Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
English
Persian
to put forth
بلند کردن نمایش دادن
Other Matches
touts
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touting
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touted
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
tout
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
to picture
شرح دادن
[نمایش دادن]
[وصف کردن]
pedestals
بلند کردن ترفیع دادن
pedestal
بلند کردن ترفیع دادن
to depict somebody or something
[as something]
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
cranes
باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
craned
باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
crane
باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
craning
باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
format
تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون
formats
تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون
perform
بازی کردن نمایش دادن
act
بازی کردن نمایش دادن
performs
بازی کردن نمایش دادن
enacting
تصویب کردن نمایش دادن
enacted
تصویب کردن نمایش دادن
enact
تصویب کردن نمایش دادن
enacts
تصویب کردن نمایش دادن
performed
بازی کردن نمایش دادن
acted
بازی کردن نمایش دادن
scrolls
حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
scroll
حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
to put on the stage
بمعرض نمایش گذاشتن نمایش دادن
to make a p of one's learing
دانش خودرا نمایش دادن علم فروشی کردن
lever
اهرم کردن بااهرم بلند کردن بااهرم تکان دادن
levers
اهرم کردن بااهرم بلند کردن بااهرم تکان دادن
auto
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
autos
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
screens
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screened
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screen
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screening, screenings
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
platforms
درجای بلند قرار دادن
platform
درجای بلند قرار دادن
perch
درجای بلند قرار دادن
perching
درجای بلند قرار دادن
perches
درجای بلند قرار دادن
perched
درجای بلند قرار دادن
bandwidth
صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
cls
در -MS DOS دستور سیستم به معنای پاک کردن صفحه نمایش و قرار دادن نشانه گر در بالای صفحه گوشه سمت چپ
displayed
نمایش دادن
depicts
نمایش دادن
garble
بد نمایش دادن
indicate
نمایش دادن
indicated
نمایش دادن
indicates
نمایش دادن
depict
نمایش دادن
demonstrating
نمایش دادن
depicted
نمایش دادن
display
نمایش دادن
displaying
نمایش دادن
exhibits
نمایش دادن
represented
نمایش دادن
depicture
نمایش دادن
demonstrates
نمایش دادن
showdown
نمایش دادن
showdowns
نمایش دادن
exhibit
نمایش دادن
depicting
نمایش دادن
miscolour
بد نمایش دادن
represents
نمایش دادن
exhibited
نمایش دادن
displays
نمایش دادن
represent
نمایش دادن
to show off
نمایش دادن
demonstrated
نمایش دادن
demonstrate
نمایش دادن
exhibiting
نمایش دادن
text
حالت فعال کامپیوتر یا صفحه نمایش که فقط حروف از پیش تعیین شده را نمایش میدهد و امکان نمایش تصاویر گرافیکی را فراهم نمیکند
texts
حالت فعال کامپیوتر یا صفحه نمایش که فقط حروف از پیش تعیین شده را نمایش میدهد و امکان نمایش تصاویر گرافیکی را فراهم نمیکند
analog
صفحه نمایش که از یک سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای نمایش استفاده میکند به طوری که میتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
to place in a good light
خوب نمایش دادن
showboating
نمایش دادن مهارت
showcasing
درویترین نمایش دادن
executing
نواختن نمایش دادن
executes
نواختن نمایش دادن
executed
نواختن نمایش دادن
showcases
درویترین نمایش دادن
guy
باتمثال نمایش دادن
coact
باهم نمایش دادن
guys
باتمثال نمایش دادن
to represent a play
داستانی را نمایش دادن
showcase
درویترین نمایش دادن
execute
نواختن نمایش دادن
showcased
درویترین نمایش دادن
persistence
مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
to license a play
اجازه نمایش داستانی را دادن
expose
درمعرض گذاشتن نمایش دادن
exposing
درمعرض گذاشتن نمایش دادن
exposes
درمعرض گذاشتن نمایش دادن
focused
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focussing
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focussed
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focus
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focuses
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focusses
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
colour
شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
colours
شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
repertoire
فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
screen
روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
screens
روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
list
چاپ یا نمایش دادن موضوعات اطلاعاتی خاص
screened
روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
screening, screenings
روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
clackvalve
دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
center
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
centering
عمل قرار دادن متن در مرکز صفحه نمایش
centered
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
centred
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
centers
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
centre
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
cursor tracking
حرکت دادن مکان نما روی یک صفحه نمایش
to portray somebody
[something]
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
NDR
سیستم نمایش که حروف قبلی را هنگام نمایش حروف جدید نمایش میدهد
alerts
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
alerted
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
alert
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
dirndl
نوعی دامن بلند با کمر بلند
bubble help
خط ی روی صفحه نمایش برای نشان دادن آنچه شما به آن اشاره می کنید
interactive
سیستم نمایش که قادر به عکس العمل نشان دادن به ورودی مختلف کاربر است
window
تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
format
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
formats
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
elevates
بلند کردن
elevate
بلند کردن
lifts
بلند کردن
lifting
بلند کردن
to kick up
با پا بلند کردن
heaved
بلند کردن
walk off with
بلند کردن
heave
بلند کردن
elevating
بلند کردن
lifted
بلند کردن
heightens
بلند کردن
hoisted
بلند کردن
lift
بلند کردن
hoist
بلند کردن
to throw up
بلند کردن
erect
بلند کردن
heist
بلند کردن
hoists
بلند کردن
heighten
بلند کردن
heightened
بلند کردن
exalts
بلند کردن
exalting
بلند کردن
exalt
بلند کردن
upraise
بلند کردن
heightening
بلند کردن
heists
بلند کردن
erects
بلند کردن
erecting
بلند کردن
throw up
بلند کردن
erected
بلند کردن
soars
بلند پروازی کردن
hoists
وسیله بلند کردن
steal
بلند کردن چیزی
hydraulic lift
بلند کردن اب به نیروی اب
soared
بلند پروازی کردن
hoisted
وسیله بلند کردن
hoist
وسیله بلند کردن
steals
بلند کردن چیزی
soar
بلند پروازی کردن
chairlift
سردست بلند کردن
turn down
<idiom>
کم کردن صدای بلند
crane
وسیله بلند کردن
craned
وسیله بلند کردن
craning
وسیله بلند کردن
chairlifts
سردست بلند کردن
lift fire
بلند کردن اتش
cranes
وسیله بلند کردن
pan
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pans
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pan-
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
raster
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
hoist
بلند کردن وسایل سنگین
hoisted
بلند کردن وسایل سنگین
raise a dust
گرد و خاک بلند کردن
vociferate
با صدای بلند ادا کردن
haranguing
باصدای بلند نطق کردن
harangues
باصدای بلند نطق کردن
harangued
باصدای بلند نطق کردن
harangue
باصدای بلند نطق کردن
sound off
باصدای بلند صحبت کردن
banks
کپه کردن بلند شدن
bank
کپه کردن بلند شدن
to make a dust
گردو خاک بلند کردن
hoists
بلند کردن وسایل سنگین
shoplifting
بلند کردن جنس از مغازه
dump
نشان دادن متن یا گرافیک روی صفحه نمایش بر روی چاپگر
scan
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scans
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scanned
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
long ball
[شوت کردن بلند توپ]
[فوتبال]
lift
بلند کردن شریک رقص اززمین
ululate
باصدای بلند ناله وزاری کردن
lifted
بلند کردن شریک رقص اززمین
lay hands one someone
دست روی کسی بلند کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com