Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English
Persian
he has a small p in shimran
او ملک کوچکی درشمیران دارد
Other Matches
landaulet n
گردونه کوچکی که پوششی دارد
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
ligule
زائده کوچکی که بین برگ وغلاف قرار دارد
clipboards
تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
clipboard
تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
activity
چراغ یا LED کوچکی که در مقابل دیسک درایو یا کامپیوتر قرار دارد که بیان میکند چه زمان دیسک درایو مشغول خواندن از یا نوشتن بر دیسک است
activities
چراغ یا LED کوچکی که در مقابل دیسک درایو یا کامپیوتر قرار دارد که بیان میکند چه زمان دیسک درایو مشغول خواندن از یا نوشتن بر دیسک است
scalar
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
tininess
کوچکی
pettiness
کوچکی
exiguity
کوچکی
smallness
کوچکی
littleness
کوچکی
emigration
درون کوچکی
. The car is gathering momentum.
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
overlays
بخش کوچکی از برنامه
epsilon
مقدار کوچکی از هر چیز
detail
بخش کوچکی از یک شرح
detailing
بخش کوچکی از یک شرح
microcephalia
سر کوچکی جمجمه کوچک
overlaying
بخش کوچکی از برنامه
overlay
بخش کوچکی از برنامه
(not a) ghost of a chance
<idiom>
حتی یک شانس کوچکی
puniness
تازه کاری جوانی کوچکی
dolly
چرخ کوچکی شبیه قرقره
parcels
دسته قطعه کوچکی از زمین
card
قطعه کوچکی از کاغذ یا پلاستیک
lobular
شبیه قطعه کوچکی از چیزی
dollies
چرخ کوچکی شبیه قرقره
parcel
دسته قطعه کوچکی از زمین
cards
قطعه کوچکی از کاغذ یا پلاستیک
kit or kit violon
ویولون کوچکی که پیشترهااموزگاران رقص می نواختند
vestry
نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
vestries
نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
leprechaun
جن کوچکی که هرکس انراگرفتارمیساخت گنجهای نهفته راپیدامیکرد
copsewood
بته هاودرختان کوچکی که درزیردرختان بزرگ میرویند
salami technique
سرقت مقادیر کوچکی ازدارایی بسیار زیاد
racket ball
گوی کوچکی که ازپنبه وریسمان درست میکنند)
coppice wood
بته هاودرختان کوچکی که درزیردرختان بزرگ میرویند
flocculus
دسته کوچکی از الیاف پشمی کلف خورشید
centriole
ذره کوچکی در مرکز جاذبه میان دانه
doodads
مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
lockets
قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک
locket
قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک
slab
گروه کوچکی از ارقام باینری قسمتی از یک WORD
slabs
گروه کوچکی از ارقام باینری قسمتی از یک WORD
doodad
مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
credit union
موسسهای که به اشخاص کم درامد وام های کوچکی میدهد
bronchial tubes
برنشهای متوسط نایژه و مجراهای کوچکی که از آن منشعب میشود
water level
سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
fescue
چوب کوچکی که بوسیله ان اموزگار چیزی را به شاگردنشان میدهد
superscript
ححرف کوچکی که بزرگتر از خط طبیعی حروف چاپ شود.
vacuole
گودال کوچکی که دارای اب یاهوا یا چیز دیگر باشد
altar-niche
[تو رفتگی در محراب کلیسا که اغلب نیایشگاه کوچکی است.]
