English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
knife board میزی که روی ان کاردهاراپاک می کنند
knife board نیمکت دوطرفه دربالای امنیبوس
Other Matches
knife : چاقو زدن
knife گزلیک
knife : چاقو کارد
knife کارد زدن
before you can say knife برقی ناگهان
a knife یک چاقو
before you can say knife فورا
before you can say knife خیلی زود
the knife چاقوی جراحی
knife تیغه
the knife الت جراحی
hook knife چاقوی قلاب شکل [جهت گره زدن خامه ها در روش ترکی بافت]
knife polishing [پرداخت پرزهای فرش به کمک چاقو یا تیغه تیز]
finish knife کارد یا تیغ [مخصوص پرداخت سطح فرش]
jack-knife چاقوی بزرگ جیبی
dissecting knife کاردتشریح
dissecting knife چاقوی تشریح
palette knife کاردک نقاشی
hack knife چاقوی مخصوص برش کامل
three bladed knife چاقوی سه تیغه
pocket knife چاقوی جیبی
hand knife خوش بافت
kitchen knife چاقویآشپزخانه
trench knife کارد سنگری
war to the knife کارد و کارد کشی
war to the knife جنگ سخت
carving knife چاقوی حکاکی یا گوشت بری
war to the knife جنگ خونین
flick-knife چاقوی ضامندار
boning knife چاقویتزئینی
folding knife کارد جیبی تاشو [کارد سوئیسی]
I don't have a knife. من چاقو ندارم.
clasp knife چاقوی ضامن دار
ham knife چاقویژامبون
knife pleat پیلهتیغهای
painting knife چاقوینقاشی
case knife چاقوی بزرگ
case knife چاقوی جلد دار
bread knife کارد نان بری
bowie knife خنجر
switchblade knife چاقوی ضامن دار
grapefruit knife چاقوی گریپ فروت
butter knife ضربهپایشنایپروانه
cheese knife چاقویپنیر
commando knife چاقویکماندو
cook's knife چاقویآشپزی
dessert knife چاقویدسر
dinner knife چاقویغذاخوری
fettling knife چاقویتراشیدنغذا
cut it with a knife درمقابل
cut it with a knife برضد
filleting knife چاقویماهیچهبربی
flint knife چاقویسنگچخماقی
bowie knife دشنه
jack knife خم شدن بجلو با پاهای مستقیم و گرفتن مچ پا بادستها
plane knife تیغه رنده
knife-edges لبه کارد
knife-edges تیغه در
knife-edges لبه چاقو
knife-edges لبه تیغ
sheath knife چاقوی غلاف دار
paper-knife کاغذ بر
spackle knife کارتک [ابزار]
putty knife کارتک [ابزار]
paring knife ناخن گیر
knife-edge لبه تیغ
knife-edge لبه چاقو
pruning knife چاقوی شاخه زنی
knife edge لبه کارد
paper knife کارد کاغذبری
knife edge لبه تیز هرچیزی
knife edge تیغه در
knife edge لبه چاقو
knife edge لبه تیغ
knife-edge لبه کارد
knife-edge لبه تیز هرچیزی
knife-edge تیغه در
paring knife سم تراش
knife rest نوعی مانع یا سدجادهای است که با سیم خاردار و یک چهارچوب فلزی یا چوبی تهیه می کنند و قابل حمل میباشد
moon knife چاقوی پوست تراشی
steak knife کارد رومیزی دارای تیغه مضرس
knife grinder چاقوتیزکن
knife grinder تیزگر
knife machine ماشین کاردپاک کنی چاقوتمیزکن
knife switch کلید اهرمی
knife switch کلید تیغهای
knife machine کاردپاک کن
moon knife چاقوی هلالی
knife rest جای چاقو
pallet knife ماله رنگ امیزی
knife switch کلید چاقویی
knife-edges لبه تیز هرچیزی
pallet knife کاردک
pallet knife کاردک نقاشی
oyster knife چاقویمخصوصصدف
knife boy خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
This knife is too blunt for words . این چاقو ماست راهم نمی برد ( خیلی کند است )
types of kitchen knife انواعچاقویآشپزخانه
Swiss army knife دستهچاقوسوئیسی
plaster cutting knife کارد گچبری
principal types of knife انواععمدهچاقو
large chopping knife ساطور
jack knife bridge پل متحرک تاشو
A sharp knife (pin , needle) چاقو (سوزن ) تیر
knife-blade cartridge fuse فیوزفشنگیتیغهدار
double break knife switch کلید تیغهای دو اتصالی
to play a good knife and fork ازروی اشتهاخوراک خوردن خوب چیز خوردن
over the board بازی شطرنج حضوری
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
by the board از طرف پهلوی ناو
i/o board تخته مداری که ورودی وخروجیهای داده ها بین کامپیوتر و دستگاههای جانبی را کنترل میکند
i got it over board انرادرکشتی اوردم
go by the board از ناو پرت شدن
to go on board سوارکشتی شدن
with whom do you board پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
board غذای روی میز
to board out بیرون ازخانه خود غذاخوردن
board سوارشدن بکنارکشتی امدن
board BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
board میزشوریادادگاه
board تخته پوش کردن
board تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
board پانسیون شدن
board تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board منزل کردن
board هیات
board وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند
across the board سرجمع
across the board شامل تمام طبقات
board هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
across the board یکسره
board هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
above board بی حیله
above board به طور آشکار
board برد
board صفحه مدار
board هیئت ژوری
board هیئت کمیسیون
board وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
board روکش کردن
board سکوی شیرجه
board تخته حاوی نقشه
board صفحه یامیز شطرنج
board سوار
board تابلوی امتیازات
board مقوا
board اغذیه
board شدن
board کشتی
on board <idiom> وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
board کمیته تخته کار صفحه چارت
board میز غذا
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
board تابلو
board جلد کردن تخته
board تخته
To get on board. سوار کشتی شدن
switch board تابلوی برق
switch board صفحه تقسیم برق
system board برد سیستم
takeoff board تخته پرش طول
tea board سینی
terminal board تخته اتصال سیم
terminal board محوراتصال سیمها
terminal board تخته کلم
clap-board [تخته ی رو کوبی یا روکار ساختمان]
switch board صفحه کلید برق یاتلفن
string board تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
straw board مقوای ضخیم
sea board دریاکنار
sea board کناردریا
sea board کناره دریا
scale board تخته نازک
scaffold board تخته زیر پا
plotting board صفحه مخصوص محاسبات سمت و بردتیراندازی طرح تیر یا نقشه مسیر حرکت
scaffold board تخته چوب بست
running board تخته رکاب اتومبیل
runing board رکاب
eaves-board لب بام
reserve on board مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
range board طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
range board میز تنظیم مسافت
board and lodging خوابگاه با پذیرایی غذا [در مهمانسرا یا هتل]
programmer board برد برنامه ریز
press board مقوای فشرده
sea board خط ساحلی
seguin board تخته سگن
story board مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد
status board تابلو وضعیت
side board میز کناری
status board تابلوی نشان دهنده وضعیت
status board تابلوی وضعیت
spotting board طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
spring board تخته شیرجه
splash board سپر پاشنه قایق
sliding board سراشیبی
sliding board سرسره
skim board تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
side board میز قفسه دار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com