Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English
Persian
slacker
کسی که از انجام وفیفه شانه تهی کند
slackers
کسی که از انجام وفیفه شانه تهی کند
Search result with all words
to overrun one's duty
از انجام وفیفه شانه خالی کردن
Other Matches
the d. of duty
انجام وفیفه
line of duty
نحوه انجام وفیفه
to perform one's duty
انجام وفیفه کردن
ready for duty
اماده انجام وفیفه
supererogation
افراط در انجام وفیفه
while on duty
حین انجام وفیفه
feasance
انجام وفیفه کردن
harnessing
حین انجام وفیفه
harnessed
حین انجام وفیفه
harness
حین انجام وفیفه
neglect of duty
غفلت در انجام وفیفه
functionate
انجام وفیفه کردن
to stand to one's duty
وفیفه خودرا انجام دادن
to play one's role
وفیفه خودرا انجام دادن
supererogation
انجام کاری بیش از حد وفیفه
mistake while in discharge of duty
خطا در حین انجام وفیفه
taskwork
کاری که بعنوان وفیفه انجام میشود
acquits
از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
pull through
در وضع خطرناکی انجام وفیفه کردن
acquitting
از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
shrink one's duty
از انجام وظیفه شانه خالی کردن
to do ones endeavour
کوشش خودرابعمل اوردن وفیفه خودرا انجام دادن
board of conciliation
هیاتی که برای پیشگیری وایجاد توافق بین کارگر وکارفرما انجام وفیفه میکند
limit state
حالت خاص یک ساختمان که دیگر وفیفه خودرا انجام نمیدهد و یا شرایطی که برای ان طرح شده است جایز نمیباشد
economic and social council
شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
hackle
شانه مخصوص شانه کردن لیفهای کتان وابریشم کتان زن
reed
شانه
[وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
head to head
رقابت شانه به شانه
fails
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
qui facit per alium facit perse
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
like a duck takes the water
[Idiom]
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
automated
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failures
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failure
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
robots
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
scratch one's back
<idiom>
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
roles
وفیفه
function
وفیفه
obligations
وفیفه
office
وفیفه
offices
وفیفه
taskwork
وفیفه
that is your duty and not mine
نه وفیفه من
sorb
وفیفه
tasks
وفیفه
role
وفیفه
activity
وفیفه
activities
وفیفه
duty
وفیفه
assignments
وفیفه
assignment
وفیفه
functions
وفیفه
responsibility
وفیفه
responsibilities
وفیفه
pensions
وفیفه
pension
وفیفه
worked
وفیفه
work
وفیفه
obligation
وفیفه
functioned
وفیفه
serviced
وفیفه
devoir
وفیفه
service
وفیفه
task
وفیفه
inofficious
بی وفیفه
combings
دم شانه
shoulders
شانه
epaule
شانه
comb
شانه
scapulas
شانه
scapula
شانه
combing
شانه
combed
شانه
shouldering
شانه
pitchfork
شانه
boek bou
شانه
harrower
شانه زن
shoulder
شانه
omoplate
شانه
pitchforks
شانه
beater
شانه
shouldered
شانه
iekke
شانه ها
master slave manipulator
یک شانه
undutiful
وفیفه نشناس
fun and games
<idiom>
وفیفه مشکل
naval conscript
ناوی وفیفه
functional
وفیفه دار
fealties
وفیفه شناسی
fealty
وفیفه شناسی
duty-bound
حینانجام وفیفه
draftees
سربازان وفیفه
conscientious
وفیفه شناس
burden of proof
وفیفه اثبات
compulsory service
خدمت وفیفه
beneficiary
وفیفه خوار
beneficiaries
وفیفه خوار
service
نظام وفیفه
functioned
وفیفه داشتن
feal
وفیفه شناس
functions
وفیفه داشتن
functionally
ازلحاظ وفیفه
function
وفیفه داشتن
functionery
وفیفه دار
laspe from duty
ترک وفیفه
lapse from duty
ترک وفیفه
dutiful
وفیفه شناس
serviced
نظام وفیفه
neurility
وفیفه اعصاب
dutifulness
وفیفه شناسی
loyal
وفیفه شناس
obligated reservist
مشمول وفیفه
stipendiary
وفیفه خوار
stipendiaries
وفیفه خوار
obstriction
قرارداد وفیفه
obligor
مشمول وفیفه
draft
سرباز وفیفه
drafted
سرباز وفیفه
drafts
سرباز وفیفه
irresponsible
وفیفه نشناس
inofficious
وفیفه نشناس
loyalties
وفیفه شناسی
conscription
نظام وفیفه
seaman recruit
ناوی وفیفه
sense of duty
حس وفیفه شناسی
conscripting
سرباز وفیفه
conscripted
سرباز وفیفه
offices
کار وفیفه
conscript
سرباز وفیفه
incumbency
وفیفه لزوم
reserve officer
افسر وفیفه
staff duty
وفیفه ستادی
religious duty
فرض وفیفه
task management
مدیریت وفیفه
conscripts
سرباز وفیفه
tasks
امرمهم وفیفه
loyalty
وفیفه شناسی
task
امرمهم وفیفه
breach of duty
ترک وفیفه
military service
نظام وفیفه
annuitant
وفیفه خور
dereliction of duty
ترک وفیفه
the d. of duty
ادای وفیفه
propositional function
وفیفه حسی
dereliction of duty
وفیفه نشناسی
irresponsibility
وفیفه نشناسی
office
کار وفیفه
flush shoulder
شانه همکف
epauliere
زره شانه
teazel
شانه زدن
teazle
شانه چوپان
teazle
شانه زدن
shouldering
شانه راه
neck and neck
شانه بشانه
epauliere
شانه پوش
shouldered
شانه راه
shoulder balance
بالانس شانه
hatchel
شانه کتان
harnessing
بند شانه
harnessed
بند شانه
honey comb
شانه عسل
harness
بند شانه
scaular
استخوان شانه
hoopoe
شانه بسر
hackle
شانه کردن
verge
شانه نااستوار
flax comb
شانه کتان
flush shoulder
شانه همسطح
shoulder
شانه راه
fly comb
شانه ارهای
shoulder of road
شانه راه
shoulder brace
شانه بند
verges
شانه نااستوار
verges
شانه راه
verge
شانه راه
honeycombs
شانه عسل
boughs
شانه حیوان
bough
شانه حیوان
heckled
شانه کردن
heckles
شانه کردن
heckling
شانه کردن
clip laten
شانه گیر
comb case
شانه دان
shoulder blades
استخوان شانه
clip ejector
شانه پران
heckle
شانه کردن
honeycomb
شانه عسل
broad shouldered
شانه پهن
cop-out
شانه خالی
cop-outs
شانه خالی
rack type cutter
شانه رنده
Afro pick
شانه مخصوص فر
rake comb
شانه شیاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com