Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
English
Persian
sunscreen
کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
sunscreens
کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
Other Matches
sealsking
نوار پوست سگ ماهی زیرچوب اسکی تورینگ برای جلوگیری از سر خوردن بعقب
straight line coding
برنامه نوشته شده برای جلوگیری از استفاده حلقه و انشعاب برای اجرای سریع تر
blighting
باد زدگی یا زنگ زدگی
blights
باد زدگی یا زنگ زدگی
blight
باد زدگی یا زنگ زدگی
obstructionist
کسیکه برای جلوگیری
in order to prevent
برای جلوگیری کردن
copy protect
یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
dykes
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dyke
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dikes
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
kyanize
باداراشکنه اندودن برای جلوگیری ازپوسیدگی
to avoid distortion of the results
[produced]
by ...
برای جلوگیری از اعوجاج نتایج توسط ...
bailout
کمک مالی
[برای جلوگیری از ورشکستگی]
[اقتصاد]
buffer
امپلی فایری برای جلوگیری ازتداخل مدارات
infibulation
چفت کردن الت تناسلی برای جلوگیری از جماع
maintenance
مراقب مرتب از سیستم برای جلوگیری از رویداد خرابی
boundary
جلوگیری از هر برنامه برای نوشتن بر یک فضای مشخص از حافظه
boundaries
جلوگیری از هر برنامه برای نوشتن بر یک فضای مشخص از حافظه
bulk head
دیواریکه برای جلوگیری ازفشار اب یا خاک ساخته میشود
fly net
پشه پران تورسیمی برای جلوگیری ازامدن مگس
gaiting strap
تسمه مخصوص ارابه برای جلوگیری از انحراف اسب
flop
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
flopping
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
flops
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
flopped
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
spill wind
سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
windbreak
درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند
retraction lock
وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود
to take action to prevent
[stop]
such practices
اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
windbreaks
درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند
fail safe system
سیستمی که برای جلوگیری ازخرابی طراحی شده است سیستم با خرابی ملایم
to rough a horse's shoes
میخ مخصوص بنعل اسب زدن برای اینکه از سرخوردن ان جلوگیری شود
radiation shield
وسیلهای برای جلوگیری ازتابشهای ناخواسته که دراندازه گیری کمیت موردنظرتاثیر میگدارند
encoding
روش کد گذاری داده در دیسک مغناطیسی برای جلوگیری از مجموعهای از بیتهای مشابه
fucus
رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
husking
دوستان وهمسایگان برای پوست کندن ذرت
normal
روش ساخت اطلاعات در پایگاه داده برای جلوگیری از افزونگی و بهبود کارایی ذخیره
revenue cutter
کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
forrel
یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
forel
یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
control lock
وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است
wire locking
بستن تعدادی مهره یا پیچ به یکدیگر توسط سیم ایمنی برای جلوگیری از شل شدن انها
anti spin
سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
bacteriolysis
مواد شیمایی جهت جلوگیری از رشد باکتری خصوصا برای انبار کردن فرش بیش از سه ما ه
aluminum wool
رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود
mezereum
پوست ماذریون که در داروسازی برای اوردن خوی و پیشاب میدهند
bock
یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
compressor bleed air
هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
carbon seal
وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
law calf
پوست گوساله رنگ نشده که برای جلد کتابهای قانون بکار می برند
preventive justice
قسمتی ازحقوق که به بررسی اقدامات مختلفی که برای جلوگیری ازارتکاب جرم از ناحیه تبهکاران احتمالی لازم است اختصاص دارد
semaphore
مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
locknut
قراردادن مهره دوم برای جلوگیری ازشل شدن مهره اول
joggle
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggling
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggled
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggles
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
Every single day. Day in day out.
آفتاب به آفتاب
anti blush tinner
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
marshall plan
طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
spacer
امکانی در سیستم کلمه پرداز برای جلوگیری از فاصله دار شدن کلمات یا جدا شدن در محل نادرست
weatherbeaten
آفتاب سوخته
sunset
غروب آفتاب
Fully exposed (over-exposed)to the sun.
درسینه آفتاب
on the sunny side .
درسمت آفتاب رو
plane as a pikestaff
مانند آفتاب روشن
Make hay while the sun shines.
<proverb>
تا آفتاب مى تابد خرمن کن.
sun lamps
لامپ حمام آفتاب
rain or shine
چه باران باشد چه آفتاب
The sun was roasting us .
آفتاب ما راکباب کرد
sun lamp
لامپ حمام آفتاب
end finish
گره جناقی
[گره زدن دو انتهای فرش در محل ریشه ها برای جلوگیری از باز شدن و بهم ریختگی تار و پود]
endermic
انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
scrambler
وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند
scramblers
وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند
scleroderma
مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
fail
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
failed
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
The sun rays dazzle (hit) the eyes.
