Total search result: 301 (4 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
tildes |
این نشان سه |
|
|
Search result with all words |
|
field |
کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است |
fielded |
کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است |
fields |
کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است |
award |
نشان |
awarded |
نشان |
awarding |
نشان |
awards |
نشان |
score |
نشان |
score |
نشان معدل |
scored |
نشان |
scored |
نشان معدل |
scores |
نشان |
scores |
نشان معدل |
controller |
وسیلهای که حروف یا کد گرافیکی و دستورات را می پذیرد و آنها را به یک الگوی -dot matix تبدیل میکند که روی صفحه نمایش نشان داده می شوند |
controllers |
وسیلهای که حروف یا کد گرافیکی و دستورات را می پذیرد و آنها را به یک الگوی -dot matix تبدیل میکند که روی صفحه نمایش نشان داده می شوند |
tallied |
نشان |
tallied |
خط نشان |
tallies |
نشان |
tallies |
خط نشان |
tally |
نشان |
tally |
خط نشان |
tallying |
نشان |
tallying |
خط نشان |
dump |
نشان دادن متن یا گرافیک روی صفحه نمایش بر روی چاپگر |
slur |
نشان |
slurred |
نشان |
slurring |
نشان |
slurs |
نشان |
card |
روشی که در آن سطرها و ستون ها طوری مرتب می شوند که نشان دهنده فیلدهای دادهای و حروف در کارت پانچ باشند |
cards |
روشی که در آن سطرها و ستون ها طوری مرتب می شوند که نشان دهنده فیلدهای دادهای و حروف در کارت پانچ باشند |
marker |
نشان گذار |
marker |
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده |
marker |
کد نشان دهنده انتهای یک فیلد و ابتدای بعدی |
marker |
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد |
marker |
علامت نشان |
markers |
نشان گذار |
markers |
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده |
markers |
کد نشان دهنده انتهای یک فیلد و ابتدای بعدی |
markers |
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد |
markers |
علامت نشان |
negative |
عددی که تعداد تفریق از صفر را نشان میدهد |
negatives |
عددی که تعداد تفریق از صفر را نشان میدهد |
garter |
عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب |
garters |
عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب |
simulate |
تقلید نشان دادن وانمود کردن |
simulates |
تقلید نشان دادن وانمود کردن |
simulating |
تقلید نشان دادن وانمود کردن |
matrix |
الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند |
matrix |
الگوی نقاط که یک حرف را روی صفحه نمایش یا matrix-dot یا چاپگر لیزری نشان میدهد |
matrixes |
الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند |
matrixes |
الگوی نقاط که یک حرف را روی صفحه نمایش یا matrix-dot یا چاپگر لیزری نشان میدهد |
scorecard |
کارت نشان دهنده تعداد ضربات بازیگر در هر بخش بازی گلف |
scorecards |
کارت نشان دهنده تعداد ضربات بازیگر در هر بخش بازی گلف |
parity |
نشانگری که نشان میدهد آیا داده بررسی پذیرش شده است یا نه یا اینکه داده پیرستی زوج یا فرد دارد |
vestigial |
نشان |
vestige |
نشان |
vestiges |
نشان |
message |
پنجره کوچک که روی صفحه نمایش نشان داده می شوند و از یک رویداد یا وضعیت یا خطا خبر میدهد |
messages |
پنجره کوچک که روی صفحه نمایش نشان داده می شوند و از یک رویداد یا وضعیت یا خطا خبر میدهد |
hard |
کدی در متن کلمه پرداز که انتهای پاراگراف را نشان میدهد |
harder |
کدی در متن کلمه پرداز که انتهای پاراگراف را نشان میدهد |
hardest |
کدی در متن کلمه پرداز که انتهای پاراگراف را نشان میدهد |
chalk |
نشان |
chalk |
باگچ نشان گذاردن |
chalked |
نشان |
chalked |
باگچ نشان گذاردن |
chalking |
نشان |
chalking |
باگچ نشان گذاردن |
chalks |
نشان |
chalks |
باگچ نشان گذاردن |
state |
