English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
metaphrast کسیکه در تبدیل عبارات ادبی یادرتبدیل نظم به نثریانثربه نظم دست دارد
Other Matches
interpolator کسیکه عبارات قلب در کتابی می افزاید
textualist کسیکه درنقل یا اقتباس عبارات چالاک است
parodist کسیکه نوشته ادبی راتقلیدکرده بصورت هزل درمیاورد
liveryman کسیکه لباس نوکری بر تن دارد
gigman کسیکه درشکه تک اسبه دارد
color bearer کسیکه پرچم را درجایگاه نگه می دارد
laboratorian کسیکه در ازمایشگاه یاکارخانه شیمیائی تخصص دارد
bookworm کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
bookworms کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
towhead کسیکه موهای مایل به سفیدیا خاکستری دارد
dipsomaniac کسیکه میل مفرط بنوشابههای الکلی دارد
abstainer پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
weisenheimer کسیکه معلومات سطحی در همه چیز دارد
shoo in کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
green thumbed کسیکه در پرورش گیاهان شانس و استعدادخوبی دارد
wisenheimer کسیکه معلومات سطحی درهمه چیز دارد
hereditarian کسیکه عقیده بتوارث تمایلات طبیعی وروحی دارد
natural philosopher فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
monophysite کسیکه عقیده دارد باینکه مسیح دارای یک ذات است و بس
usufructuary کسیکه از عین ونماات ملک دیگری حق دارد استفاده کند
advantaged کسیکه در شرایط بهتری از لحاظ اجتماعی و یا مادی قرار دارد
negationist کسیکه عادت دارد همه چیز راانکار یا تکذیب کند
interlopers کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
interloper کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
advowee کسیکه حق دارد اشخاصی رابرای تصدی مقامات وقفی کلیسامعرفی کند
nympholept کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
mediaevalist کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
direct objects امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
indirect objects امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
object امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
objects امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
objected امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
objecting امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
serviced شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
service شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
she'll مخفف عبارات زیر will she shall she
phraseogram خط یا خطوط نماینده عبارات
italicism عبارات و اصطلاحات ایتالیایی
parallelism ترادف عبارات اشتراک وجه
scalar متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
stripper کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
interpolated در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolating در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolates در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
flowerily چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
interpolate در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
conversions لیست کدهای اصلی یا عبارات و معادل آنها به زبان یا حالت دیگر
inverted commas نام این دو نشان که در سوی عبارات نقل قول شده می گذارند
conversion لیست کدهای اصلی یا عبارات و معادل آنها به زبان یا حالت دیگر
jobs استفاده از دستورات و عبارات برای کنترل عملیات سیستم عامل کامپیوتر
job استفاده از دستورات و عبارات برای کنترل عملیات سیستم عامل کامپیوتر
kwic روش شاخص بندی اطلاعات توسط کلمات یا عبارات از قبل تعیین شده
novatio non presumiter تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
conversion scale مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
transiguration تبدیل صورت تبدیل هیئت
restitution تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
literary ادبی
lowliness بی ادبی
misbehaciour بی ادبی
discourtesy بی ادبی
literay ادبی
impoliteness بی ادبی
inurbanity بی ادبی
belletristic ادبی
clownishness بی ادبی
irreverence بی ادبی
indecorousness بی ادبی
churlishness بی ادبی
. The car is gathering momentum. اتوموبیل دارد دور بر می دارد
assembler اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
pirating دزد ادبی
garland گلچین ادبی
apologias پوزش ادبی
imagery تشبیه ادبی
garlands گلچین ادبی
piracy دزدی ادبی
moral theology لاهوت ادبی
plagiarist سارق ادبی
stylistic ادبی ادیبانه
apologia پوزش ادبی
pirate دزد ادبی
anthologies گلچین ادبی
anthology گلچین ادبی
pirates دزد ادبی
plagiarism دزدی ادبی
reviewers منقد ادبی
pirated دزد ادبی
locus مثال ادبی
plagiary دزدی ادبی
plagiarizer دزد ادبی
miscellanea جنگ ادبی
reviewer منقد ادبی
