English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
gulp گروهی از کلمات معمولا دو بایت
gulped گروهی از کلمات معمولا دو بایت
gulping گروهی از کلمات معمولا دو بایت
gulps گروهی از کلمات معمولا دو بایت
Other Matches
gulps گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulping گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulped گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulp گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
terabyte یک هزار گیگا بایت یا یک میلیون مگا بایت داده
byte mode وجه بایت حالت بایت
speeches بررسی کلمات صحبت به طوری که کامپیوتر کلمات و دستورات را تشخیص دهد
speech بررسی کلمات صحبت به طوری که کامپیوتر کلمات و دستورات را تشخیص دهد
semantics 1-بخشی از زبان که مربوط به معنای کلمات بخشهای کلمات یا ترکیبات آنهاست . 2-
slices ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر
slice ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر
spelling checker لغت نامه کلمات ای که درست نوشته شده اند در کامپیوتر که برای بررسی صحت نوشتن کلمات متن به کار می رود
spellchecker لغت نامه کلمات ای که درست نوشته شده اند در کامپیوتر که برای بررسی صحت نوشتن کلمات متن به کار می رود
batch 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batches 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
basic بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basics بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
dictionaries 1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
dictionary 1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
byte بایت
bites بایت
bite بایت
mb بایت
m بایت
bytes بایت
b یک بایت
nibbling نصف یک بایت
data byte بایت داده
nibbles نصف یک بایت
gigabyte بیلیون بایت
nibbled نصف یک بایت
nibble نصف یک بایت
TB یک تریلیون بایت
byte mode وضعیت بایت
sextets بایت شش بیتی
terabyte تریلیون بایت
sextet بایت شش بیتی
megabyte میلیون بایت
terabyte یک تریلیون بایت
Kbit معادل هزار بایت
byte addressable بایت نشانی پذیر
bpi تعداد بایت در هر اینچ
byte addressable بایت ادرس پذیر
mb یک میلیون بایت egaByte
ordinarily معمولا"
generally معمولا
usu معمولا
normally معمولا"
pipe معمولا
in an ordinary way معمولا
as a rule معمولا
usually معمولا
piped معمولا
bytes per inch تعداد بایت ها در یک واحد اینچ
standard اولین مگا بایت حافظه در PC.
nibbles نصف طول بایت استاندارد
nibble نصف طول بایت استاندارد
nibbled نصف طول بایت استاندارد
PB یک quadrilloion بایت چهار میلیون
nibbling نصف طول بایت استاندارد
nybble نصف طول بایت استاندارد
standards اولین مگا بایت حافظه در PC.
one for one معمولا اسمبلر
bytewide memory بایت ادرس پذیر در حافظه اصلی
xmodem بایت از بلاک داده را منتقل میکند
application معمولا به صورت نوشته
applications معمولا به صورت نوشته
normally closed contact اتصال معمولا بسته
as a rule <idiom> معمولا ،طبق عادت
normally open contact اتصال معمولا باز
four address instruction معمولا: محل دو عملوند
phosphor معمولا اشعه الکترونی
halts معمولا با روشهای خارجی
halted معمولا با روشهای خارجی
halt معمولا با روشهای خارجی
at large به طور کلی [معمولا]
mode روش ارسال داده به صورت یک بایت در هر زمان
modes روش ارسال داده به صورت یک بایت در هر زمان
prints معمولا با معیار نقط ه در اینچ
hand-out <idiom> پاداش ،معمولا از طرف دولت
normal معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
print معمولا با معیار نقط ه در اینچ
printed معمولا با معیار نقط ه در اینچ
bezant پولک گردی که معمولا از طلااست
bytes حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
byte حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
gregarious گروهی
trimerous سه گروهی
triples سه گروهی
tripled سه گروهی
group atmosphere جو گروهی
congregational گروهی
communal گروهی
communally گروهی
triple سه گروهی
tripling سه گروهی
products customarily found in a pharmacy کالاهایی که معمولا در داروخانه بفروش می روند
cleanup توپزن چهارم که معمولا قوی است
