوبی کالایی است
leading article
کالایی که ارزان می فروشندتاخریداران رابکالاهای دیگرجلب کند
jetsam
کالایی که برای سبک کردن کشتی به دریا می ریزند
dutiable goods
کالایی که حقوق گمرکی یاعوارض دیگربدان تعلق می گیرد
jetsam
کالایی که برای سبک کردن کشتی بدریا می ریزند
flotsam and jetsam
کالایی که پس از غرق شدن کشتی برروی اب شناور است
embryophyte
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
components
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
transit duty
حقی که بابت عبور کالایی ازکشوری گرفته میشود حق تراتزیت
over production
عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
prohibitive price
بهای گزاف که بر کالایی گذارندو مردم ازعهده خریدان برنیایند
short lot
کالایی که مقدار موجود از ان کم است و در محوطه کوچک انبار میشود
seconding
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
prizing
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prize
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prized
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prizes
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
cartels
اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند
cartel
اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند
production overheads
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
planar
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
oem
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
matrix
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
brand loyalty
وفاداری به کالایی خاص وفاداری به علامت تجاری یک محصول
loss leader
بفروش میرسد کالایی که به منظور جلب توجه مشتری زیر قیمت تمام شده بفروش می رسد
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
open back
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
spermary
غده تولید کننده منی محل تولید منی
laptop
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
the body politic
جامعه
socio-
جامعه
ecological community
جامعه
universe
جامعه
community
جامعه
communities
جامعه
polity
جامعه
societies
جامعه
society
جامعه
polities
جامعه
wellŠsuppose it is so
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
mixed capitalism
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
psychopaths
جامعه ستیز
finite population
جامعه محدود
preliterate society
جامعه نانویسا
sociality
جامعه جویی
league of nations
جامعه ملل
sociologist
جامعه شناس
sociability
جامعه پذیری
psychopath
جامعه ستیز
A classless society.
جامعه بی طبقه
socialism
جامعه گرایی
classless society
جامعه بی طبقه
closed society
جامعه بسته
psychopathy
جامعه ستیزی
nonliterate society
جامعه نانویسا
societies
جامعه اجتماع
primitive society
جامعه ابتدایی
sociable
جامعه پذیر
integral calculus
حساب جامعه
social desirability
جامعه پسندی
stimulus population
جامعه محرکها
statistical universe
جامعه اماری
infinite population
جامعه نامحدود
inert society
جامعه بیهوده
affluent society
جامعه مصرفی
affluent society
جامعه رفاه
sociopathy
جامعه ستیزی
sociopath
جامعه ستیز
social minded
در فکر جامعه
affluent society
جامعه ثروتمند
affluent society
جامعه مرفه
sociometry
جامعه سنجی
sociogenic
جامعه زاد
integral calculvs
حساب جامعه
socialist
جامعه گرای
socialists
جامعه گرای
throwaway society
جامعه مسرف
biotic communtity
جامعه زندگان
biocummunity
جامعه زندگان
biocenose
جامعه زندگان
society
جامعه اجتماع
sociology
جامعه شناسی
transitory society
جامعه انتقالی
atomistic society
جامعه ذرهای
social science
جامعه شناسی
peripheral community
جامعه پیرامونیperipeteia
antisocial
جامعه ستیز
sociological
جامعه شناختی
sociocentrism
جامعه- محوری
parameters
اماره جامعه
parameter
اماره جامعه
moslem league
جامعه مسلمانان
mass society
جامعه انبوهیده
ecclesiastes
کتاب جامعه
underclass
بی کلاس
[در جامعه]
subclass
بی کلاس
[در جامعه]
eruropean community
جامعه اروپایی
lower class
بی کلاس
[در جامعه]
dissocialization
جامعه گسلی
Zel-i Sultan vase
طرح گلدان ظل السلطان
[این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design
لچک ترنج کاراچف
[این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
impact shipment
کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
covenant of the league of nations
منشور جامعه ملل
underclass
طبقه پایین جامعه
subclass
طبقه پایین جامعه
sampling population
جامعه نمونه گیری
lower class
طبقه پایین جامعه
bourgeois
عضوطبقه متوسط جامعه
the society is like a vortex
جامعه مانندگردابی است
egalitarian society
جامعه تساوی طلب
sociolinguistics
جامعه شناسی زبان
sociological
وابسته به جامعه شناسی
holy office
جامعه راهبان ومومنین
phytosociology
جامعه شناسی گیاهی
bourgeois
<adj.>
عضوطبقه متوسط جامعه
Common Market
جامعه اقتصادی اروپا
psychopathic personality
شخصیت جامعه ستیز
public mischief
جرم علیه جامعه
pseudopsychopathic
جامعه ستیز کاذب
gnp gap
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
blind
مخفی گاه
[جامعه شناسی]
antisocial
مخل اجتماع دشمن جامعه
e c s c (european coal & steel commissio
جامعه ذغالسنگ و فولاد اروپا
sociometry
سنجش روابط افراد جامعه
phalanstery
جامعه کوچک ومستقل اشتراکی
socialist
جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
to seed a person to c.
کسیرا از جامعه بیرون کردن
to retire in to oneself
از جامعه کناره گیری کردن
socialists
جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
socialites
شخص طراز اول جامعه
socialite
شخص طراز اول جامعه
to live at the expense of society
روی دوش جامعه زندگی
phalanstery
تقسیم جامعه باجزاء کوچک
cover
مخفی گاه
[جامعه شناسی]
european community competition rules
مقررات رقابت در جامعه اروپا
cover
پوشش مخفی
[جامعه شناسی]
blind
پوشش مخفی
[جامعه شناسی]
r.m.a. color code
علایم رنگی جامعه رادیوسازان
misanthropist
کسیکه از جامعه و از انسان بیزار است
hero-worshipper
ستایش گر ساده لوح
[جامعه شناسی]
league
مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
leagues
مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
calculus
حساب جامعه و فاضله جامع و فاضل
half
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
to acclimatize/acclimatise
[British E]
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to acclimate
[American E]
to new circumstances
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to become acclimatized
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise
[British E]
yourself
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
charge
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
debutant
دختری که برای اولین مرتبه در جامعه وارد میشود
acculturate
نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com