نور آفتاب چشم رامی زند
The sun is all the more welcome. In this cold weather.
دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
Ravishingly beautiful.
مثل پنجه آفتاب ( بسیار زیبا )
onion skin
پوست پیاز
[از این رنگینه طبیعی برای تهیه رنگ زرد نخودی استفاده می شود اگرچه ثبات رنگی خوبی ندارد.]
dermatological
مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
tip fading
[رنگ پریدگی الیاف در مجاورت نور آفتاب]
cabin pressurization safety valve
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
sennit
علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
sennet
علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
carriers
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carrier
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
skinning
پوست کندن با پوست پوشاندن
skinned
پوست کندن با پوست پوشاندن
skins
پوست کندن با پوست پوشاندن
skin
پوست کندن با پوست پوشاندن
power down
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
slough
پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
demonomania
جن زدگی
possession
جن زدگی
frostiness
یخ زدگی
freezes
یخ زدگی
cacodemonomania
جن زدگی
jetlag
جت زدگی
rime
یخ زدگی
glaciation
یخ زدگی
freeze
یخ زدگی
efflorescence
شوره زدگی
acariasis
کنه زدگی
dismay
وحشت زدگی
dismayed
وحشت زدگی
sun burn
افتاب زدگی
fouling
زنگ زدگی
dismaying
وحشت زدگی
dismays
وحشت زدگی
acariasis
کرم زدگی
corrsion
زنگ زدگی
moldy
کپک زدگی
sunstroke
افتاب زدگی
mouldiness
کپک زدگی
sunburn
افتاب زدگی
evanescence
غیب زدگی
worriment
ناراحتی غم زدگی
precipitateness
شتاب زدگی
previousness
شتاب زدگی
dewiness
شبنم زدگی
ageing
زنگ زدگی
ageing
زنگ زدگی
hospitalism
بیمارستان زدگی
cataplexy
خشک زدگی
corrosion
زنگ زدگی
paraphrenia
هذیان زدگی
afflictedness
محنت زدگی
stain
زنگ زدگی
seasickness
دریا زدگی
staining
زنگ زدگی
scientism
علم زدگی
hyperthymia
هیجان زدگی
hypersomnia
خواب زدگی
hallucinosis
توهم زدگی
hurriedness
شتاب زدگی
stained
زنگ زدگی
heliosis
افتاب زدگی
rust oxide iron
زنگ زدگی
stains
زنگ زدگی
thunderstroke
صاعقه زدگی
rustiness
زنگ زدگی
transfixion
حیرت زدگی
chilled to the bones
<idiom>
احساس یخ زدگی
perished
[British]
[colloquial]
[feeling extremely cold]
<adj.>
احساس یخ زدگی
tonic immobility
خشک زدگی
fustiness
کفک زدگی
hurry skurry
دستپاچگی شتاب زدگی
startle
پرش وحشت زدگی
alcoholic hallucinosis
توهم زدگی الکلی
melancholy
سودا زدگی غمگین
forwardness
اشتیاق شتاب زدگی
hurry scurry
دستپاچگی شتاب زدگی
startled
پرش وحشت زدگی
outcrops
بیرون زدگی روامدگی
mustiness
پوسیدگی یا کپک زدگی
acute hallucinosis
توهم زدگی حاد
outcrop
بیرون زدگی روامدگی
pecks
نوک زدگی سوراخ
pecking
نوک زدگی سوراخ
pecked
نوک زدگی سوراخ
age hardenable
ثبات در برابرزنگ زدگی
precipitately
از روی شتاب زدگی
peck
نوک زدگی سوراخ
corrosion
رفتگی زنگ زدگی
startles
پرش وحشت زدگی
Rust
<adj.>
<noun>
رنگ زنگ زدگی
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
peel
پوست انداختن پوست
peels
پوست انداختن پوست
tegumnentum
پوست طبیعی پوست
hastiness
دست پاچگی شتاب زدگی
foxiness
بدرنگی ترشیدگی کفک زدگی
rust protection
حفافت در برابر زنگ زدگی
resistance to corrosion
مقاوم در برابر زنگ زدگی
corrosion fatigue
استهلاک در اثر زنگ زدگی
corrosion resistant
مقاومت در برابر خوردگی وزنگ زدگی
frostbite
یخ زدگی بافت بدن در اثر سرما
The sun has set (hadd set).
آفتاب رفته است ( رفته بود )
manic-depressives
دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
manic-depressive
دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
manic depressive
دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
chilled to the bones
<idiom>
نفوذ سوز سرما تا مغز استخوان
[احساس یخ زدگی]
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness.
نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
xanthochroid
شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
stoppages
جلوگیری
obstructions
جلوگیری
arrest
سد جلوگیری
interdiction
جلوگیری
arrests
سد جلوگیری
stoppage
جلوگیری
suppression
جلوگیری
countercheck
جلوگیری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com