English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (7 milliseconds)
English Persian
clasp knife چاقوی ضامن دار
Other Matches
clasp قلاب
clasp چفت
clasp گیره قزن قفلی
clasp گره فلزی
clasp بستن
clasp دراغوش گرفتن
clasp جفت چپراست قلاب
clasp سگک
to clasp somebody کسی را سفت بغل کردن
pistol clasp قفل طپانچه نشان شرکت درمسابقه تیراندازی با طپانچه
battle clasp نشان و علامت شرکت در جنگ بین المللی اول
campaign clasp نشان فلزی شرکت درجنگ جهانی اول
to clasp hands دست یکی شدن
to clasp hands دست بهم زدن
rifle clasp نشان تیراندازی یا مدال تیراندازی
pistol clasp گیره نگهدارنده طپانچه
She shook my hand with a firm clasp . با من دست محکمی داد
the knife چاقوی جراحی
the knife الت جراحی
knife : چاقو زدن
knife تیغه
before you can say knife خیلی زود
a knife یک چاقو
knife : چاقو کارد
knife کارد زدن
before you can say knife فورا
before you can say knife برقی ناگهان
knife گزلیک
spackle knife کارتک [ابزار]
three bladed knife چاقوی سه تیغه
trench knife کارد سنگری
war to the knife کارد و کارد کشی
war to the knife جنگ سخت
steak knife کارد رومیزی دارای تیغه مضرس
moon knife چاقوی پوست تراشی
moon knife چاقوی هلالی
pallet knife کاردک نقاشی
pallet knife کاردک
pallet knife ماله رنگ امیزی
paper knife کارد کاغذبری
paring knife سم تراش
paring knife ناخن گیر
plane knife تیغه رنده
pruning knife چاقوی شاخه زنی
putty knife کارتک [ابزار]
war to the knife جنگ خونین
I don't have a knife. من چاقو ندارم.
butter knife ضربهپایشنایپروانه
painting knife چاقوینقاشی
oyster knife چاقویمخصوصصدف
knife pleat پیلهتیغهای
kitchen knife چاقویآشپزخانه
filleting knife چاقویماهیچهبربی
flint knife چاقویسنگچخماقی
grapefruit knife چاقوی گریپ فروت
folding knife کارد جیبی تاشو [کارد سوئیسی]
fettling knife چاقویتراشیدنغذا
dinner knife چاقویغذاخوری
flick-knife چاقوی ضامندار
knife polishing [پرداخت پرزهای فرش به کمک چاقو یا تیغه تیز]
boning knife چاقویتزئینی
commando knife چاقویکماندو
cheese knife چاقویپنیر
hook knife چاقوی قلاب شکل [جهت گره زدن خامه ها در روش ترکی بافت]
cook's knife چاقویآشپزی
dessert knife چاقویدسر
finish knife کارد یا تیغ [مخصوص پرداخت سطح فرش]
ham knife چاقویژامبون
knife-edge تیغه در
knife-edges لبه تیغ
sheath knife چاقوی غلاف دار
paper-knife کاغذ بر
carving knife چاقوی حکاکی یا گوشت بری
knife edge لبه کارد
jack-knife چاقوی بزرگ جیبی
palette knife کاردک نقاشی
bowie knife دشنه
bowie knife خنجر
knife-edges لبه چاقو
knife-edge لبه چاقو
knife-edge لبه تیغ
knife-edge لبه کارد
knife-edge لبه تیز هرچیزی
knife-edges لبه کارد
knife-edges لبه تیز هرچیزی
knife-edges تیغه در
knife edge لبه تیغ
bread knife کارد نان بری
case knife چاقوی جلد دار
case knife چاقوی بزرگ
knife board نیمکت دوطرفه دربالای امنیبوس
knife boy خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
knife grinder چاقوتیزکن
knife grinder تیزگر
pocket knife چاقوی جیبی
knife machine کاردپاک کن
knife rest جای چاقو
knife rest نوعی مانع یا سدجادهای است که با سیم خاردار و یک چهارچوب فلزی یا چوبی تهیه می کنند و قابل حمل میباشد
knife switch کلید تیغهای
knife switch کلید اهرمی
knife switch کلید چاقویی
knife machine ماشین کاردپاک کنی چاقوتمیزکن
knife board میزی که روی ان کاردهاراپاک می کنند
switchblade knife چاقوی ضامن دار
cut it with a knife برضد
cut it with a knife درمقابل
knife edge لبه چاقو
dissecting knife چاقوی تشریح
dissecting knife کاردتشریح
knife edge تیغه در
hack knife چاقوی مخصوص برش کامل
hand knife خوش بافت
jack knife خم شدن بجلو با پاهای مستقیم و گرفتن مچ پا بادستها
knife edge لبه تیز هرچیزی
This knife is too blunt for words . این چاقو ماست راهم نمی برد ( خیلی کند است )
Swiss army knife دستهچاقوسوئیسی
types of kitchen knife انواعچاقویآشپزخانه
principal types of knife انواععمدهچاقو
large chopping knife ساطور
jack knife bridge پل متحرک تاشو
plaster cutting knife کارد گچبری
A sharp knife (pin , needle) چاقو (سوزن ) تیر
knife-blade cartridge fuse فیوزفشنگیتیغهدار
to play a good knife and fork ازروی اشتهاخوراک خوردن خوب چیز خوردن
double break knife switch کلید تیغهای دو اتصالی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com