undergrowth
بوته ها و درختان کوچکی که زیر گیاه بزرگتری میروید
hypodermic syringe
کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
holm
جزیره کوچکی میان رودخانه با دریاچه ویانزدیک خشکی
gablet
[سنتوری کوچکی بالای شمع پشت بند]
[معماری]
Walls have ears
<idiom>
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
estuary
دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
pinning
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
estuaries
دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
junctions
جعبه کوچکی که تعداد سیم بهم وصل شده اند
junction
جعبه کوچکی که تعداد سیم بهم وصل شده اند
pinned
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pin
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
rockoon
پرتابه یا موشک کوچکی که بوسیله بالون درارتفاع زیادمنفجر شود
lanternpinion
چرخ کوچکی که میلههای عمودی داردو مانند است به فانوس
kilderkin
چلیک یابشکه کوچکی معادل نصف یاربع بشکه معمولی
swagger cane
عصای کوچکی که سربازان هنگام گردش کردن در دست میگیرند
vanity boxŠcaseŠor bag
قوطی یاکیف کوچکی که دارای اینه واسباب پودرزنی باشد
labor theory of value
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
arrow pointer
پیکان کوچکی است که می توانید آنرا با استفاده از mouse حرکت دهید
epicanthus
لایه کوچکی از پوست که گاهی گوشه درونی چشم رامی پوشاند
sachets
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
handcar
چهارچرخه کوچکی که بوسیله دست یا موتورکوچکی روی خط اهن حرکت میکند
vaude
نمایش جوربجور واریته درام کوچکی که توام بارقص واواز باشد
sachet
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
accelerating pump
پمپ کوچکی که به منظورتامین فوری مخلوط غلیظ سوخت و هوا در کابراتورتعبیه میشود
anlage
اساس و پایهء رشد بعدی قسمت کوچکی که بعدا رشدنموده وبزرگ میشود
etna
فرف کوچکی که اندک ابی رادران بوسیله چراغ الکلی گرم میکنند
microspacing
خصوصیت بعضی چاپگرها که به انها امکان میدهد تا درفاصلههای بسیار کوچکی حرکت کنند
loader
بخش کوچکی از کد برنامه که به برنامههای به صورت دودویی اجازه بار شدن در حافظه میدهد.
punched
قطعه کارت کوچکی که حاوی سوراخهایی برای نمایش دستورات و داده مختلف است
jetevator
فلپ یا رینگ کوچکی روی نازل خروجی راکت برای کنترل بردار تراست
middle ear
حفره کوچکی محدود به پرده که صدا را ازگوش خارجی به گوش داخلی منتقل میکند
foot block
قژعه چوبی یا فلزی کوچکی که در زیر ستون و روی خاک کار گذاشته میشود.
punches
قطعه کارت کوچکی که حاوی سوراخهایی برای نمایش دستورات و داده مختلف است
erase
آهن ربای کوچکی که دیسک یا نوار مغناطیسی یا سیگنالهای ضبط شده را پاک میکند
erased
آهن ربای کوچکی که دیسک یا نوار مغناطیسی یا سیگنالهای ضبط شده را پاک میکند
punch
قطعه کارت کوچکی که حاوی سوراخهایی برای نمایش دستورات و داده مختلف است
erases
آهن ربای کوچکی که دیسک یا نوار مغناطیسی یا سیگنالهای ضبط شده را پاک میکند
control rocket
راکت کوچکی که در صورت لزوم روشن شده و وضعیت یا سرعت فضاپیما را تصحیح میکند
platelet
صفحه کوچکی در سیستمهای سیالی که سطح ان مشبک ویا دارای کانالهای دقیقی میباشد
tracking symbol
علامت کوچکی روی صفحه نمایش تصویر که محل مکان نما را نشان میدهد
pack
ارقام دهدهی ذخیره شده در فضای کوچکی با استفاده از فقط چهاربیت برای هر رقم
packs
ارقام دهدهی ذخیره شده در فضای کوچکی با استفاده از فقط چهاربیت برای هر رقم
erasing
آهن ربای کوچکی که دیسک یا نوار مغناطیسی یا سیگنالهای ضبط شده را پاک میکند
enclave economices
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
bed groins
بند کوچکی که بطور موقت جهت بالاامدن سطح اب دردهانه خروجی کانال زده میشود
walls here ears
دیوار موش دارد موش گوش دارد
juke joint
رستوران کوچکی که خوراک ارزان داشته و نیز صفحات گرامافون را با انداختن پول دراسباب خودکار میزند
cookie
فایل کوچکی که هنگام اتصال به یک اینترنت راه دور با استفاده از جستجوگر وصل شده اید ذخیره میشود
cookies
فایل کوچکی که هنگام اتصال به یک اینترنت راه دور با استفاده از جستجوگر وصل شده اید ذخیره میشود
ball bearing
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearings
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ghettoes
محل کوچکی از شهرکه محل سکونت اقلیت هااست
ghetto
محل کوچکی از شهرکه محل سکونت اقلیت هااست
ghettos
محل کوچکی از شهرکه محل سکونت اقلیت هااست
hand-held
وسیله کوچکی که در دست جا میشود براس اسکن عکسهای کوچک و رسم خط و تبدیل آنها به تصاویر گرافیکی که قابل استفاده در کامپیوتر هستند
basic
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basics
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
joggling
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggled
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggle
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggles
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
buffer state
دولت کوچکی راگویند که بین دو کشور بزرگ واقع شده و از برخورد وبروز اختلاف بین انهاجلوگیری میکند
air turbine starter
استارتری در موتورهای توربینی که توسط هوای فشرده توربین کوچکی را که توسط چرخدنده هایی باکمپرسور درگیراست میچرخاند
write protect
قسنت کوچکی در فلاپی دیسک که حرکت داده شود مانع هر گونه نوشتن یا پاک کردن دیسک میشود
constrictor
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
pmos
ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
bench lathe
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
bead
بخش کوچکی از برنامه که برنامه یک کار مجزا به کار می رود
beads
بخش کوچکی از برنامه که برنامه یک کار مجزا به کار می رود
authoritarainism
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
quartz clock
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
chains
دارد.