misbehaving بی ادبی کردن
gobbet گلچین ادبی
gobbets گلچین ادبی
figure of speech صنایع ادبی
criticism نقد ادبی
cribs دزدی ادبی
cribbed دزدی ادبی
misbehave بی ادبی کردن
misbehaves بی ادبی کردن
analects گلچین ادبی
analecta قطعات ادبی
criticisms نقد ادبی
analecta گلچین ادبی
skits هجو ادبی
cribbing دزدی ادبی
to misbehave oneself بی ادبی کردن
misbehaved بی ادبی کردن
literal interpretation تفسیر ادبی
crib دزدی ادبی
literarily بطور ادبی
florilegium گلچین ادبی
literary property حق مالکیت ادبی
skit هجو ادبی
binary to hexadecimal conversion تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
binary to octal conversion تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
pirate دزدی ادبی کردن
chefs-d'oeuvre شاهکار ادبی یا هنری
analects قطعات ادبی منتخبات
textual critic نقدگر متون ادبی
chef-d'oeuvre شاهکار ادبی یا هنری
pirating دزدی ادبی کردن
stylistic وابسته به انشای ادبی
architectonics ساختمان اثر ادبی
textual critic ناقد ادبی منقد
criticizing نقد ادبی کردن
chef d'oeuvre شاهکار ادبی یا هنری
textual critic نقد ادبی متون
pirates دزدی ادبی کردن
criticizes نقد ادبی کردن
pirated دزدی ادبی کردن
criticized نقد ادبی کردن
stylist از نظر سبک ادبی
dialogues مکالمات ادبی و دراماتیک
dialogue مکالمات ادبی و دراماتیک
didactic یاد دهنده ادبی
bluestockings دارای ذوق ادبی
bluestocking دارای ذوق ادبی
criticises نقد ادبی کردن
stylists از نظر سبک ادبی
pieces قطعه ادبی یاموسیقی
locus classicus عبارت نمونه ادبی
piece قطعه ادبی یاموسیقی
criticising نقد ادبی کردن
He is courteous ( respectful ). آدم با ادبی است
criticize نقد ادبی کردن
criticised نقد ادبی کردن
pastiche تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
pastiches تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
morceau قطعه ادبی یاموسیقی کوتاه
magnum opus مهمترین اثر ادبی یا هنری
anthologize گلچین ادبی جمع کردن
aliterary production فراورده یا محصول ادبی تالیف
the desk کار دفتری یا ادبی یاروحانی
epigone مقلد اثار ادبی و هنری
slang واژه عامیانه وغیر ادبی
academical ادبی عضو انجمن دانش بافرهنگستان
classicize ازسبک ادبی باستانی پیروی کردن
plagiarize اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarist اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizing اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizes اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiary سارق اثار ادبی و هنری دیگران
academic مربوط به فرهنگستان ادبی یا انجمن علمی
plagiarized اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarising اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
renaissance دوره تجدد ادبی و فرهنگی رنسانس
sketchbook کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
plagiarises اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
sketchbooks کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
plagiarised اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
cool one's heels <idiom> به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
set piece قطعه ادبی ویا موسیقی منفردومشخص
anthologist متخصص و متبحردر گلچین قطعات ادبی
architectonic مربوط به فن معماری یاساختمان اثر ادبی
set pieces قطعه ادبی ویا موسیقی منفردومشخص
sturm und drang نهضت ادبی رمانتیک المان پس از انقلاب فرانسه
locus classicus مثال ادبی برای توضیح کلمه یاموضوعی
neoscholasticism نهضت ادبی ادبای کاتولیک قرن نوزدهم
Nothing can excuse such impoliteness. هیچ عذری برای بی ادبی پذیرفته نیست
local colour نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
Walls have ears <idiom> دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
exegesis تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
ethic روش اخلاقی یک نویسنده یامکتب علمی یا ادبی و یاهنری
exegeses تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
pot-boiler کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boilers کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot boiler کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
conversions 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
isagogics گفتار در تاریخ ادبی کتاب مقدس و شرح گرداوری یاالهام شدن موادان
montage قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
montages قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
enclave economices اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears دیوار موش دارد موش گوش دارد
High Renaissance [سبک معماری دوره رنسانس تا تجدد هنری و ادبی ایتالیا در قرن شانزد میلادی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com