English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (2 milliseconds)
English Persian
misfire گیرکردن اسلحه
misfired گیرکردن اسلحه
misfires گیرکردن اسلحه
Other Matches
inspection arms سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
robber دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
raider دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
bandit دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
heister [American E] دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
brigand دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
preyer دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
haws گیرکردن
interlocked در هم گیرکردن
hawing گیرکردن
haw گیرکردن
falters گیرکردن
faltered گیرکردن
hawed گیرکردن
to run a گیرکردن
falter گیرکردن
interlock در هم گیرکردن
engages گیرکردن
interlocking در هم گیرکردن
interlocks در هم گیرکردن
engage گیرکردن
mats درهم گیرکردن
mat درهم گیرکردن
middle of the road <idiom> سردوراهی گیرکردن
foul گیرکردن نارو زدن
foulest گیرکردن نارو زدن
fouls گیرکردن نارو زدن
fouled گیرکردن نارو زدن
fouler گیرکردن نارو زدن
to put ones foot in it گیرکردن [دراشتباه یاسختی افتادن]
seizes گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seize گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seized گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
unarmed بی اسلحه
weapons اسلحه
armless بی اسلحه
weapon اسلحه
bare handed بی اسلحه
armorer اسلحه ساز
armory اسلحه خانه
arm of precision اسلحه دقیق
stoppage گیر در اسلحه
antiaircraft اسلحه ضد هوایی
stoppages گیر در اسلحه
armouries اسلحه قوزخانه
armoury اسلحه خانه
armoury اسلحه قوزخانه
holster جلد اسلحه
holsters جلد اسلحه
armouries اسلحه خانه
side arm اسلحه کمری
weapons اسلحه حربه
armourer اسلحه ساز
single shot اسلحه تک تیر
weaponary مربوط به اسلحه
Ten firearms . ده قبضه اسلحه
side arms اسلحه کمری
shooting iron اسلحه گرم
cold steel اسلحه سرد
d. armour اسلحه دفاع
fire arms اسلحه ی گرم
heavy armed سنگین اسلحه
light armed سبک اسلحه
maximum range بردنهایی اسلحه
repeating firearm اسلحه خودکار
safety lock ضامن اسلحه
Elaborate اسلحه بزرگ
firearm اسلحه گرم
triggers ماشه اسلحه
arm اسلحه گرم
weapon اسلحه حربه
triggered ماشه اسلحه
trigger ماشه اسلحه
piece اسلحه گرم
pieces اسلحه گرم
ordnance اسلحه ومهمات
weaponry اسلحه سازی
firearms اسلحه گرم
thumbs شستی اسلحه
thumbing شستی اسلحه
thumbed شستی اسلحه
thumb شستی اسلحه
light infantry پیاده سبک اسلحه
disassemble بازکردن اسلحه یا موتور
to sight gun نشان کردن اسلحه
gunrunner قاچاقچی اسلحه و مهمات
lift fire زیادکردن برد اسلحه
to decommission weapons اسلحه ها را غیردایر کردن
missiles اسلحه پرتاب کردنی
to decommission weapons اسلحه ها را از کار انداختن
ordnance مربوط به اسلحه و مهمات
stock دسته ابزار و اسلحه
To lay down ones arms . اسلحه رابزمین گذاشتن
velite سرباز سبک اسلحه
missile اسلحه پرتاب کردنی
cleaning rod سمبه نظافت اسلحه
biathlon اسکی صحرانوردی با اسلحه
chamber خزانه فشنگ در اسلحه
muzzled دهانه لوله اسلحه
muzzle دهانه لوله اسلحه
hold-ups با اسلحه سرقت کردن
armor bearer حامل اسلحه زرهدار
poppers اسلحه صدا دار
chambers خزانه فشنگ در اسلحه
armory کارخانهء اسلحه سازی
magazine مخزن خشاب اسلحه
muzzles دهانه لوله اسلحه
magazines مخزن خشاب اسلحه
armorer نگهبان اسلحه زراد
muzzling دهانه لوله اسلحه
ranging تنظیم کردن اسلحه
popper اسلحه صدا دار
hold up با اسلحه سرقت کردن
hold-up با اسلحه سرقت کردن
bores قطر داخلی لوله اسلحه
arm اسلحه دستهء صندلی یا مبل
To drow ( pull ) a gun on some one . بروی کسی اسلحه کشیدن
shooting position حالت بدن و اسلحه در تیراندازی
cant اسلحه را درهدفگیری کمی کج کردن
free کمی محدودیت نوع اسلحه
to be packing [heat] [colloquial] اسلحه ای با خود حمل کردن
to pack a weapon [colloquial] اسلحه ای با خود حمل کردن
to carry a weapon اسلحه ای با خود حمل کردن
to call to arms اعلام دست به اسلحه کردن
freed کمی محدودیت نوع اسلحه
freeing کمی محدودیت نوع اسلحه
clang صدای بهم خوردن اسلحه
clanged صدای بهم خوردن اسلحه
clanging صدای بهم خوردن اسلحه
clangs صدای بهم خوردن اسلحه
frees کمی محدودیت نوع اسلحه
gunfighter کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
firing pin سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
gun running واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
light horse سوار نظام سبک اسلحه
gun-running واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
caliber قطر داخلی لوله اسلحه
bore قطر داخلی لوله اسلحه
to stumble against a rock گیرکردن به سنگ یاخوردن به سنگ
hussar سرباز سواره نظام سبک اسلحه
karate فن ژاپونی دفاع بدون اسلحه کاراته
brigands سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
boresight میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
flatlings زده شده از طرف پهن اسلحه از پهنا
flatling زده شده از طرف پهن اسلحه از پهنا
big bore اسلحه دارای کالیبر بزرگ بیش از 220
brigand سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
tacit تعهد کنترل اسلحه بین دو یاچند کشور
judo فن دفاع بدون اسلحه ژاپونی کشتی جودو
assembly بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
phalanxes دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
barrels قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
doubled دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
doubled up دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
phalanx دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
barrel قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
contraband of war قاچاق اسلحه ومهمات جنگی و متفرعات ان از قبیل بنزین و لاستیک
to frisk [a person] دست روی بدن کسی کشیدن [در جستجو برای اسلحه یا مواد مخدر]
breaks حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
break حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
armory training اموزش جنگ افزارداری اموزش اسلحه سازی
ordnance plant کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
safety stop ضامن اسلحه گیره ضامن
autoloader اسلحه خودکار یا نیمه خودکار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com