English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
expiration انتهای مهلت منقصی شدن سپری شدن
expirations انتهای مهلت منقصی شدن سپری شدن
Other Matches
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
vertical سیگنال بیان کننده انتهای آخرین شیاردر انتهای صفحه نمایش
eot maker Tape Of End نشانگر انتهای نوار Transmission Of End انتهای مخابره
lappets [حواشی و نقوش بکار رفته در انتهای فرش بافته شده در ترکیه که شکل اصلی بصورت بندی پنج ضلعی است و در آن اشکال هندسی یکسان که انتهای آن تا حدودی به نرمه گوش شباهت دارد استفاده می شود.]
clypeate سپری
survive سپری کردن
expired سپری شده
survived سپری کردن
survives سپری کردن
to run on سپری شدن
surviving سپری کردن
elapse سپری شدن
elapses سپری شدن
expiration سپری شدن
t beam تیر سپری
cesser سپری شدن
elapsing سپری شدن
passages سپری شدن
passage سپری شدن
expirations سپری شدن
elapsed time مدت سپری شده
upping سپری شده سربالایی
upped سپری شده سربالایی
up سپری شده سربالایی
lapses زوال سپری شدن
lapsing زوال سپری شدن
lapse زوال سپری شدن
while سپری کردن گذراندن
expire سپری شدن بپایان رسیدن
expiring سپری شدن بپایان رسیدن
expires سپری شدن بپایان رسیدن
worded تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
word تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
gracing مهلت
space مهلت
d. of grace مهلت
period of grace مهلت
spaces مهلت
leeway مهلت
moratorium مهلت
usance مهلت
respite مهلت
time out مهلت
graces مهلت
graced مهلت
moratoriums مهلت
grace مهلت
respite _ مهلت
holds زمان سپری شده توسط مدار ارتباطی حین تماس
hold زمان سپری شده توسط مدار ارتباطی حین تماس
grant a period of grace مهلت دادن
vacation مرخصی مهلت
demurring مهلت خواستن
grace period دوره مهلت
giving a respite مهلت دادن
days of grace ایام مهلت
vacations مرخصی مهلت
days of grace مهلت اضافی
deadlines اخرین مهلت
asking for a respite مهلت خواستن
break طلوع مهلت
breaks طلوع مهلت
deadline اخرین مهلت
moratorium مهلت قانونی
demur مهلت خواستن
demurred مهلت خواستن
demurs مهلت خواستن
respite مهلت دادن
term of maintenance مهلت نگاهداری
credit وعده مهلت
credited وعده مهلت
crediting وعده مهلت
period of grace مهلت پرداخت
moratory مهلت دار
what is the prompt مهلت ان چقدراست
moratory مهلت دهنده
credits وعده مهلت
moratoriums مهلت قانونی
block time زمان سپری شده ا لحظه شروع حرکت هواپیما تالحظه توقف
branch cutoff دیواری است که معمولا درجهت عمود بر دیوار سپری ساخته میشود
ask for days grace دو روز مهلت خواستن
exceed the deadline گذشتن از مهلت مقرر
Wait a minute . یک دقیقه مهلت بده
He gave the inemy no respite . به دشمن مهلت نداد
imparlance مهلت برای اشتی
cessation قطع کردن مهلت
imparlance مهلت برای مصالحه
long dated دارای مهلت زیاد
have patience with me بمن مهلت دهید
interval timer شیوهای که بوسیله ان زمان سپری شده میتواند توسط یک سیستم کامپیوتری بررسی شود
The deadline is coming closer. مهلت مقرر نزدیکتر می شود.
reddendum موعد یا مهلت پرداخت اجاره
To give somebody a few days grace . بکسی چند روز مهلت دادن
The prescribed time - limit expires tomorrow . مهلت مقرر فردا منقضی می شود
To meet a deadline . تا مهلت مقرر کاری را انجام دادن
Application may be filed by ... مهلت ارائه تقاضا نامه تا ... است.
