English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8 milliseconds)
English Persian
building block کنده ساخت
building blocks کنده ساخت
Other Matches
work in process کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
work in progress کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
Visual Basic ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
os/ سیستم عامل چندکاره برای کامپیوترهای PC ساخت IBM و ماکروسافت که ساخت آن توسط IBM ادامه دارد تا تغییری در ویندوز ماکروسافت باشد
stubs کنده
pulled کنده
block کنده
blocked کنده
clogs : کنده
graven کنده
dugout dewelling کنده
block aead سر کنده
anvil stock کنده
bilboes کنده
stubbing کنده
blocks کنده
stubbed کنده
stub کنده
clogged : کنده
clog : کنده
log کنده
logs کنده
stocked کنده
knockstone کنده
chumps کنده
bloc کنده
blocs کنده
stock کنده
chunk کنده
chunks کنده
chump کنده
timber کنده
peeled پوست کنده
log کنده چوب
plummer block کنده محور
logs کنده چوب
dugouts کنده شده
block length درازای کنده
engravers کنده کار
engraver کنده کار
frankly رک وپوست کنده
picked پوست کنده
unstuck کنده شده
dugout کنده شده
grits جوپوست کنده
building blocks بنا کنده
trunks کنده درخت
husked پوست کنده
building block بنا کنده
aboveboard پوست کنده
trunk کنده درخت
block mark نشان کنده
block size اندازه کنده
near leg pickup and turnover نوعی کنده رو
entry block کنده مدخل
glyptics کنده کاری
graving کنده کاری
rear crotch and near arm نوعی کنده رو
hulled پوست کنده
in intaglio بشکل کنده
in plain english پوست کنده
ingraving کنده کاری
inside sarma انواع کنده رو
plummer block کنده شفت
leg lift and side roll کنده سرانبون
leg pickup کنده کشی
logrolling کنده غلتانی
olympic lift کنده یک چاک
near leg and craddle کنده گوسفندانداز
deblocking کنده شکنی
deblock شکستن کنده
stumpy پر از کنده درخت
carver کنده کار
control block کنده کنترل
stump کنده درخت
stumps کنده درخت
stumped کنده درخت
stumping کنده درخت
blockette کنده کوچک
wooden anvil stock کنده چوب
loggats کنده کوچک دیرک
I had a very hard time ot it. دراینکار پوستم کنده شد
stubby پراز کنده درخت
make no bones about something <idiom> رک و پوست کنده گفتن
Bluntly. Without mincing words. صاف وپوست کنده
loggets کنده کوچک دیرک
plains ساده پوست کنده
break ground لنگر از زمین کنده شد
plain ساده پوست کنده
talk turkey <idiom> رک و پوست کنده گفتن
plainer ساده پوست کنده
ptisan گندم پوست کنده
carve کنده کاری کردن
carved کنده کاری کردن
carves کنده کاری کردن
carvings کنده کاری کردن
olympic lift and cross face کنده حصیر مال
plainest ساده پوست کنده
trunk الوار کنده چوب
trunks الوار کنده چوب
blocked کنده مانع ورادع
shelled almond بادام پوست کنده
block کنده مانع ورادع
flump تلوتلوخوردن کنده زدن
groats گندم یاجوپوست کنده
blocks کنده مانع ورادع
logged از کنده پاک شده
rock hewn از کوه کنده شده
record blocking کنده یی کردن مدارک
chalcogrophy کنده کاری روی مس
cutting chisel اسکنه کنده کاری
dug in سنگر کنده شده
quarried ازکان کنده شده
intagliated کنده کاری شده
chalcographer کنده کاری روی مس
sidero graphy کنده کاری روی پولاد
zincograph روی کنده کاری شده
as fresh as a rose <idiom> مثل هلوی پوست کنده
man-to-man <idiom> مستقیم یارک وپوست کنده
The handle of the bucket has come off. دسته سطل کنده شده
to stub a piece از کنده یاریشه پاک کردن
ivory carving کنده کاری روی عاج
she is a peach هلوی پوست کنده است
aweigh لنگر اززمین کنده شده
point takedown with inside standing leg زیر خم که تبدیل به کنده رومیشود
anchor's aweight لنگر از زمین کنده شده
it peels better بهتر پوست ان کنده میشود
stew in one's own juice <idiom> افتادن درچاهی که خود کنده
ditches ابرو کنار راه کنده
ivory carving کنده کاری روی عاج
ditch ابرو کنار راه کنده
ditched ابرو کنار راه کنده
near leg pickup and leg block زیر یک خم و تبدیل ان به کنده افلاک پیشرو
To give it straight from the shoulder. مطلبی راصاف وپوست کنده گفتن
sawlog کنده درخت مناسب اره کردن
router ابزار کنده کاری لیسه نجاری
plainspoken صاف و پوست کنده بی ریا و تزویر
groat بلغور جو یا گندم یاجو پوست کنده
My buttons mave come off. تکمه های لباسم کنده شده
glyptics کنده کاری در روی سنگهای گران بها
hominy grits ذرت پوست کنده با دانههای متحد الشکل
To give it to someone straight from the shoulder . To tell someonestraight صاف وپوست کنده مطلبی را به کسی گفتن
These oranges peel easily. این پرتقالها پوستشان زود کنده می شود
saw yer درخت از ریشه کنده که روی اب شناور باشد
departure end نقطه شروع کنده شدن هواپیما از زمین
divot چمن گلف کنده شده با ضربه چوب
olympic lift بدل کنده یک چاک با کشیدن پای حریف از داخل
straight from the shoulder <idiom> راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
logs :کنده قطعهای ازدرخت که اره نشده سرعت سنج کشتی
a corduroy road جاده باتلاقی [که کنده های درختان را بصورت اریب در آن می چینند.]
hominy ذرت پوست کنده که با اب جوش یا شیر پخته شده باشد
log :کنده قطعهای ازدرخت که اره نشده سرعت سنج کشتی
dumb well چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود
driven well چاهی که بوسیله فروبردن لوله کنده وبا اب رسانده باشند
yule log کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
frumenty گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
If you try to cheat the bank, you wil be digging your own grave. اگر سعی کنی بانک را گول بزنی، با دست خودت گورت را کنده ای.
ablate کنده شدن و از بین رفتن موادسطحی یک جسم در اثر تبخیرو گداز و غیره
fishbone mine سیستم کانال کشی یاحفاری که به صورت شاخههای موازی عرضی کنده میشود
log گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
logs گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
compositions ساخت
composition ساخت
structuring ساخت
design ساخت
textures ساخت
substandard بد ساخت
structures ساخت
texture ساخت
formation ساخت
workmanship ساخت
conformation ساخت
fecit ساخت
manufactures ساخت
manufacture ساخت
unstructured بی ساخت
fabrication ساخت
habitus ساخت
manufactured ساخت
designs ساخت
make-up ساخت
making ساخت
invenit ساخت
built ساخت
structure ساخت
manufacturing ساخت
syntheses ساخت
synthesis ساخت
manufactory ساخت
construction ساخت
performance ساخت
performances ساخت
constructions ساخت
generation ساخت
generations ساخت
forms ساخت
formed ساخت
form ساخت
make up ساخت
backlog کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com