English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
place value ارزش مکانی
Other Matches
book value ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
ad valorem به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
regional <adj.> مکانی
local <adj.> مکانی
locative مکانی
locals مکانی شهری
parabola قطع مکانی
place utility مطلوبیت مکانی
locals مکانی موضعی
position habit عادت مکانی
position response پاسخ مکانی
parabolas قطع مکانی
local مکانی شهری
local مکانی موضعی
locative حالت مکانی
location chart نگاره مکانی
clearing out [of a place] اخراج [از مکانی]
value added قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
end با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value بدون ارزش واقعی بی ارزش
capital gain منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
positional notation نشان گذاری مکانی
carrying با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
on the move <idiom> حرکت از مکانی به مکان دیگر
put on the map <idiom> باعث معروف شدن مکانی
location جایگاه وضعیت مکانی جا دادن
locations جایگاه وضعیت مکانی جا دادن
relative اطلاعات مکانی دررابط ه با یک نقط ه مرجع
there is time and place for everything <proverb> هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد
lay over <idiom> به مکانی درراه رسیدن برای مدتی ماندن
currency devaluation کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
bit mapped screen pixel یک صفحه نمایش که در ان هر سلول تصویری میتوانددر ارتباط با مکانی از حافظه
groupie دختری که به امید آشنایی با هنر پیشگان یا ورزشکاران و غیره آنها را از مکانی به مکان دیگر تعقیب میکند
groupies دختری که به امید آشنایی با هنر پیشگان یا ورزشکاران و غیره آنها را از مکانی به مکان دیگر تعقیب میکند
plenum method طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
destinations محلی که چیزی ارسال میشود مکانی که داده ارسال میشود
destination محلی که چیزی ارسال میشود مکانی که داده ارسال میشود
values ارزش
cost ارزش
value ارزش
regardant با ارزش
shotten بی ارزش
worthless بی ارزش
picayubnish بی ارزش
no par بی ارزش
naught بی ارزش
brummagem بی ارزش
brummagem کم ارزش
market value ارزش
low level کم ارزش
big ticket با ارزش
picayune بی ارزش
good for nothing بی ارزش
valuing ارزش
junky بی ارزش
fustian بی ارزش
low grade کم ارزش
worm eaten بی ارزش
trivalence سه ارزش
trivalency سه ارزش
unvalued بی ارزش
small change کم ارزش
raffish بی ارزش
rewarding پر ارزش
valueless بی ارزش
worth ارزش
prices ارزش
price ارزش
worthiness ارزش
rubbish بی ارزش
treasure با ارزش
avail ارزش
punk بی ارزش
punks بی ارزش
worth با ارزش
net net worth ارزش خالص
net value ارزش خالص
loss of value افت ارزش
net worth ارزش خالص
increase in value افزایش ارزش
logical value ارزش منطقی
manufacture cost ارزش ساخت
man friday کمک با ارزش
market value ارزش بازاری
maintenance cost ارزش نگهداری
meed پاداش ارزش
monetary value ارزش پولی
kitsch هنر بی ارزش
heritage asset میراث با ارزش
final value ارزش نهایی
face value ارزش صوری
face value ارزش اسمی
expected value ارزش منتظره
exchange value ارزش مبادله
equity capital ارزش ویژه
end value ارزش انتهایی
economic value ارزش اقتصادی
disvalue بی ارزش کردن
differential cost ارزش نهایی
decrease in value کاهش ارزش
gross value ارزش ناخالص
exchange value ارزش مبادلهای
loan value ارزش استقراض
loan value ارزش وام
limiting value ارزش نهایی
net price ارزش خالص
it is of little worth کم ارزش است
intrinsic value ارزش ذاتی
influence value ارزش تاثیر
heating value ارزش گرمایی
heat value ارزش گرمایی
heat of combustion ارزش گرمایی
diagnostic value ارزش تشخیصی
surplus value ارزش اضافی
quantitative value ارزش کمی
production cost ارزش ساخت
tinker's damn چیزبی ارزش
truth value ارزش درستی
use by value استفاده با ارزش
use value ارزش استفاده
use value ارزش استعمال
valorization تعیین ارزش
valuably بطور با ارزش
value added ارزش افزوده
value analysis تحلیل ارزش
quantitative value ارزش مقداری
real value ارزش واقعی
subjective value ارزش ذهنی
surrender value ارزش بازخرید
store of value منبع ارزش
survival value ارزش بقا
scale value ارزش مقیاسی
salvage value ارزش بازیافتنی
scrap value ارزش اسقاطی
salavage value ارزش اسقاطی
theory of value نظریه ارزش
value theory نظریه ارزش
threshold value ارزش استانهای
rental value ارزش اجارهای
tinker's dam چیزبی ارزش
value as security ارزش تضمین
value date تاریخ ارزش
value for money ارزش پول
present value ارزش فعلی
penny worth ارزش یک پنی
paradox of value تناقض ارزش
par value ارزش اسمی
objective value ارزش واقعی
objective value ارزش عینی
numerical value ارزش عددی
nominal value ارزش اسمی
wear thin <idiom> بی ارزش شدن
present value ارزش حال
value in exchange ارزش مبادله
prime cost ارزش اولیه
value in use ارزش استفاده
value in use ارزش استعمال
value of assets ارزش دارائی ها
value of money ارزش پول
waff نظر بی ارزش
indexation ارزش ترازی
present worth ارزش فعلی
present worth ارزش حال
present value ارزش فعلی
belittles کم ارزش کردن
belittling کم ارزش کردن
debunk کم ارزش کردن
debunked کم ارزش کردن
belittlement کم ارزش سازی
debunking کم ارزش کردن
debunks کم ارزش کردن
axiology علم ارزش ها
haw چیز بی ارزش
belittled کم ارزش کردن
book value ارزش دفتری
esteem رعایت ارزش
calorific value ارزش گرمایی
caloric value ارزش گرمایی
call price ارزش اسمی
call by value فراخوانی با ارزش
undervaluation کم ارزش گذاری
belittle کم ارزش کردن
average value ارزش میانگین
auxiliary value ارزش کومکی
downgraded کم ارزش کردن
absolute volue ارزش مطلق
absolute value ارزش مطلق
forfeiture تنزل ارزش
downgrades کم ارزش کردن
downgrading کم ارزش کردن
valuation ارزش گذاری
valuations ارزش گذاری
downgrade کم ارزش کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com