Total search result: 205 (13 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
chip |
تعداد قط عات روی یک PCB یا یک وسیله |
chips |
تعداد قط عات روی یک PCB یا یک وسیله |
|
|
Search result with all words |
|
cascade connection |
تعداد وسیله یامدار که به صورت سری مرتب شده اند |
duty rated |
بیشترین تعداد عملیات که یک وسیله در یک زمان با مشخصات معلوم میتواند انجام دهد |
hi res graphics |
graphics resolution high تصویر صاف و واقعی روی صفحه نمایش که به وسیله تعداد زیادی سلولهای تصویرتولید میشود |
Other Matches |
|
combinatorics |
محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی |
round |
تعداد تیر تعداد شلیک دور |
roundest |
تعداد تیر تعداد شلیک دور |
chains |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
chain |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
sensor |
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده |
odder |
ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند |
odd |
ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند |
oddest |
ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند |
fet |
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت |
crawlers |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
asynchronous |
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند |
crawler |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
peripheral |
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی |
looped |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
loops |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
loop |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
contentions |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
contention |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
connectivity |
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات |
devices |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
device |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
built-in |
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است |
simulate |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
simulates |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
simulating |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
tie down |
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن |
daisy chain |
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر |
trainers |
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی |
trainer |
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی |
immersion proof |
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب |
daisy chain |
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت |
communication |
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود |
lasers |
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند |
laser |
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند |
plotter |
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده |
plotters |
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده |
output |
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی |
outputs |
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی |
devices |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
device |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. |
هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد |
communication |
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت |
dual capable |
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد |
astigmatizer |
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب |
from pillar to post |
ازیک وسیله به وسیله دیگر |
handshaking |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
handshakes |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
handshake |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
interserviceable |
قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی |
cycled |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
cycle |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
cycles |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
touches |
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله |
touch |
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله |
dangerous goods by road agreement |
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است |
demands |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
demanded |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
demand |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
phases |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
tranship |
نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری |
phased |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
phase |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
devices |
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله |
radar prediction |
بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار |
antiwithdrawal device |
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره |
device |
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله |
fasted |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
fasts |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
fastest |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
fast |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
synchronous |
ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است |
concentrator |
