English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (29 milliseconds)
English Persian
balance برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
balances برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
Other Matches
simplex method روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
business مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
businesses مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
pl/m زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
apt یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
designs برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
design برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
delaying مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
delay مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
delays مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
plato منطق برنامه ریزی شده برای عملیات خودکار اموزشی
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
IF statement عبارت زبان برنامه نویسی سطح بالا به معنای اینکه IF چیزی قابل انجام نیست
assembler پیام برنامه اسمبلی برای اعلام اینکه خطا در کد اصلی یافت شد
planning comission هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
businesses کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
business کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
resets برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
reset برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
linear programming برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
lisps یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisping یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisp یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisped یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
redirected حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirect حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirecting حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirects حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
robot وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
scheduled wave امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
graphics شکل برنامه ریزی شده که روی صفحه غیرگرافیکی بجای حرف قابل نمایش است که در سیستمهای ویدیویی برای نمایش تصاویر ساده به کار می رود
syntactic error خطای برنامه نویسی به علت اینکه عبارت برنامه دستور زبان را رعایت نکرده است
coincidence element مدار الکترونیکی که یک سیگنال خروجی تولید میکند وقتی که دو ورودی همزمان اتفاق میافتد یا دو کلمه دودویی معادل باشند
coincidence circuit مدار الکترونیکی که یک سیگنال خروجی تولید میکند وقتی که دو ورودی همزمان اتفاق میافتد یا دو کلمه دودویی معادل باشند
query پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queried پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
querying پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
assemble ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
programming برنامه ریزی
planning <adj.> برنامه ریزی
managements برنامه ریزی
management برنامه ریزی
schematization برنامه ریزی
monitor 1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
monitors 1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
monitored 1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
financial planning برنامه ریزی مالی
overall planning برنامه ریزی کلی
macroplanning برنامه ریزی کلان
family planning برنامه ریزی خانواده
program برنامه ریزی کردن
optimal planning برنامه ریزی مطلوب
plan برنامه ریزی کردن
optimal planning برنامه ریزی بهینه
plans برنامه ریزی کردن
state planning برنامه ریزی دولتی
product planning برنامه ریزی محصولات
square away <idiom> برنامه ریزی کردن
schedule برنامه ریزی کردن
goal programming برنامه ریزی ارمانی
programs برنامه ریزی کردن
adhoc planning برنامه ریزی روزمره
corporate planning برنامه ریزی شرکت
planning horizon مدت برنامه ریزی
agricultural planning برنامه ریزی کشاورزی
planning principles اصول برنامه ریزی
national planning برنامه ریزی ملی
schedules برنامه ریزی کردن
planning system نظام برنامه ریزی
production planning برنامه ریزی تولید
contract scheduling برنامه ریزی قرارداد
planning horizon افق برنامه ریزی
develop برنامه ریزی و تولید
personnel development برنامه ریزی استخدامی
develops برنامه ریزی و تولید
scheduled برنامه ریزی کردن
work out <idiom> برنامه ریزی کردن
comprehensive planning برنامه ریزی جامع
consolidated planning برنامه ریزی تلفیقی
quadratic programming برنامه ریزی غیرخطی
planning cycle دوره برنامه ریزی
population planning برنامه ریزی جمعیت
sectoral planning برنامه ریزی بخشی
planning model الگوی برنامه ریزی
dynamic programming برنامه ریزی پویا
imperative planning برنامه ریزی اجباری
centeralized planning برنامه ریزی متمرکز
linear programming برنامه ریزی خطی
rural planning برنامه ریزی روستائی
programmed برنامه ریزی شده
regional planning برنامه ریزی منطقهای
social planning برنامه ریزی اجتماعی
programming methods روشهای برنامه ریزی
curriculum development برنامه ریزی درسی
centralized planning برنامه ریزی متمرکز
development planning برنامه ریزی توسعه
educational planning برنامه ریزی اموزشی
ex ante برنامه ریزی شده
economic planning برنامه ریزی اقتصادی
central planning برنامه ریزی مرکزی
quantitative programming برنامه ریزی کمی
dietetics برنامه ریزی غذایی
timing برنامه ریزی زمانی
