Total search result: 201 (13 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
prior admission |
اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی |
|
|
Other Matches |
|
prior permission |
اجازه قبلی پرواز |
buffer |
وسیلهای که به دستورات یا داده ها اجازه میدهد پیش از کامل شدن قبلی داده جدید وارد کنند |
presentiments |
عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی |
presentiment |
عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی |
flight clearance |
اجازه پرواز |
passage |
اجازه عبور |
passes |
اجازه عبور |
passed |
اجازه عبور |
passages |
اجازه عبور |
conge |
اجازه عبور |
transit bill |
اجازه عبور |
pass |
اجازه عبور |
provisional ball |
گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده |
safe-conducts |
اجازه عبور از منطقه ممنوعه |
safe conduct |
اجازه عبور از منطقه ممنوعه |
air traffic control clearance |
اجازه حرکت و عبور و مرورهواپیما |
safe conducts |
اجازه عبور از منطقه ممنوعه |
train path |
اجازه عبور ترن روی یک خط |
franked |
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن |
frank |
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن |
franks |
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن |
frankest |
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن |
franker |
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن |
franking |
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن |
bandpass filter |
فیلتر الکترونیکی که به فرکانسهای خالص اجازه عبور میدهد و سایر فرکانسها را ترد میکند |
filters |
مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند |
filter |
مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند |
flat |
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد |
flattest |
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد |
clearance |
اجازه ترخیص اجازه نامه |
emulation |
رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند |
diode |
قطعه الکترونیکی که به جریان الکتریک اجازه عبور از یک جهت ونه جهت دیگر میدهد |
transire |
برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا |
fore |
قبلی |
ex- |
قبلی |
predecessors |
قبلی |
predecessor |
قبلی |
preceding |
قبلی |
one-time |
قبلی |
foregone |
قبلی |
prior |
قبلی |
ex |
قبلی |
previous |
قبلی |
aforetime |
قبلی |
preengagement |
تعهد قبلی |
premonition |
اخطار قبلی |
premonitions |
اخطار قبلی |
preexistence |
موجودیت قبلی |
forethought |
اندیشه قبلی |
predilections |
تمایل قبلی |
predilection |
تمایل قبلی |
pre arrengement |
قرار قبلی |
predispostion |
تمایل قبلی |
predesignation |
تعیین قبلی |
presupposition |
فرض قبلی |
late war |
جنگ قبلی |
precognition |
اطلاع قبلی |
precompression |
تراکم قبلی |
preconidtion |
شرط قبلی |
pre arrangement |
قرار قبلی |
forewarning |
اخطار قبلی |
prepossession |
تصرف قبلی |
presuppositions |
فرض قبلی |
prefiguration |
تصور قبلی |
preoccupation |
اشغال قبلی |
preoccupations |
اشغال قبلی |
preview |
اطلاع قبلی |
previews |
اطلاع قبلی |
premeditation |
قصد قبلی |
pretreatment |
معالجه قبلی |
previous work |
کارهای قبلی |
backgrounds |
معلومات قبلی |
background |
معلومات قبلی |
at sight |
بی مطالعه قبلی |
premeditatedly |
با اندیشه قبلی |
foredoom |
محکومیت قبلی |
preformation |
تشکیل قبلی |
premeditated |
با قصد قبلی |
pregiurement |
احتساب قبلی |
foretoken |
اعلام قبلی |
prefiguration or prefigurement |
نمایش قبلی |
foretype |
نمونه قبلی |
chains |
از کلمه قبلی |
chain |
از کلمه قبلی |
foreordainment |
حکم قبلی |
at ten minutes notice |
با ده دقیقه اخطار قبلی |
as you were |
به حالت قبلی برگردید |
malice aforethought |
سوء نیت قبلی |
forebedement |
اخبار قبلی پیشگویی |
premonitory |
متضمن اخطار قبلی |
off the cuff <idiom> |
بدون آمادگی قبلی |
bias |
ولتاژ قبلی دادن |
pre indexing |
شاخص گذاری قبلی |
biases |
ولتاژ قبلی دادن |
prelibation |
ازمایش یانوشیدن قبلی |
A one-month notice. |
اطلاع قبلی یک ماهه |
pre indexing |
فهرست سازی قبلی |
pre engaged |
دارای تعهد قبلی |
prognostications |
تشخیص قبلی مرض |
prognostication |
تشخیص قبلی مرض |
leave hanging (in the air) <idiom> |
بدون تصمیم قبلی |
sight-reads |
بدون امادگی قبلی اجراکردن |
sight-read |
بدون مطالعه قبلی خواندن |
sight-read |
بدون امادگی قبلی اجراکردن |
sight read |
بدون مطالعه قبلی خواندن |
sight-reading |
بدون مطالعه قبلی خواندن |
prepossession |
اشغال قبلی تمایل بیجهت |
sight-reading |
بدون امادگی قبلی اجراکردن |
sight read |
بدون امادگی قبلی اجراکردن |
prognosticate |
تشخیص دادن قبلی مرض |
quondam |
قبلی مربوط به چندی قبل |
prerequisite |
شرط قبلی لازمه امری |
prerequisites |
شرط قبلی لازمه امری |
prognosticator |
