Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English
Persian
foul weather
هوای خراب
foul weather
هوای نامساعد
Search result with all words
It is foul weather today .
امروز هوا خیلی گند است
Other Matches
weather
اوضاع جوی
weather
به سمت باد
weather
هوا
weather
اب و هوا
weather
هواشناسی
weather
جوی
weather
جو
weather
تحمل یابرگزارکردن
weather
در معرض هواگذاشتن
weather
اب و هوا باد دادن
weather
تغییر فصل
to weather something
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوا گذاشتن
under the weather
درسختی یابدبختی
under the weather
<idiom>
ناخوش بودن
all weather
همه هوایی
Weather you like it or not.
چه بخواهی چه نخواهی
foul out
اخراج
foul-up
درهم و برهمی
foul-up
درهم گوریدگی
foul-up
ندانمکاری
foul-up
افتضاح
foul-up
خیطی
foul up
<idiom>
با یک اشتباه احمقانه همه چیز را خراب کردن
foul
گیرکردن نارو زدن
foul
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foul
ناپاک
foul
رسوب کردن
foul
رسوب
foul
گیر کردن
foul
گوریده کردن
foul
بازی بیقاعده
foul
بهم خوردن
foul
ناپاک کردن
foul
لکه دارکردن
foul
پلید
foul
چرک شدن
foul
جرزنی
foul
گل و لای گرفتن
foul
ملعون غلط
foul
شنیع
foul
نادرست
foul
خلاف طوفانی
foul
نخ ماهیگیری اشفته
foul
حیله
foul
خطا
foul
غلط
foul
معیوب
weather wise
هوا شناس
weather observation
مشاهدات جوی
inclement weather
هوای بسیار سرد یا طوفانی
weather observation
مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
weather permitting
اگر هوا بگذارد
weather proof
محفوظ از اثرهوا هوا نخور
weather-vanes
الت بادنما
weather side
سمت بادگیر
heavy weather
هوای خراب
weather stained
هوا خورده ورنگ پریده
heavy weather
هوای طوفانی
how fine the weather is
چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
how fine is the weather
چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
weather helm
سکان سمت باد
oh what a nasty weather
اه
weather deck
عرشه باز
weather deck
عرشه بدون سقف کشتی
weather code
پیام رمز هواشناسی یاهواسنجی
weather cock
باد نما ادم دمدمی مزاج
weather central
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
weather beaten
افتاب زده
weather bureau
اداره هواشناسی
weather bound
ممنوع ازحرکت بواسطه بدی هوا منتظرهوای خوب
weather board
تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
weather board
تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
weather deck
پل باز
weather glass
هواسنج میزان الهوا
weather helm
تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
oh what a nasty weather
چه هوای کثیفی است
weather moulding
ابریز
weather moulding
سنگی که اب باران راردمیکند
weather map
نقشه هواشناسی
proof weather
هوا پایدار
queen's weather
افتاب
queen's weather
جای افتابی
queen's weather
هوای باز
weather intelligence
اطلاعات هواشناسی
weather-vane
الت بادنما
weather wise
وارد بجریانات روز
weather vane
الت بادنما
fair-weather
بی وفا
fair-weather
نیم راه
fair-weather
درخورهوای صاف
adverse weather
هوای نامساعد
to grumble about the weather
مورد هوا گله کردن
all weather fighter
هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
all weather fighter
هواپیمای همه هوایی
weather stations
ایستگاه هواشناسی
weather stations
ایستگاه هوا شناسی
weather station
ایستگاه هواشناسی
to weather something in winter
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوای زمستانی گذاشتن
muddy weather
هوایی که دچار پوشیده شدن زمین ازبرف آب دار با گل شود
[هوا و فضا]
fair-weather
خوب هنگام هوای صاف
weather forecast
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecasts
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather station
ایستگاه هوا شناسی
all weather hood
کلاهک مخصوص هوا
aviation weather
مشخصات ویژه اب و هوایی که به پرواز و عملکردهواپیما مربوط میشود
weather wise
مطلع
weather worn
تحت تاثیر هوا در امده
fair weather
مناسب برای
weather radar
رادارآبوهوا
weather beaten
در اثر اب و هوا فاسد یازمخت شده
present weather
هوایکنونی
weather forecaster
هواشناس
elements of weather
عناصر موثر در شرایط جوی عوامل جوی
fair weather
نیم راه
fair weather
بی وفا
broken weather
هوای بی قرار
fair weather
دارای هوای صاف
foul play
ناجوانمردی
foul-ups
درهم گوریدگی
foul-ups
درهم و برهمی
foul play
<adj.>
ناجوانمردی
With his foul temper.
