English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 132 (7 milliseconds)
English Persian
weather moulding سنگی که اب باران راردمیکند
weather moulding ابریز
Other Matches
moulding گچ بری
moulding ریخته گری
moulding قالب
moulding قالب سیم
moulding ابزاربند
moulding قالب گیری
beak-moulding [ابزار مغزی آویزان]
bed moulding گچبری بالای کتیبه
crown moulding گچ بری تاجی شکل
edge-moulding گچ بری لبه
brick moulding ماشین قالب زنی
brick moulding دستگاه خشتزنی
brick moulding خشتمالی
cable moulding فتیله نیمگرد یا گرد
drip moulding شیارآبچکان
moulding templet ابزار کشویی
moulding templet کشو
moulding press منگنه
moulding plane رنده ابزار
moulding clay خاک قالب گیری
moulding board تختهای که خمیر را روی ان قالب میکنند
injection moulding روش قالب گیری تزریقی
hatched moulding گچ بری که عبارت است ازدورشته خطهای متوازی که همدیگر راقطع کر
bracket moulding [بستی به شکل دوخم]
bumper moulding زهسپر
hollow moulding [گچ بری مقعر در ته ستون]
lattic-moulding [ابزار بند مشبک یا توری مانند]
flush bead moulding [تزئینات گچ بری دوتایی]
body side moulding زرهدورماشین
body guard moulding قالبحفافتیبدنه
weather به سمت باد
weather اوضاع جوی
under the weather درسختی یابدبختی
weather هواشناسی
weather هوا
weather جو
weather تغییر فصل
weather تحمل یابرگزارکردن
weather در معرض هواگذاشتن
weather اب و هوا
weather اب و هوا باد دادن
to weather something چیزی را در معرض [ آب و] هوا گذاشتن
all weather همه هوایی
under the weather <idiom> ناخوش بودن
Weather you like it or not. چه بخواهی چه نخواهی
weather جوی
weather deck عرشه بدون سقف کشتی
weather cock باد نما ادم دمدمی مزاج
weather helm تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
weather deck پل باز
weather code پیام رمز هواشناسی یاهواسنجی
weather deck عرشه باز
weather observation مشاهدات جوی
muddy weather هوایی که دچار پوشیده شدن زمین ازبرف آب دار با گل شود [هوا و فضا]
weather map نقشه هواشناسی
weather intelligence اطلاعات هواشناسی
weather helm سکان سمت باد
weather glass هواسنج میزان الهوا
weather stained هوا خورده ورنگ پریده
weather vane الت بادنما
weather forecaster هواشناس
to weather something in winter چیزی را در معرض [ آب و] هوای زمستانی گذاشتن
weather radar رادارآبوهوا
present weather هوایکنونی
weather worn تحت تاثیر هوا در امده
weather wise مطلع
weather wise وارد بجریانات روز
weather wise هوا شناس
to grumble about the weather مورد هوا گله کردن
weather side سمت بادگیر
weather proof محفوظ از اثرهوا هوا نخور
weather permitting اگر هوا بگذارد
weather observation مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
weather central مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
weather-vane الت بادنما
all weather fighter هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
all weather fighter هواپیمای همه هوایی
all weather hood کلاهک مخصوص هوا
aviation weather مشخصات ویژه اب و هوایی که به پرواز و عملکردهواپیما مربوط میشود
broken weather هوای بی قرار
elements of weather عناصر موثر در شرایط جوی عوامل جوی
fair weather دارای هوای صاف
fair weather مناسب برای
fair weather بی وفا
adverse weather هوای نامساعد
fair-weather درخورهوای صاف
fair-weather نیم راه
weather-vanes الت بادنما
weather forecast پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecasts پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather station ایستگاه هوا شناسی
weather station ایستگاه هواشناسی
weather stations ایستگاه هوا شناسی
weather stations ایستگاه هواشناسی
fair-weather خوب هنگام هوای صاف
fair-weather بی وفا
fair weather نیم راه
foul weather هوای خراب
weather board تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
weather board تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
weather beaten افتاب زده
weather beaten در اثر اب و هوا فاسد یازمخت شده
oh what a nasty weather اه
oh what a nasty weather چه هوای کثیفی است
proof weather هوا پایدار
queen's weather افتاب
queen's weather جای افتابی
queen's weather هوای باز
inclement weather هوای بسیار سرد یا طوفانی
weather bound ممنوع ازحرکت بواسطه بدی هوا منتظرهوای خوب
weather bureau اداره هواشناسی
how fine the weather is چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
foul weather هوای نامساعد
how fine is the weather چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
heavy weather هوای طوفانی
heavy weather هوای خراب
fair-weather friend آدم بی وفا
we made heavy weather of it انرا خیلی سخت دیدیم
fair-weather friend رفیق نیمه راهه
feel a bit under the weather <idiom> [یک کم احساس مریضی کردن]
all weather air station ایستگاه هواشناسی عمومی ایستگاه هواشناسی همه هوایی
present state of weather وضعهوایکنونی
It is splendid weather for swimming. این هوا برای شنا جان میدهد
The sun is all the more welcome. In this cold weather. دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
Beautiful music ( weather ) . موسیقی ( هوای ) قشنگ
It is foul weather today . امروز هوا خیلی گند است
fair-weather friend <idiom> شخصی که تنها دوست است
the weather inclines to fair هوا میخواهد باز شود هوادارد باز میشود
Today's weather is mild by comparison. در مقایسه هوای امروز ملایم است.
I dont feel well. I feel under the weather. حالش طوری نیست که بتواند کار کند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com