Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
second fiddle
کسیکه دارای وفایف فرعی ویاثانوی است
Other Matches
transfer order
دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
free thinker
کسیکه دارای فکر ازاد بوده
umbellulate
دارای گل اذین چتری فرعی
polygenist
کسیکه عقیده داردبشر دارای چندین مبدابوده است
knight marshal
کسیکه در خانواده سلطنتی دارای برخی مامریتهای قضایی باشد
monophysite
کسیکه عقیده دارد باینکه مسیح دارای یک ذات است و بس
mediaevalist
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
compound complex
دارای دو قضیه اصلی ویک قضیه فرعی
subspecies
قسم فرعی جنس فرعی از یک نژاد
stripper
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
by pass
بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
by pass
گذرگاه فرعی مسیر فرعی
ecotype
بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
implied task
وفایف استنتاجی
function keys
کلیدهایانجام وفایف
specified tasks
وفایف تصریحی
assignment of tasks
تعیین وفایف
wifehood
وفایف زوجیت
muliebrity
وفایف زنانه زنانگی
physiology
علم وفایف الاعضاء
toe the line
<idiom>
انجام وفایف شخصی
assignment of tasks
واگذار کردن وفایف
job description
شرح وفایف شغلی
breaks
خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
break
خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
functional
وابسته به وفایف اعضاء وفیفهای
position
قراردادن امورات مربوط به وفایف
positioned
قراردادن امورات مربوط به وفایف
specified tasks
ماموریت تصریحی وفایف مصرحه
that is beyond my duty
این از وفایف من خارج است
physiologic
وابسته به علم وفایف اعضاء ساختمانی
deontology
وفیفه شناسی علم وفایف اخلاقی
physiological
وابسته به علم وفایف اعضاء ساختمانی
he is nehgent of his duties
در انجام وفایف خودسهل انگار است
entoptics
شناسایی وفایف اجزای درونی چشم
this duty precedes all others
این وفیفه مقدم بر همه وفایف دیگر است
admin
تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
condonation
اغماض و چشم پوشی یکی اززوجین در مورد خلافی که ازدیگری در زمینه وفایف زناشویی صادر شده است
stbtitle
عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
manning table
جدول تعیین مشاغل جدول وفایف پرسنل
exquatur
اجازه اقدام دادن به کنسول منظور اجازهای است که به کنسول داده میشود تا به وفایف خود عمل کند
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
sublease
اجاره فرعی دادن حق اجاره بمستاجر فرعی دادن
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
automonitor
ثبت کننده عملیات کامپیوتر برنامه کامپیوتری که وفایف عملیاتی کامپیوتر را ثبت میکند
roster
سیاهه نامه ها سیاهه وفایف
rosters
سیاهه نامه ها سیاهه وفایف
parenthood
مقام والدین وفایف والدین
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
restitution of conjugal rights
دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
gospeller
کسیکه
dragman
کسیکه
one who
کسیکه
blessed is he who
کسیکه
whom
کسیکه
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
whomso
بهر کسیکه
long shot
کسیکه درمسابقات
minimalist
کسیکه خرسنداست
stalker
کسیکه میخرامد
constructionist
کسیکه قانون
introspectionist
کسیکه معتقد به
tributaries
فرعی
half deck
پل فرعی
subsidiaries
فرعی
adverse reaction
اثر فرعی
incidents
فرعی
accessory
فرعی
secondary
فرعی
minor
فرعی
by-effect
اثر فرعی
byeffect
اثر فرعی
tributary
فرعی
branch line
خط فرعی
subalterns
فرعی
subaltern
فرعی
branch lines
خط فرعی
secondary effect
اثر فرعی
succursal
فرعی
fall-out
[side effect]
اثر فرعی
incident
فرعی
adjunct
فرعی
lateral
فرعی
adjuncts
فرعی
extrinsic
فرعی
petty
فرعی
second class
فرعی
spillover effect
اثر فرعی
by
فرعی
subsidiary
فرعی
sub dam
سد فرعی
inferior
فرعی
derivatives
فرعی
inferiors
فرعی
min
فرعی
ancillary
فرعی
derivative
فرعی
accessorial
فرعی
nobs
کسیکه از طبقات بالاباشد
nob
کسیکه از طبقات بالاباشد
obstructionist
کسیکه برای جلوگیری
snorter
کسیکه خرناس میکشد
benedick