با اخلاق سگه که دارد
foul-ups
افتضاح
foul-ups
خیطی
foul-ups
ندانمکاری
foul ground
قسمت حاوی ته نشینهای ته دریا
foul mouthed
بد دهن
foul blow
ضربه خطا
foul copy
چرک نویس
foul copy
مسوده
foul ground
کفه ته نشین
foul hawse
زنجیرها تاب خورده اند
foul hooked
ماهی گرفته شده با قلاب ازبیرون دهان
foul house
چشمی گرفته لنگر
foul language
فحش
foul language
دشنام
foul line
خط پرتاب ازاد
foul line
خط فول
foul line
خط فول پرش طول
foul anchor
لنگر گیرکرده
foul anchor
لنگر تاب خورده
foul mouthed
بحاش
foul-mouthed
بدزبان
foul-mouthed
بد دهن
foul-mouthed
بحاش
foul play
کار نادرست
foul play
قتل ادم کشی
foul mouthed
بدزبان
backcourt foul
خطای شخصی
common foul
خطای عادی
foul play
حقه
double foul
خطای هم زمان دو بازیگر
explusion foul
خطای منجر به اخراج
foul stomach
رودل
foul stomach
معده پر
use foul language
فحاشی کردن
to play foul
ناروزدن
to fall foul of
درافتادن با
simultaneous foul
خطای متقابل در یک لحظه واخراج هر دو بازیگر
to fall foul of
تصادم کردن با
team foul
خطای مهم
to play foul
نامردی کردن
technical foul
خطای شروع بازی واترپولو پیش ازاعلام داور
tean foul
خطاهای فنی
technical foul
خطای فنی
technical foul
به تاخیرانداختن بازی واترپولو
offensive foul
خطای حمله
play foul
نارو زدن
foul throw
پرتاب خطای دیسک یا چکش یاوزنه
individual foul
خطای شخصی
major foul
خطای عمده
multiple foul
خطای همزمان چند بازیگرروی یک حریف
technical foul
بازی با توپ واترپولو در حال ایستادن کف استخر
ordinary foul
خطای بازی بین المللی واترپولو
personal foul
خطای بدنی به حریف
play foul
نامردی کردن
technical foul
حفظ توپ واترپولوزیر اب
the weather inclines to fair
هوا میخواهد باز شود هوادارد باز میشود
all weather air station
ایستگاه هواشناسی عمومی ایستگاه هواشناسی همه هوایی
fair-weather friend
آدم بی وفا
feel a bit under the weather
<idiom>
[یک کم احساس مریضی کردن]
fair-weather friend
رفیق نیمه راهه
Beautiful music ( weather ) .
موسیقی ( هوای ) قشنگ
fair-weather friend
<idiom>
شخصی که تنها دوست است
we made heavy weather of it
انرا خیلی سخت دیدیم
The sun is all the more welcome. In this cold weather.
دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
It is splendid weather for swimming.
این هوا برای شنا جان میدهد
present state of weather
وضعهوایکنونی
foul bill of lading
بارنامه مشروط
rough or foul copy
چرک نویس
play control foul
خطا روی حریف بدون توپ
loose ball foul
خطا روی حریف بدون توپ
foul bill of lading
بارنامه نادرست
to be in a bad
[foul]
temper
کج خلق بودن
To foul up something . To make a mess of it .
گند چیزی را با لاآوردن
to be in a bad
[foul]
temper
تند بودن
We had a foul meal for lunch.
نهار گندی خوردیم
to be in a bad
[foul]
temper
ترشرو بودن
to be in a bad
[foul]
temper
بد خو بودن
Today's weather is mild by comparison.
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com