English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
pitched تهیه دیده
Other Matches
laying up تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
purveyed تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveys تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveying تهیه اذوقه تهیه سورسات
purvey تهیه اذوقه تهیه سورسات
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
map compilation تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
projections سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projection سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
purveyed تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveys تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purvey تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveying تهیه کردن سورسات تهیه کردن
eye water اب دیده
eying دیده
eyeing دیده
eye دیده
eyes دیده
vedette دیده ورسوار
damaged خسارت دیده
scouted دیده وری
enntinel دیده بان
unsight دیده نشده
scouts دیده وری
visible دیده شدنی
worldly wise جهان دیده
sightless دیده نشده
scout car خودرو دیده ور
imperceptible دیده نشدنی
scout دیده وری
feelers دیده بان
worldly-wise جهان دیده
hardened steel فولاد اب دیده
lookouts دیده بان
lookout دیده بان
invisible دیده نشدنی
indiscernible دیده نشدنی
lost زیان دیده
scouting دیده وری
monitoring دیده بانی
feeler دیده بان
in sight دیده شدنی
observer دیده بان
light struck نور دیده
light of one's eyes نور دیده
observers دیده بان
eyeless بی بصیرت بی دیده
feeders دیده بان
feeder دیده بان
you have been seen دیده شده اید
heat affected zone منطقه حرارت دیده
scouts دیده وری کردن
shock concrete بتن ضرب دیده
scout دیده وری کردن
had i seen him اگر من او را دیده بودم
scouted دیده وری کردن
invisibly چنانکه دیده نشود
injured parties طرف صدمه دیده
injured parties طرف خسارت دیده
injured party طرف صدمه دیده
it is of frequent بسیار دیده میشود
damaged shipments کالاهای اسیب دیده
observational وابسته به دیده بانی
injured muscle عضله اسیب دیده
cauliflowr ear گوش اسیب دیده
brain injured اسیب دیده مغزی
sentinel دیده بان کشیک
sentinels دیده بان کشیک
stager گرگ باران دیده
suffering economy اقتصاد اسیب دیده
sunbaked حرارت افتاب دیده
injured party طرف خسارت دیده
damaged shipments محموله خسارت دیده
weatherbeaten باد و باران دیده
cheesed off آزار دیده-اذیتشده
espying دیده بانی کردن
espy دیده بانی کردن
espies دیده بانی کردن
monitored دیده بانی کردن
espied دیده بانی کردن
A wolf which has been drenched by rain . <proverb> گرگ باران دیده .
garret برج دیده بانی
garrets برج دیده بانی
forward post پستهای دیده ور جلو
monitor دیده بانی کردن
monitors دیده بانی کردن
I have visited Europe time and again. بارها اروپا را دیده ام.
visible roof سقفی که از درون دیده شود
seasoned troops ارتش ورزیده و جنگ دیده
It can be seen from a distance of two kilometers . از فاصله دو کیلومتری دیده می شود
bird's eye view منظرهای که از بلندی دیده میشود
bird's eye views منظرهای که از بلندی دیده میشود
Seldom seen soon forgotten . <proverb> از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
seasoned soldier سرباز ورزیده و جنگ دیده
out of sight out of mind از دل برود هر انچه از دیده برفت
software mointor دیده بان نرم افزاری
My hand is bruised. دستم ضرب دیده است
trainband گروه نظامی تعلیمات دیده
battlefield evacuation تخلیه پرسنل اسیب دیده
visibility was poor چیزها درست دیده نمیشد
i cannot place you نمیدانم شما را کجا دیده ام
blind gate دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
you have perhaps seen it شاید انرا دیده باشید
damaged in transit صدمه دیده هنگام ترانزیت
unobserved fire تیر دیده بانی نشده
injured person آدم آسیب دیده [زخمی]
out of sigt out of mind از دل برود هر انکه از دیده برفت
Long absent, soon forgotten. <proverb> از دل برود هر آنکه از دیده برفت.