keystroke برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
scheduled fire اتشهای برنامه ریزی شده اتشهای طبق برنامه
programmed check بررسی برنامه ریزی شده
financial planning system سیستم برنامه ریزی مالی
directive planning برنامه ریزی هدایت شده
integer programming برنامه ریزی عدد صحیح
devising برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
programmed check مقابله برنامه ریزی شده
programmable check مقابله برنامه ریزی شده
medium term planning برنامه ریزی میان مدت
scheduling برنامه ریزی کارهای اجرائی
programmed instruction دستورالعمل برنامه ریزی شده
production planning and control برنامه ریزی و کنترل تولید
programmed switch گزینه برنامه ریزی شده
devises برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
planned saving پس انداز برنامه ریزی شده
programmed computer کامپیوتر برنامه ریزی شده
programmable terminal ترمینال قابل برنامه ریزی
multi level planning برنامه ریزی چند سطحی
devise برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
programmed label برچسب برنامه ریزی شده
planned demand تقاضای برنامه ریزی شده
nonprogrammed halt توقف برنامه ریزی نشده
devised برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
non numeric programming برنامه ریزی غیر عددی
inter sectoral planning برنامه ریزی بین بخشی
nonlinear programming برنامه ریزی غیر خطی
production resource planning برنامه ریزی منابع تولید
generalized planning برنامه ریزی تعمیم یافته
decentralized planning برنامه ریزی غیر متمرکز
material requirements planning برنامه ریزی نیازمندیهای کالا
short run planning برنامه ریزی کوتاه مدت
manpower planning برنامه ریزی نیروی انسانی
impulse buying خرید بدون برنامه ریزی
long run planning برنامه ریزی بلند مدت
gosplan سازمان برنامه ریزی شوروی
proms Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
prom Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
busier 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busies 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busying 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busiest 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busied 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busy 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
blows برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
materials requirements planning برنامه ریزی مواد مورد نیاز
developments برنامه ریزی تولید محصول جدید
knock about <idiom> بدون برنامه ریزی سفر کردن
planning programming budgetting نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
planned investment سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
centrally planned economy اقتصادی که از مرکز برنامه ریزی میشود
blow برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
harder که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
redefining تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefines تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefined تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefine تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
development برنامه ریزی تولید محصول جدید
hard که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
sensitivity analysis تحلیل حساسیت در برنامه ریزی خطی
hardest که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
programmed i/o ورودی- خروجی برنامه ریزی شده
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
EAPROM گونهای EAROM که قابل برنامه ریزی است
timer switch سوئیچ تایمر کلید برنامه ریزی شده
fpla ارایه منطقی قابل برنامه ریزی میدان
electrically نوعی EAROM که قابل برنامه ریزی است
preemptive multitasking حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت
That's the end of our holiday. این هم از تعطیلاتمان. [یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
wraparound کمر بند یا چیزی که دور بدن شخصی بسته باشند
So much for our holiday. این هم از تعطیلاتمان. [یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
assignments دستور ابتدایی برنامه نویسی که یک متغیر را معادل با یک مقدار یا رشته یا حرف قرار میدهد
assignment دستور ابتدایی برنامه نویسی که یک متغیر را معادل با یک مقدار یا رشته یا حرف قرار میدهد
cursors نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
cursor نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
addressable نشانه گری که محل آن قابل برنامه ریزی است
blasts ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
blast ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
to reprogram دوباره برنامه ریزی [جدید] کردن [رایانه شناسی]
planned economy اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
planned economies اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
preprogrammed که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد
eds وسیلهای که بطور الکترویکی میتواندپاک شده و برنامه ریزی گردد
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
conversion 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversions 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
duett قطعهای که برای دوخواننده یادونوازنده ساخته باشند
canonical time unit زمان لازم برای طی مسافتی معادل یک رادیان
eerom دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
robotics مط العه هوش مصنوعی , برنامه ریزی و سافت مربوط به ساخت رباتها
proms حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
prom حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com