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد |
state- |
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد |
stated |
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد |
states |
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد |
stating |
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد |
drag |
روی صفحه نشان داده میشود |
dragged |
روی صفحه نشان داده میشود |
drags |
روی صفحه نشان داده میشود |
stop |
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف |
stopped |
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف |
stopping |
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف |
stops |
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف |
desktop |
میله وضعیت که معمولاگ در امتداد دکمهای از صفحه ویندوز نشان داده میشود |
prompt |
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است |
prompted |
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است |
prompts |
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است |
logic |
قطعه آزمایش که وضعیت منط قی قط عات یا مدارها را نشان میدهد |
warning |
که روشن میشود تا نشان دهد یک چیز خط رناک ممکن است رخ دهد |
warnings |
که روشن میشود تا نشان دهد یک چیز خط رناک ممکن است رخ دهد |
arithmetic |
علامتی که نشان دهنده یک تابع محاسباتی است . |
seal |
نشان تضمین |
seals |
نشان تضمین |
project |
فاهر کردن نشان دادن |
projected |
فاهر کردن نشان دادن |
projects |
فاهر کردن نشان دادن |
decimal |
نقط های که نشان دهنده تقسیم بین تمام اعداد واحد و بخش کوچکتر کسری عددد دهدهی مثل ... است |
decimals |
نقط های که نشان دهنده تقسیم بین تمام اعداد واحد و بخش کوچکتر کسری عددد دهدهی مثل ... است |
notation |
نشان گذاری |
notations |
نشان گذاری |
graphics |
در کامپیوتر که دستورات نرم افزاری را به سگنالهای الکتریکی تبدیل می کنند که گرافیک را روی صفحه تصور متصل نشان میدهد |
Other Matches |
|
puncuation |
نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود |
discretionary |
خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود |
silver star |
نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی |
scarry |
دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم |
markings |
نشان دار سازی نشان |
marking |
نشان دار سازی نشان |
poniter |
نشان دهنده نشان گیرنده |
flag |
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله |
flags |
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله |
supervisory |
1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد |
to impress a mark on something |
نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن |
marks |
نشان کردن نشان |
mark |
نشان کردن نشان |
ground resolution |
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین |
indicator |
نشان دهنده دستگاه نشان دهنده |
altitude azimuth |
عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما |
mark |
نشان |
brand |
نشان |
indicium |
نشان |
traces |
نشان |
traced |
نشان |
indice |
نشان |
stamps |
نشان |
stamp |
نشان |
ear mark |
نشان |
impressed |
نشان |
impresses |
نشان |
impressing |
نشان |
targets |
نشان |
attribute |
نشان |
attributes |
نشان |
marks |
نشان |
icon |
نشان |
showed |
نشان |
shows |
نشان |
presaging |
نشان |
tokens |
نشان |
token |
نشان |
presages |
نشان |
presaged |
نشان |
presage |
نشان |
shew |
نشان |
grammalogue |
نشان |
trace |
نشان |
vexillum |
نشان |
untitled |
بی نشان |
trackless |
بی نشان |
ikons |
نشان |
traceless |
بی نشان |
icons |
نشان |
show |
نشان |
refrigerent |
تب نشان |
plaque |
نشان |
ensign |
نشان |
ensigns |