you have perhaps seen it ممکن است انرا دیده باشید
ding قسمت اسیب دیده تخته موج
damaged آنچه آسیب یا رنج دیده است
loopholes سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
loophole سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
pickets کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
u.sings[ and+] با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
picketed کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
picket کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
backward بازیابی داده از سیستم آسیب دیده
to come in to notice دیده شدن روی کار امدن
There were some angry looks in the crowd . قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
salvaged نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvages نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvaging نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
one in the dark میلهای که پشت میله دیگربماند و دیده نشود
the eye is bigger than the belly <proverb> نعمت روی زمین پر نکند دیده تنگ
nerved قطع عصب پای اسیب دیده اسب
visuals آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
visually آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
salvage نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
scouted عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
scouts عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
backwards بازیابی داده از سیستمی که آسیب دیده است
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity. هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
scout عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
I ran away lest I should be seen . فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
annunciator ی که برای جلب توجه دیده یا شنیده میشود
bird's eye perspective پرسپکتیو اجسامی که از نقاط دور دیده میشوند
scout پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
He is a seasoned veteran . He has been through the mI'll . He has seen the lot . گرگ با لا دیده است ( آدم مجرب وآزموده )
blind hole سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
scouts پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
visual آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
scouted پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
positive که اشیا را همان گونه که دیده می شوند نشان میدهد
disabled list فهرست بازیگران اسیب دیده ومحروم از چند بازی
this word occurs in gulistan p این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
short round فشنگ لق یا اسیب دیده گلولهای که کوتاه خورده باشد
fog dog روشنایی کم که درهنگام مه گرفتگی نزدیک افق دیده میشود
hidden اثری که در حین آزمایش برنامه دیده نشده بود
phosphene حلقههای روشنایی که ازفشردن تخم چشم دیده میشود
put down کشش اسب اسیب دیده یا پیر یابیمار از روی ترحم
recognises دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
lanugo کرکی که در روی جنین انسان و برخی جانوران دیده میشود
recognizing دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognising دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognize دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognizes دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
put-down کشش اسب اسیب دیده یا پیر یابیمار از روی ترحم
put-downs کشش اسب اسیب دیده یا پیر یابیمار از روی ترحم
corposant گلولههای روشنایی که گاهی درهوای طوفانی بردکلهای کشتی دیده م
The damaged tanker disgorged thousands of liters of oil into the see. از تانکر آسیب دیده هزاران لیتر نفت به دریا روان شد.
beauty is in the eyes of the beholder <proverb> اگر بر دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
many اعلام تعداد 8 یا بیشترهواپیمای دشمن دیده میشود در رهگیری هوایی
dual دومسیر جداگانه ضبط صوت که در وسایل استریو دیده میشود
keloid or cheloid یکجو ربرامدگی درپوست که درجای اسیب دیده پیدا میشود
infinity مسافت شی از دید شخصی که اشعههای نور از شی موازی دیده می شوند.
addax یکنوع بز کوهی که رنگ روشن دارد و در افریقاو سیبری دیده میشود
grand slams علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
iguanodon سوسمار بزرگ گیاه خوار که اکنون بشکل سنگواره دیده میشود
grand slam علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
carnation border حاشیه گل میخکی که در فرش های آسیایی خصوصا هندی دیده می شود
rill erosion این نوع فرسایش دراولین بسترفرسایش یافته بصورت جوی دیده میشود
accadian که قبل از زبان اشوری رایج بوده و درکتیبههای میخی دیده شده است
turnkey system سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
lags زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
hidden پاک کننده خط وطی که در هنگام مشاهده شکل دوبعدی یک شی سه بعدی نباید دیده شوند
lag زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lagged زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
counter preparation ضد تهیه
seating تهیه جا
purveyed تهیه
purvey تهیه
purveys تهیه
housing تهیه جا
preparations تهیه
supply تهیه
supplying تهیه
supplied تهیه
preparation تهیه
procurement تهیه
ministration تهیه
off hand بی تهیه
purveying تهیه
provision تهیه
reads خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
distress توقیف مال متخلف و دادن ان به قبض طرف زیان دیده تامین خواسته یا محکوم به اضطرار
distresses توقیف مال متخلف و دادن ان به قبض طرف زیان دیده تامین خواسته یا محکوم به اضطرار
stratus لایه یکنواخت و یک شکلی ازابرهای کم ارتفاع وخاکستری رنگ که از سطح زمین بخوبی دیده میشوند
Millions saw the apple fall, but Newton was the one who asked why? میلیون ها نفر به زمین افتادن سیب را دیده بودند اما فقط نیوتون پرسید چرا؟
read خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com