کسیکه پس از مدتهاتجرد زن اختیارمیکند
pall bearer
کسیکه در همراهی با جنازه
joggers
کسیکه اهسته می دود
heliophobe
کسیکه ازافتاب بیزاراست
scaler
کسیکه مقیاس بکارمیبرد
rumormonger
کسیکه شایعه میسازد
euphuist
کسیکه باتصنع چیزیراانشامیکند
wonder worker
کسیکه معجزه میکند
misogynist
کسیکه از زن بیزار است
jogger
کسیکه اهسته می دود
tugger
کسیکه کوشش وتقلامیکند
misogynists
کسیکه از زن بیزار است
figurant
کسیکه باجمع میرقصد
stargazer
کسیکه به ستاره ها خیره شده
waxer
کسیکه موم مالی میکند
autodidact
کسیکه پیش خود میاموزد
ortorian
کسیکه شرکت در خواندن بنماید
libertine
کسیکه پابند مذهب نیست
libertines
کسیکه پابند مذهب نیست
chain smoker
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
contrapuntist
کسیکه درجفت کردن اوازهااستاداست
chain-smoker
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
chain-smokers
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
cessionary
کسیکه چیزی باوواگذارشده باشد
browser
کسیکه جسته وگریخته میخواند
negroid
کسیکه خون سیاهان در او باشد
night walker
کسیکه در خواب راه میرود
nightwalker
کسیکه شب در خواب راه میرود
non entity
کسیکه بودونابوداو یکی است
sitters
کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
weaner
کسیکه بچه را از شیر میگیرد
liveryman
کسیکه لباس نوکری بر تن دارد
sitter
کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
paralogist
کسیکه قیاس نادرست میسازد
lobbyer
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
symposiast
کسیکه در بزم شرکت میکند
symposiarch
کسیکه جلسهای را اداره میکند
depositor
کسیکه پول در بانک میگذارد
personator
کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
paradoxist
کسیکه سخنهای متناقض میگوید
deadhead
کسیکه بدون بلیط سوار
paperhanger
کسیکه کاغذ دیواری می چسباند
pledger
کسیکه بسلامتی کسی مینوشد
prankster
کسیکه شوخی زننده کند
pranksters
کسیکه شوخی زننده کند
light sleeper
کسیکه خوابش سبک است
lobbyist
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
lobbyists
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
winegrower
کشتگر انگور کسیکه انگورمیکارد
malaprop
کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
demonist
کسیکه معتقدبهستی دیووتوانایی اوست
gossiper
کسیکه شایعات بی اساس میدهد
sweater
کسیکه عرق میکند پلوور
pseudologer
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
sweaters
کسیکه عرق میکند پلوور
pseudologist
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
fruiter
کسیکه درخت میوه میکارد
hylicist
کسیکه معتقد به مادیات است
griper
کسیکه مرتب شکایت میکند
first nighter
کسیکه درنخستین شب هرنمایش بتماشامیرود
gigman
کسیکه درشکه تک اسبه دارد
watcher
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
revenant
کسیکه که ازغربت یاتبعیدبرگشته است
elephantiac
کسیکه دچاربیلپای یاجذام است
embracer
کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند
watchers
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
scapegoats
کسیکه قربانی دیگران شود
inductee
کسیکه وارد خدمت شده
fillbelly
کسیکه درکاری حریص باشد
fruitarian
کسیکه با میوه زندگی میکند .
purse bearer
کسیکه کیف مهربزرگ را میبرد
somnambulistic
کسیکه درخواب راه میرود
falconer
کسیکه با شاهین شکار میکند
faunist
کسیکه مطالعه درجانوران یک کشورمیکند
songwriter
کسیکه شعراهنگهای معروف را میسراید
speller
کسیکه لغت را هجی میکند
presentee
کسیکه چیزی باوعرضه شده
ghost writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writers
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
soliloquizer
کسیکه باخود حرف میزند
soliloquist
کسیکه باخود حرف میزند
sandbagger
کسیکه کیسه شن بکار برد
falconers
کسیکه با شاهین شکار میکند
proselyte
کسیکه تازه بدینی واردشود
processionist
کسیکه با دستهای راه میافتد
gunfighter
کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
subsidiaries
متمم فرعی
bypath
جاده فرعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com