English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (36 milliseconds)
English Persian
preserve حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserves حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserving حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
Other Matches
preserves باقی نگهداشتن
preserving باقی نگهداشتن
preserve باقی نگهداشتن
sustain پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustains پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustained پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
shields محافظت کردن
shelter محافظت کردن
sheltering محافظت کردن
sheltered محافظت کردن
shield محافظت کردن
guards محافظت کردن
protect محافظت کردن
protecting محافظت کردن
shelters محافظت کردن
protects محافظت کردن
guarding محافظت کردن
guard محافظت کردن
cares محافظت کردن مراقبت
care محافظت کردن مراقبت
cared محافظت کردن مراقبت
to screen [from] [با پرده] محافظت کردن [از]
restraining نگهداشتن مهار کردن
restrains نگهداشتن مهار کردن
restrain نگهداشتن مهار کردن
propping نگهداشتن پشتیبانی کردن
prop نگهداشتن پشتیبانی کردن
propped نگهداشتن پشتیبانی کردن
to screen one's eyes from the sun از چشمهای خود از خورشید محافظت کردن
safeguarding تامین کردن امن نگهداشتن
safeguards تامین کردن امن نگهداشتن
safeguarded تامین کردن امن نگهداشتن
safeguard تامین کردن امن نگهداشتن
tally تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallies تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallied تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallying تطبیق کردن حساب نگهداشتن
eat one's cake and have it too <idiom> هم استفاده کردن وهم برای مبادا نگهداشتن
residue check بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر
keeps اداره کردن محافظت کردن
guarding محافظت کردن نگهبانی کردن
keep اداره کردن محافظت کردن
guard محافظت کردن نگهبانی کردن
guards محافظت کردن نگهبانی کردن
screened محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screening, screenings محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screen محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screens محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
conservation محافظت
preservation محافظت
care محافظت
cared محافظت
cares محافظت
protection محافظت
sheltering محافظت حمایت
thermal protection محافظت حرارتی
shelters محافظت حمایت
normal maintenance محافظت عادی
stickability قابلیت محافظت
copy protection محافظت از کپی
preservation محافظت جلوگیری
shelter محافظت حمایت
preserve wood محافظت چوب
sheltered محافظت حمایت
reserved words کلمههای محافظت شده
The Physics of Radiation Protection فیزیک محافظت از پرتو
right of self preservation حق محافظت از سرحدات خود
Health physics فیزیک محافظت از پرتو
protected storage حافظه محافظت شده
protected storage انباره محافظت شده
security محافظت شده یا رمزدار
hold on نگهداشتن
to keep in d. نگهداشتن
to hold in restraint نگهداشتن
saves نگهداشتن
to take into custody نگهداشتن
sustained نگهداشتن
retaining نگهداشتن
sustain نگهداشتن
retained نگهداشتن
imprison نگهداشتن
retains نگهداشتن
retain نگهداشتن
preserving نگهداشتن
sustains نگهداشتن
preserves نگهداشتن
reserve نگهداشتن
imprisons نگهداشتن
retention نگهداشتن
imprisoning نگهداشتن
holds نگهداشتن
hold نگهداشتن
reserves نگهداشتن
reserving نگهداشتن
preserve نگهداشتن
bate نگهداشتن
save نگهداشتن
saved نگهداشتن
protective زره حفافتی محافظت کننده
protected passed pawn پیاده رونده محافظت شده
sabbattize سبت نگهداشتن
snubs نگهداشتن طناب
chin زیرچانه نگهداشتن
chins زیرچانه نگهداشتن
snub نگهداشتن طناب
station keeping در خط نگهداشتن ناو
have custody of امانت نگهداشتن
lock محکم نگهداشتن
secure محکم نگهداشتن
fid بامیله نگهداشتن
retraining نگهداشتن در ندامتگاه
snubbed نگهداشتن طناب
snubbing نگهداشتن طناب
locks محکم نگهداشتن
hold over <idiom> طولانی نگهداشتن
tong باانبر نگهداشتن
count out <idiom> بیرون نگهداشتن
secures محکم نگهداشتن
over- باقی
over باقی
unprotected که قابل تغییرات و محافظت شده نیست
parkas نوعی کت برای محافظت از باد و باران
to block a ball نگهداشتن توپ در بازی
float روی اب نگهداشتن شناور
grab گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
wage freeze ثابت نگهداشتن دستمزد
maintained نگهداشتن برقرار داشتن
surges تحت کشش نگهداشتن
l support نگهداشتن بصورت زاویه
grabbed گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
maintains نگهداشتن برقرار داشتن
desiccate در جای خشک نگهداشتن
grabs گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
floats روی اب نگهداشتن شناور
surged تحت کشش نگهداشتن
locked up زیر قفل نگهداشتن
holds نگهداشتن پناهگاه گرفتن
maintain نگهداشتن برقرار داشتن
hold نگهداشتن پناهگاه گرفتن
keep up <idiom> درشرایط عالی نگهداشتن
floated روی اب نگهداشتن شناور
to choke down بزحمت دردل نگهداشتن
surge تحت کشش نگهداشتن
To hold (keep) a secret close to ones chest. رازی درسینه نگهداشتن
grabbing گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
scantling باقی مانده
come through باقی ماندن
gleanings ریزه باقی
conservation force نیروی باقی
survive باقی بودن
leaving باقی گذاردن
debris باقی مانده
surplus باقی مانده
reopens باقی بودن
reopening باقی بودن
reopened باقی بودن
aliquant باقی اورنده
to leave behind باقی گذاردن
reopen باقی بودن
surpluses باقی مانده
to be on the safe side باقی نباشد
remainder باقی مانده
to be in arrear باقی داربودن
leave باقی گذاردن
holdover باقی مانده
storing می باقی می ماند
behinds باقی کار
behind باقی دار
behind باقی کار
impressed باقی گذاردن
organzine ابریشم باقی
holdovers باقی مانده
remnant باقی مانده
survives باقی بودن
otherworld عالم باقی
impressing باقی گذاردن
impresses باقی گذاردن
behinds باقی دار
survived باقی بودن
impress باقی گذاردن
remains باقی مانده
left over باقی مانده
extant باقی مانده
hold over باقی ماندن
surviving باقی بودن
remnants باقی مانده
out of <idiom> باقی نمانده
dregs باقی مانده
store می باقی می ماند
breakers وسیله که با قط ع برق سایر اجزا را محافظت میکند
breaker وسیله که با قط ع برق سایر اجزا را محافظت میکند
cladding ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
card up one's sleeve <idiom> برای روز مبادا نگهداشتن
cross support نگهداشتن بدن بحالت صلیب
to safeguard [against] امن نگهداشتن [علیه] [در برابر]
cassette پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
cassettes پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
variables داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
variable داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
trailed اثرپا باقی گذاردن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com