short shrift مهلت مختصربرای اقرار بگناه پیش از مردن
Her husband cant get a word in edgeways . به همسرش مهلت یک کلمه حرف نمی دهد
limited divorce طلاقی که مدت ان محدود بوده پس ازانقضای مهلت بخودی خودرجوع شود
contango بهره دیرکرد تسلیم قرضه وسهام مهلت تحویل مبیع به مشتری
escutcheon سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
carring over تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
logic seeking انتهای خط وط
end of line انتهای خط
lapse vi سپری شدن منتقل شدن
end of file انتهای پرونده
drill tang انتهای مته
cable tail انتهای سیم
dead burned انتهای اشتعال
cow's tail انتهای طناب
rear court انتهای زمین
depth انتهای پرز
pipehead انتهای خط لوله
end of file انتهای فایل
end of volume انتهای جلد
loose ends انتهای شل هرچیزی
loose end انتهای شل هرچیزی
end of line انتهای سطر
loose end انتهای تاریانخ
end of massage انتهای پیام
end of medium انتهای رسانه
batang son انتهای کف دست
end of message انتهای پیام
end of record انتهای مدرک
bitter end انتهای درد
end of reel انتهای حلقه
end of transmission انتهای مخابره
loose ends انتهای تاریانخ
end of form انتهای ورقه
returned نشانههای انتهای خط
returning نشانههای انتهای خط
baselines خط انتهای زمین
baseline خط انتهای زمین
return نشانههای انتهای خط
returns نشانههای انتهای خط
fluke انتهای دم نهنگ
flukes انتهای دم نهنگ
etb انتهای بلاک مخابره
ends کد نشان دهنده انتهای خط
end of tape marker علامت انتهای نوار
baseliner بازیگر انتهای زمین
formee دارای انتهای مربع
eom انتهای پیام essage
ended کد نشان دهنده انتهای خط
flip turn برگشت انتهای استخر
swan neck انتهای خمیده لوله
furnace discharged end انتهای تخلیه کوره
saphead انتهای نقب نظامی
looped درو در انتهای خرک
loops درو در انتهای خرک
riblet انتهای دنده گوسفند
ST connector اتصالی در انتهای فیبرنوری
loop درو در انتهای خرک
palmate دارای انتهای پهن
nock شکاف انتهای کمان
backstop حصار انتهای زمین
thereis no end to it انتهای برای ان نیست
end کد نشان دهنده انتهای خط
finish انتهای فرآیند یا تابع
baselines خط انتهای زمین تنیس
cabled اتصال در انتهای کامل
cable اتصال در انتهای کامل
end of transmission block انتهای بلاک مخابره
end of job card کارت انتهای کار
baselines خط انتهای زمین والیبال
end of file mark نشان انتهای پرونده
finishes انتهای فرآیند یا تابع
end of data marker نشانگر انتهای داده ها
end of tape marker نشانگر انتهای نوار
sinks دریافت انتهای خط ارتباتی
sink دریافت انتهای خط ارتباتی
head انتهای میز بیلیارد
end of tape mark نشان انتهای نوار
baseline خط انتهای زمین تنیس
baseline خط انتهای زمین والیبال
departure end انتهای محوطه دویدن هواپیما
bitter end انتهای طناب یا زنجیر قایق
croup انتهای خرک نزدیک ژیمناست
double ender تخته موج با دو انتهای یک شکل
baseline game بازی در انتهای زمین تنیس
finals رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
final رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
ends کد نشان دهنده انتهای رکورد
tin-plated tails سیم ها با انتهای روکشدار حلبی
ended کد نشان دهنده انتهای رکورد
subulate دارای نوک یا انتهای تیز
beam ends انتهای قسمت عقبی کشتی
end کد نشان دهنده انتهای رکورد
beam-ends انتهای قسمت عقبی کشتی
split end گیرنده توپ در انتهای خط جبهه
trailing edge انتهای تیغه پروانه موتوروغیره
tip-top حلقه انتهای چوب ماهیگیری
closure of horizon انتهای دورافق بستن دور افق
queue افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
capel سرپوش فلزی انتهای کابلهای فولادی
twice laid ساخته شده از انتهای رشتههای طناب
periods آمریکا # علامت چاپ در انتهای متن .
period آمریکا # علامت چاپ در انتهای متن .
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com