وسیله ابتدایی شبکه که حاوی توپولوژی منط قی است و گره ها متصل اند ولی هر بازوی ستاره به عنوان حلقه فیریکی به وسیله ستاره وصل است |
tracked vehicle |
وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش |
transhipment |
انتقال کالا از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر |
radar tracking |
تعقیب به وسیله رادار ردیابی هدفها به وسیله رادار |
transhipment |
انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر |
interfaces |
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط |
interface |
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط |
paul |
تعداد کم |
magnitude |
تعداد  |
numbers |
تعداد  |
number |
تعداد  |
charter |
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی |
charters |
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی |
chartered |
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی |
chartering |
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی |
volume |
تعداد میزان |
number of cycle |
تعداد دوره ها |
number of cycle |
تعداد تناوبها |
number of rounds |
تعداد گلوله ها |
population [pop.] |
تعداد مردم |
volumes |
تعداد میزان |
quantities |
تعداد زیاد |
A smaller number . Fewer . |
تعداد کمتر |
small lot |
نوبه کم تعداد |
counting |
تعداد ایمپولز |
counts |
تعداد ایمپولز |
wheen |
تعداد زیاد |
count |
تعداد ایمپولز |
work force |
تعداد کارگر |
quantity |
تعداد زیاد |
counted |
تعداد ایمپولز |
number of threads |
تعداد پیچش ها |
nest |
تعداد توابع در یک تابع |
nests |
تعداد توابع در یک تابع |
paralleling |
تعداد آدرسهای متصل به هم |
Quite a few people ... |
تعداد زیادی [از مردم] |
count |
تعداد امتیاز توپزن |
counted |
تعداد امتیاز توپزن |
parallelled |
تعداد آدرسهای متصل به هم |
paralleled |
تعداد آدرسهای متصل به هم |
counts |
تعداد امتیاز توپزن |
cyclic rate |
تعداد تیردر دقیقه |
precision |
تعداد ارقام یک عدد |
quantity |
تعداد یا شماره چیزی |
parallel |
تعداد آدرسهای متصل به هم |
day of supply |
تعداد روزهای اماد |
day of duty |
تعداد روزهای خدمت |
day of absence |
تعداد روزهای نهستی |
family size |
تعداد افراد خانواده |
number of componentes |
تعداد سازندههای مستقل |
width |
تعداد حروف در یک صفحه یا خط |
counting |
تعداد امتیاز توپزن |
No small number of ... |
تعداد زیادی [از مردم] |
quantities |
تعداد یا شماره چیزی |
blocking factor |
تعداد رکوردها در بلاک |
birthrate |
تعداد موالید زه وزاد |
setting up |
تعداد موضوعات مربوطه |
poll |
تعداد رای دهندگان |
versions |
تعداد گونههای یک محصول |
atomicity |
تعداد اتم در ملکول |
tpi |
تعداد شیار در هر اینچ |
set |
تعداد موضوعات مربوطه |
number [of something] |
تعداد [عده] [چیزهایی] |
sets |
تعداد موضوعات مربوطه |
kajillion [slang] |
تعداد بسیار زیادی |
thereabouts |
در حدود آن میزان یا تعداد |
bpi |
تعداد بایت در هر اینچ |
string |
تعداد حروف یک رشته |
parallels |
تعداد آدرسهای متصل به هم |
polled |
تعداد رای دهندگان |
version |
تعداد گونههای یک محصول |
parallelling |
تعداد آدرسهای متصل به هم |
polls |
تعداد رای دهندگان |
man-hour |
جمع تعداد ساعات کار |
counted |
تعداد جریانهای ضربهای شمردن |
tolling |
تعداد تلفات جنگی ضایعه |
counted |
ایجاد جمع کل از تعداد موضوعات |
registration numbers |
تعداد دفعات ثبت تیر |
sums |
کل تعداد موضوعات جمع شده با هم |
counts |
ایجاد جمع کل از تعداد موضوعات |
counts |
تعداد جریانهای ضربهای شمردن |
toll |
تعداد تلفات جنگی ضایعه |
head counts |
تعداد مردم شمرده شده |
registration number |
تعداد دفعات ثبت تیر |
size of a statistical sample [N] |
تعداد کل داده های آماری |
count |
تعداد جریانهای ضربهای شمردن |
counting |
تعداد جریانهای ضربهای شمردن |
head count |
تعداد مردم شمرده شده |
count |
ایجاد جمع کل از تعداد موضوعات |
lpm |
تعداد خطوط دردقیقه inutes |
counting |
ایجاد جمع کل از تعداد موضوعات |
mainframe computer |
مانند تعداد عملوند همزمان |
exposure adjustment knob |
دکمه نمایش تعداد فیلم |
sum |
کل تعداد موضوعات جمع شده با هم |
bytes per inch |
تعداد بایت ها در یک واحد اینچ |
item |
تعداد حروف و ارقام در داده |
frequency |
تعداد پریودها پریودیسیته وفور |
items |
تعداد حروف و ارقام در داده |
frequencies |
تعداد پریودها پریودیسیته وفور |
pitches |
تعداد حروف کم در یک اینچ از خط جا می شوند |
cycle |
تعداد دفعات تکرار یک حلقه |
pitch |
تعداد حروف کم در یک اینچ از خط جا می شوند |
cycles |
تعداد دفعات تکرار یک حلقه |
strengths |
توان رزمی تعداد نفرات |
wpm |
تعداد کلمات دردقیقه inute |
cycled |
تعداد دفعات تکرار یک حلقه |
strength |
توان رزمی تعداد نفرات |
number of rounds |
تعداد تیرهای شلیک شده |
man-hours |
جمع تعداد ساعات کار |
tolls |
تعداد تلفات جنگی ضایعه |
natality |
تعداد زایش وموالید جدید |
word |
تعداد کلمات در فایل یا متن |
worded |
تعداد کلمات در فایل یا متن |
balanced line |
تعادل تعداد مهاجمان در وسط |
radar locating |
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار |
magazine |
تعداد صفحات در سیستم ویدیویی متنی |
character pitch |
تعداد کاراکترها در واحد اینچ در یک خط متن |
rate |
تعداد خطاهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد |
grossest |
تعداد ضربه ها در هر بخش از بازی گلف |
array |
محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه |
grosser |
تعداد ضربه ها در هر بخش از بازی گلف |
grossed |
تعداد ضربه ها در هر بخش از بازی گلف |
rates |
تعداد خطاهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد |
arrays |
محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه |
grossing |
تعداد ضربه ها در هر بخش از بازی گلف |
magazines |
تعداد صفحات در سیستم ویدیویی متنی |
accuracy |
هر قدر تعداد بیتها بیشتر باشد |
gross |
تعداد ضربه ها در هر بخش از بازی گلف |