home که معمولا در بالا سمت چپ قرار دارد
homes که معمولا در بالا سمت چپ قرار دارد
to pass go orrun current معمولا مورد قبول واقع شدن
machined بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machines بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
access control بایت اولیه Token که حق دستیابی ایستگاه را به شبکه نشان میدهد
machine بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
media کپی کردن داده از یک بایت رسانه ذخیره سازی به دیگری
group dynamics پویش گروهی
group norms هنجارهای گروهی
group factors عاملهای گروهی
group membership عضویت گروهی
group interview مصاحبه گروهی
group frequency بسامد گروهی
mameluke عضو گروهی
group pressure فشار گروهی
sociogram نگاره گروهی
quadrille رقص گروهی
quadrilles رقص گروهی
proximate analysis تجزیه گروهی
group velocity سرعت گروهی
syntality شخصیت گروهی
team game بازی گروهی
group printing چاپ گروهی
group theory نظریه گروهی
group test ازمون گروهی
group structure ساخت گروهی
team teaching تدریس گروهی
group selector سلکتور گروهی
one shot lubrication روغنکاری گروهی
groupware ابزار گروهی
group drive محرکه گروهی
collective protection حفافت گروهی
clustered devices دستگاههای گروهی
group acceptance پذیرش گروهی
deck switch کلید گروهی
media رسانههای گروهی
gang switch کلید گروهی
espirit de corps روحیه گروهی
intergroup میان گروهی
gang punch منگنه گروهی
bulk properties خواص گروهی
batch quantity کمیت گروهی
Republicans جمهوری گروهی
corporation گروهی از مردم
group discussion بحث گروهی
group contagion سرایت گروهی
group consciousness اگاهی گروهی
mass media رسانههای گروهی
corporations گروهی از مردم
Republican جمهوری گروهی
esprit de corps روح گروهی
apply تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
applies تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
burn up <idiom> کاملا سوختن (معمولا برای چیزهایی غیرازساختمان)
applying تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
ultra high magnetic field معمولا میدان مغناطیسی باشغت بیش از 001ک
kb واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا با معنای هزار بایت
Kbyte واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا معادل هزار بایت
YMODEM بایت بلاک استفاده میکند و میتواند چندین فایل ارسال کند
ems سیستمی در PC که بخشی از حافظه که بالای کیلو بایت است نشان میدهد
ring [algebraic structure] حلقه گروهی [ریاضی]
broadside messing ناهار خوری گروهی
bursts گروهی از خطاهای پیاپی .
gang milling cutter دستگاه فرز گروهی
cluster controller کنترل کننده گروهی
synecology بوم شناسی گروهی
burst گروهی از خطاهای پیاپی .
directive group therapy درمان رهنمودی گروهی
group teaming ریخته گری گروهی
activity group therapy درمان با فعالیت گروهی
marathon جلسه گروهی طولانی
marathons جلسه گروهی طولانی
group occulating light چراغ ناپیوسته گروهی
within group variance پراکنش درون گروهی
particular baptists گروهی از تعمید کنندگان
between group variance پراکنش میان گروهی
group identification همانند سازی گروهی
group casting ریخته گری گروهی
wet weight وزن خالص مایعاتی که معمولا هنگام کارکردن وجوددارند
We do not usually go places that cost a lot of money. ما معمولا به جاهای گران قیمت گردش نمی کنیم.
Guilt for poorly behaved children usually lies with the parents. بد رفتاری کودکان معمولا اشتباه از پدر و مادر است.
littleneck clam نوزاد حلزون خوراکی که معمولا خام خورده میشود
doubled up دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
doubled دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
declension صرف کلمات
word of mouth کلمات مصطلح
shan't مخفف کلمات not shall
control words کلمات کنترلی
apothegm کلمات قصار
logion کلمات قصار
code word کلمات رمزی
code words کلمات رمزی
the f. words کلمات زیرین
VIP مخفف کلمات
VIPs مخفف کلمات
verbalist منقد کلمات
spate سیل کلمات
contents کلمات یک نامه
addressing و کلمات افست
terminologies کلمات فنی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com