تشخیص دهنده قبلی مرض |
prenotion |
احساس قبلی نسبت بچیزی |
a priori |
بدون بررسی یا آزمایش قبلی |
foredknowlege |
اطلاع قبلی علم غیب |
premonition |
برحذر داشتن فکر قبلی |
premonitions |
برحذر داشتن فکر قبلی |
free wheeling |
بازی بدون نقشه قبلی |
prefiguration |
پیش بینی احتساب قبلی |
premisses |
فرض قبلی فرضیه مقدم |
precognitive |
وابسته به اطلاع یا الهام قبلی |
sneak previews |
نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی |
premised |
فرض قبلی فرضیه مقدم |
premise |
فرض قبلی فرضیه مقدم |
sneak preview |
نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی |
pre condition |
شرط لازم الاجرای قبلی |
prefiguration or prefigurement |
تشبیه از پیش تصور قبلی |
sight-reads |
بدون مطالعه قبلی خواندن |
inherited error |
خطایی در فرآیند یا عمل قبلی |
precombustion chamber engine |
موتور با اطاق احتراق تراکم قبلی |
Do not do any thing without due reflection . |
بدون فکر قبلی اقدامی نکنید |
foretaste |
ازمایش قبلی پیش بینی کردن |
prevue |
قبلا رویت کردن اطلاع قبلی |
zero hour |
هنگام حمله یا حرکت تعیین شده قبلی |
go off half-cocked <idiom> |
صحبت یا انجام کاری بون آمارگی قبلی |
french leave |
مرخصی بدون اطلاع قبلی جیم شدن |
post edit |
ویرایش داده بدست امده ازمحاسبه قبلی |
cancel |
لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید |
cancelling |
لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید |
cancels |
لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید |
package shows |
نمایشات و برنامههای تفریحی پیش بینی شده قبلی |
Mentioning his ex-wife's name was like waving a red flag in front of a bull. |
تا اسم زن قبلی او [مرد] را آوردم خونش به جوش آمد. |
decision |
اطلاعات یا پایگاه داده قبلی تصمیم گیری کند |
undoes |
برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش |
undo |
برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش |
decisions |
اطلاعات یا پایگاه داده قبلی تصمیم گیری کند |
firewall |
سیستم امنیتی سخت افزار یا نرم افزار بین سرور یا اینترنیت و اینترنت عمومی . سیستم اجازه عبور اطلاعات به اینترنت را میدهد ولی داده ورودی را بررسی میکند پیش از ارسال آن به سرور خصوصی |
prolepsis |
فرض قبلی صحبت از اینده چنانچه گویی گذشته است |
Can I make an appointment for friday? |
آیا میتوانم برای روز جمعه وقت قبلی بگیرم؟ |
predicted log racing |
مسابقه قایق موتوری باپیشبینی قبلی زمان از طرف راننده |
counter disengagement |
حرکت شمشیر به دور شمشیرحریف برای مواجهه درمسیر قبلی |
impulsive |
کسیکه از روی انگیزه انی وبدون فکر قبلی عمل میکند |
ideology |
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد |
ideologies |
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد |
incremental backup |
تابع پشتیبان که فقط فایل هایی را ذخیره میکند که نسبت به ذخیهر قبلی تغییر کرده اند |
fly through |
عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی |
random access |
فایلی که هر رکورد آن به سرعت با آدرسش قابل دستیابی است , بدون جستجو در بقیه فایل و به ممحل قبلی بستگی ندارد |
airspace prohibited area |
منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی |
permission |
اجازه |
licensure |
اجازه |
licences |
اجازه |
ok |
اجازه |
licenses |
اجازه |
fiats |
اجازه |
unauthorized |
بی اجازه |
warrent |
اجازه |
liberties |
اجازه |
liberty |
اجازه |
fiat |
اجازه |
okay |
اجازه |
permitting |
اجازه |
permits |
اجازه |
permit |
اجازه |
licence |
اجازه |
approval |
اجازه |
authorization |
اجازه |
license |
اجازه |
licensing |
اجازه |
ratification |
اجازه |
by permission of |
با اجازه |
leave |
اجازه |
leaving |
اجازه |
authority |
اجازه |
authorisations |
اجازه |
readout |
وسیله نمایش که با نوشتن حروف جدید حروف قبلی را پاک میکند |
reconstitutes |
برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه |
cob web theorem |
ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است . |
palinode |
قطعه شعر یا سرودی که مطلب شعر یا سرود قبلی راانکار کند |
reconstitute |
برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه |
reconstituting |
برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه |
sequential |
مدار منط قی که خروجی آن بستگی به وضعیت منط قی ورودی قبلی دارد |
reconstituted |
برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه |
replace |
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر |
replaced |
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر |
replacing |
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر |
replaces |
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر |
relative |
دادهای که اطلاعات مختصات جدید دررابط ه با مختصات قبلی میدهد |
pre engage |
ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن |