Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (5 milliseconds)
English
Persian
submit
ارائه دادن پیشنهادکردن
submits
ارائه دادن پیشنهادکردن
submitted
ارائه دادن پیشنهادکردن
submitting
ارائه دادن پیشنهادکردن
Other Matches
tender
ارائه دادن
present
ارائه دادن
knuckle under
<idiom>
ارائه دادن
tendering
ارائه دادن
presenting
ارائه دادن
put in
ارائه دادن
giving
ارائه دادن
bring forward
ارائه دادن
presents
ارائه دادن
produces
ارائه دادن
tendered
ارائه دادن
tenderest
ارائه دادن
produce
ارائه دادن
presented
ارائه دادن
misrepresentation
بد ارائه دادن
hold forth
ارائه دادن
gives
ارائه دادن
produced
ارائه دادن
give
ارائه دادن
puts
ارائه یا توضیح دادن
forthcoming
اماده ارائه دادن
put
ارائه یا توضیح دادن
putting
ارائه یا توضیح دادن
to produce testimony
مدرک ارائه دادن
exhibited
ارائه دادن ابراز کردن
propound
پیشنهاد کردن ارائه دادن
allege
دلیل اوردن ارائه دادن
alleges
دلیل اوردن ارائه دادن
alleging
دلیل اوردن ارائه دادن
propone
پیشنهاد کردن ارائه دادن
propounds
پیشنهاد کردن ارائه دادن
propounding
پیشنهاد کردن ارائه دادن
exhibits
ارائه دادن ابراز کردن
exhibit
ارائه دادن ابراز کردن
render
ارائه دادن ترجمه کردن
porrect
منبسط کردن ارائه دادن
exhibiting
ارائه دادن ابراز کردن
renders
ارائه دادن ترجمه کردن
to put in
منصوب کردن ارائه دادن
rendered
ارائه دادن ترجمه کردن
submits
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
produces
اقامه کردن ارائه دادن سند
submitting
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submit
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
produced
اقامه کردن ارائه دادن سند
submitted
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
produce
اقامه کردن ارائه دادن سند
putting
ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
put
ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
To submit something to someone.
چیزی را به کسی تسلیم کردن (ارائه دادن )
puts
ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
projects
ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
projected
ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
project
ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
authentication
به سند یا رونوشت مصذق ان اعتبار و اقتدار قانونی دادن به نحوی که در مقام اثبات قانونا قابل ارائه باشد
suggested
پیشنهادکردن
suggests
پیشنهادکردن
advances
پیشنهادکردن
motions
پیشنهادکردن
motioning
پیشنهادکردن
motion
پیشنهادکردن
motioned
پیشنهادکردن
suggest
پیشنهادکردن
suggesting
پیشنهادکردن
purposes
قصد داشتن پیشنهادکردن
purpose
قصد داشتن پیشنهادکردن
to r.someone as a
کسی رابرای سمتی پیشنهادکردن
displays
ارائه
displaying
ارائه
n display
ارائه ان
f display
ارائه اف
n scan
ارائه ان
display
ارائه
displayed
ارائه
exposal
ارائه
c display
ارائه سی
range bearing display
ارائه بی
ppi scan
ارائه پی پی ای
m display
ارائه ام
shew
ارائه
c scan
ارائه سی
f scan
ارائه اف
l display
ارائه ال
d scan
ارائه دی
l scan
ارائه ال
d display
ارائه دی
j scan
ارائه جی
j display
ارائه جی
g scan
ارائه جی
g display
ارائه جی
m scan
ارائه ام
p display
ارائه پی
b scan
ارائه ب
presentation
ارائه
presentations
ارائه
b display
ارائه ب
h scan
ارائه اچ
presentment
ارائه
h display
ارائه اچ
representation
ارائه
exhibitions
ارائه
exhibition
ارائه
k scan
ارائه کی
k display
ارائه کی
representations
ارائه
production
ارائه
p scan
ارائه پی
productions
ارائه
exposures
ارائه
exposure
ارائه
offering
ارائه
adductor
ارائه
productions
ارائه ساخت
production
ارائه ساخت
represents
ارائه کردن
represented
ارائه کردن
represent
ارائه کردن
presentability
قابلیت ارائه
show
ارائه نمایش
offers
پیشکش ارائه
offered
پیشکش ارائه
offer
پیشکش ارائه
profert
ارائه سند
presentation
ارائه عرضه
showing
ارائه اشکارسازی
renderable
قابل ارائه
renderer
ارائه دهنده
presentations
ارائه عرضه
misrepresentation
بد ارائه نمودن
showed
ارائه نمایش
shows
ارائه نمایش
showings
ارائه اشکارسازی
presenting bank
بانک ارائه کننده
probational
ارائه مدرک ودلیل
producing
اقامه ارائه کردن
probation
ارائه مدرک ودلیل
devil's advocate
<idiom>
[ارائه استدلال مخالف]
lead proof
ارائه دلیل کردن
documentation
ارائه اسناد یا مدارک
forthcoming
<adj.>
آماده به ارائه
[نزدیک به تحقق]
forthcomming
اماده برای ارائه کردن
contract for supply
قرارداد جهت ارائه کالا
imageing model
روش یا مدل ارائه تصاویر
subsequent filing
[application, documents]
ادا کردن پس از ارائه درخواست نامه
Application may be filed by ...
مهلت ارائه تقاضا نامه تا ... است.
money player
ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
We would appreciate it if you could provide us with some information about ...
ما سپاسگزار می شویم اگر اطلاعاتی در باره ... به ما ارائه کنید.
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
sidekicks
تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
sidekick
تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
society of certified processors
سازمانی که علائق و خواستههای متخصصین تایید شده کامپیوتر را ارائه میدهد
performance monitor
برنامهای که سطوح خدمات ارائه شده توسط یک سیستم کامپیوتری را پی گیری میکند
scopolamine
ی که با تزریق این ماده وامثال ان گرفته شده باشدقابل ارائه به دادگاه نیست
proof of debt
سندی که از طرف بستانکار شخص ورشکسته یامتوفی یا شرکت در حال تصفیه ارائه میشود
how about
<idiom>
برای ارائه پشنهاد یا جویا شدن نظر دیگران در مورد چیزی یا کاری استفاده می شود
word-perfect
یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد
word perfect
یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد
prompted
کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompts
کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
telpak
سرویسی که توسط شرکتهای همگانی مخابراتی برای اجاره کانالهای با پهنای باندزیاد بین دو یا چندین نقطه ارائه می گردد
prompt
کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
restatement of the law
مجموعه قواعد حقوقی مجموعه اخرین تفسیرهای ارائه شده برای قوانین
sight bill
حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
buffered computer
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
presentment
ارائه برات از دارنده ان به محال علیه جهت قبولی نویسی یا محیل جهت پرداخت
consented
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
editing run
در پردازش دستهای برنامه ویرایش کننده داده را از نظردرستی فاهری بررسی کرده و هر گونه اشتباه را برای تصحیح و ارائه مجدد مشخص میکند
musicom
یک زبان برنامه نویسی تصنیفی که روش هایی برای تولید تصنیفهای موسیقی اصیل بعلاوه موسیقی ترکیبی ارائه میدهد
innovation theory
ارائه شد . برطبق این نظریه نوسانات تجاری و توسعه اقتصادی نتیجه نواوریهایی است که کارفرمایان اینده نگربمنظور کاهش هزینه ها وافزایش سود بکار میگیرند
intelligence
طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
artificial intelligence
طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
available cash
موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
exhibiter
نمایش دهنده ارائه دهنده
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
exhibitors
نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitor
نمایش دهنده ارائه دهنده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
liquidity preference theory
براساس این نظریه که بوسیله جان مینارد کینز اقتصاددان انگلیسی ارائه شده است پائین امدن نرخ بهره موجب افزایش نقدینگی و کاهش اوراق قرضه بهادار میشود .
transfer order
دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
ferried
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
to put any one up to something
کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
to sue for damages
عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
example is better than precept
نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
define
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
iron law of wage
قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
televised
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com