نشان |
tracts |
نشان |
tract |
نشان |
symbol |
نشان |
indication |
نشان |
plaques |
نشان |
benchmark |
نشان |
hallmarks |
نشان |
hallmark |
نشان |
refrigeratory |
تب نشان |
printless |
بی نشان |
emblems |
نشان |
emblem |
نشان |
hash mark |
خط نشان |
savorŠetc |
نشان |
medals |
نشان |
targetting |
نشان |
signalled |
نشان |
signaled |
نشان |
signal |
نشان |
insigne |
نشان |
badge |
نشان |
badges |
نشان |
banner |
نشان |
banners |
نشان |
medal |
نشان |
target |
نشان |
targeted |
نشان |
targeting |
نشان |
targetted |
نشان |
impress |
نشان |
attributing |
نشان |
gong [British E] |
نشان |
tracked |
نشان |
track |
نشان |
branding |
نشان |
symptom |
نشان |
tracks |
نشان |
benchmarks |
نشان |
caret |
نشان |
symptoms |
نشان |
cicatricial |
نشان |
cicatricle |
نشان |
unmarked |
بی نشان |
cicatrice |
نشان |
insignia |
نشان |
bench mark |
نشان |
brands |
نشان |
mark condition |
وضعیت نشان |
levelling monument |
نشان ترازیابی |
decorations |
نشان خدمتی |
mark sense |
نشان دریاب |
symbolism |
نشان پردازی |
air medal |
نشان پرواز |
interogation mark |
نشان پرسش |
asterism |
نشان ستاره |
point of interrogation |
نشان پرسش |
arborist |
درخت نشان |
is a monetary sign |
نشان پول |
insignia |
نشان افتخار |
impressions |
نشان گذاری |
insignia |
نشان رسمی |
fire extinguishers |
اتش نشان |
antiphlogistic |
اماس نشان |
antalgic |
درد نشان |
landmark |
نشان اختصاصی |
landmarks |
نشان اختصاصی |
fire extinguisher |
اتش نشان |
decoration |
نشان خدمتی |
instarred with gems |
گوهر نشان |
highlights |
نشان شده |
aimed |
نشان هدف |
impression |
نشان گذاری |
aims |
نشان هدف |
pharmaceutical sign |
نشان داروسازی |
pencil mark |
نشان مدادی |
rule |
نشان راه |
actuate |
نشان دادن |
paludous |
نوبه نشان |
aim |
نشان هدف |
phonogram |
نشان صدا |
plate mark |
نشان عیار |
asterisks |
نشان ستاره |
asterisk |
نشان ستاره |
vision |
یا نشان دادن |
visions |
یا نشان دادن |
characteristics |
نشان ویژه |
memento |
نشان یاداور |
mementoes |
نشان یاداور |
mementos |
نشان یاداور |
demonstrator |
نشان دهنده |
demonstrators |
نشان دهنده |
characteristic |
نشان ویژه |
point |
نشان میدهد |
indicator |
نشان دهنده |
adumbrate |
نشان دادن |
against nature |
معجز نشان |
mark sensing |
نشان یابی |
mark sensing |
نشان گذاری |
mark sensing |
نشان دریابی |
mark sense reader |
نشان خوان |
highlighted |
نشان شده |
highlight |
نشان شده |
note of a |
نشان شگفت |
characteristically |
نشان ویژه |
mutton fist |
نشان دست |
gemmed |
گوهر نشان |
investiture |
اعطای نشان |
investitures |
اعطای نشان |
medal of honor |
نشان افتخار |
mark sensing |
نشان دریایی |
mark sense |
نشان گذار |
commendation |
نشان سپاس |
slashed |
نشان ممیز |
slashes |
نشان ممیز |
run |
نشان دادن |
runs |
نشان دادن |
demonstrating |
نشان دادن |
demark |
نشان گذاردن |
demonstrates |
نشان دادن |
diacritic |
نشان تشخیص |
point |
نشان دادن |
slash |
نشان ممیز |
exerts |
نشان دادن |
foretoken |
نشان پیش |
indicate |
نشان دادن |
indicative |
نشان دهنده |
indicated |
نشان دادن |
conizance |
نشان ویژه |
indicates |
نشان دادن |
exert |
نشان دادن |
exerted |
نشان دادن |
exerting |
نشان دادن |
file mark |
نشان پرونده |
demonstrated |
نشان دادن |
end mark |
نشان انتها |
emblematist |
نشان ساز |
emblazonry |
نشان خانوادگی |
ear mark |
نشان کردن |
standard |
نشان پرچم |
standards |
نشان پرچم |
lineaments |
نشان ویژه |
index finger |
انگشت نشان |
index fingers |
انگشت نشان |
end mark |
نشان خاتمه |
evincible |
نشان دادنی |