has
دارد
he is ill with fever
تب دارد
there is a time for everything
دارد
he has a rage for money
دارد
heavy fighting is in progress
دارد
hast
او دارد
he has worms
دارد
are there any remarks?
دارد
chain
دارد.
pilot tunnel
تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
There is something wrong with the ...
... عیب دارد.
what matter?
چه اهمیت دارد
our library is well stocked
خوبی دارد
figure on
<idiom>
بستگی دارد به
There is a knack in it .
یک فنی دارد
not a patch on
چه دخلی دارد
multungulate
که بیش از دو سم دارد
there is a rumour that
شهرت دارد که
the probability is
احتمال دارد
it depends
[on]
بستگی دارد
[به]
viruses
وجود دارد
he has a spite against me
بامن لج دارد
I owe him a dept of gratitude.
حق بگردنم دارد
Buttonhole
کتی که در دو طرف دکمه دارد
But one leg to the fowl.
<proverb>
مرغ یک پا دارد .
Windows GDI
بیتی دارد
what hurt is there in that
چه زیانی دارد
what the odds
چه اهمیت دارد
walls have ears
گوش دارد
virus
وجود دارد
the reason is two fold
دودلیل دارد
the reason is manifold
چنددلیل دارد
He has a day off.
او مرخصی دارد.
god is
خداوجود دارد
it has sides
سه پهلو دارد
he is 0 years old
او ده سال دارد
he has an a. to grind
مقصود دارد
he has a maggot in his head
وسواس دارد
he tops .0 metres
یک مترونیم قد دارد
leek d;
[,vjvi ;i fv'ihd \ik ,
بزرگ دارد
he speaks to the purpose
قصدی دارد
it is usual with him
عادت دارد
he has an axe to grind
غرض دارد
it is sufficiently stamped
کسرتمبر دارد
he is fifty
تمام دارد
He takes my advice. He listens to me.
از من حرف شنوایی دارد
He writes a legible ( beautiful ) hand .
خط خوانایی ( قشنگه ) دارد
it is worth 0 rials
ده ریال ارزش دارد
Does it matter if I dont come ?
اشکالی دارد اگرنیایم ؟
The kettel is boiling.
قوری دارد می جوشد
he must needs go
بیخوداصرار دارد برفتن
what is wrong with that?
مگراین چه عیبی دارد
to bring grist to the mill
نان دراب دارد
he is in a hurry to go
عجله دارد برفتن
well and good
باشد چه ضرر دارد
he is in the know
اطلاع ویژه دارد
what does it meant
یعنی چه چه معنی دارد
he keeps my a
حساب مراونگه می دارد
what is that to you
به شما جه دخلی دارد
it is very important
بسیار اهمیت دارد
lengths
خط با طول جر حرف دارد
it askes for attention
توجه لازم دارد
Somebody is beating at (upon)the door.
یک کسی دارد در می زند
It is much sought after
خیلی طالب دارد.
it is of frequent
خیلی مورد دارد
He is verbose (garrulous). He has verbal diarrhea.
شهوت کلام دارد
She has a lovely (nice) voice.
صدای قشنگه دارد
it is particularly difficult
یک دشواری ویژه دارد
backs
که یک باتری پشتیبان دارد
back
که یک باتری پشتیبان دارد
There is only one condition attached to it .
فقط یک شرط دارد
With his foul temper.
با اخلاق سگه که دارد
length
خط با طول جر حرف دارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com