Total search result: 301 (15 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
downstream shell |
خاک پایین دست |
|
|
Search result with all words |
|
esquire |
عنوان روی نامه وامثال ان برای مردهاعنوانی که یکدرجه پایین تراز>شوالیه < بوده |
downstream |
پایین رود |
downstream |
پایین دست |
goodies |
زن کامل و محترمه از طبقات پایین |
goody |
زن کامل و محترمه از طبقات پایین |
subsidy |
حقوق گمرکی اشیا وارداتی و صادراتی معافیت مالیاتی تولیدکنندگان به منظور پایین نگهداشتن قیمتها |
cathedral |
تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها |
cathedrals |
تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها |
basic |
نرم افزاری که اجرای سطح پایین و ابتدایی سخت افزار و مدیریت فایل را کنترل میکند |
basics |
نرم افزاری که اجرای سطح پایین و ابتدایی سخت افزار و مدیریت فایل را کنترل میکند |
integrated |
نوعی طراحی مدار که قادر به تولید قط عات با توان پایین و کوچک است |
orphan |
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود |
orphaned |
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود |
orphans |
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود |
drag |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
dragged |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
drags |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
deflection |
پایین افتادگی واخمش |
deflections |
پایین افتادگی واخمش |
hierarchies |
روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی |
hierarchy |
روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی |
pitch |
بالاو پایین رفتن هواپیما یا قایق |
pitches |
بالاو پایین رفتن هواپیما یا قایق |
plotter |
چاپگر با resolution بالا که از رسام تقلید میکند و رسمهای با reselution پایین ایجاد میکند |
plotters |
چاپگر با resolution بالا که از رسام تقلید میکند و رسمهای با reselution پایین ایجاد میکند |
physical |
پایین ترین لایه استاندارد شبکه ISO/OSI |
feint |
حرکت از میله بالا به میله پایین |
feinted |
حرکت از میله بالا به میله پایین |
feinting |
حرکت از میله بالا به میله پایین |
feints |
حرکت از میله بالا به میله پایین |
area |
گرافی خط ی که در آن فضای پایین خط با یک الگو یا رنگی پر شده است |
areas |
گرافی خط ی که در آن فضای پایین خط با یک الگو یا رنگی پر شده است |
fat |
ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم |
fats |
ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم |
fatter |
ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم |
fattest |
ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم |
status |
خط ی در بالا یا پایین صفحه که اطلاعات در مورد کار جاری میدهد روی |
scanner |
وسیلهای با صفحه مسط ح شیشهای که روی آن شکل یا عکس یا متن قرار دارد. نوک اسکن پایین شیشه حرکت میکند وتصویر را به داده که توسط کامپیوتر قابل تغییراست |
scanners |
وسیلهای با صفحه مسط ح شیشهای که روی آن شکل یا عکس یا متن قرار دارد. نوک اسکن پایین شیشه حرکت میکند وتصویر را به داده که توسط کامپیوتر قابل تغییراست |
down |
پایین |
down |
سوی پایین بطرف پایین |
background |
فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود |
background |
برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین |
background |
که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود |
background |
کار با حق تقدم پایین |
background |
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند |
backgrounds |
فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود |
backgrounds |
برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین |
backgrounds |
که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود |
backgrounds |
کار با حق تقدم پایین |
backgrounds |
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند |
footing |
پیامی در پایین تمام صفحات در متن چاپ شده |
rock bottom |
کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت |
rock-bottom |
کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت |
degradation |
کیفیت پایین سیگنال یا تصویر |
slump |
یکباره پایین امدن یاافتادن |
slumped |
یکباره پایین امدن یاافتادن |
slumping |
یکباره پایین امدن یاافتادن |
slumps |
یکباره پایین امدن یاافتادن |
chop |
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد |
chopped |
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد |
dumping |
فروش کالادر کشورهای دیگر با قیمتی پایین تر از قیمت داخلی |
flag |
سنگفرش کردن پایین افتادن |
flags |
سنگفرش کردن پایین افتادن |
draft |
چاپ با کیفیت پایین و سرعت بالا |
drafted |
چاپ با کیفیت پایین و سرعت بالا |
drafts |
چاپ با کیفیت پایین و سرعت بالا |
horizontal |
میلهای در پایین پنجره که نشان میدهد صفحه پهن تر از پنجره است . کاربر میتواند به صورت افق در صفحه حرکت کند و این میله را بکشد |
horizontal |
دراز کشیدن به صورت تخت یا حرمت از طرفی به طرف دیگر و نه از بالا به پایین |
lee |
پایین باد |
zero |
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن |
zeroes |
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن |
zeros |
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن |
shut |
پایین اوردن |
shuts |
پایین اوردن |
shutting |
پایین اوردن |
threshholds |
سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد |
threshold |
سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد |
thresholds |
سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد |
easy money |
پول فراوان ترکیب نرخ پایین بهره وموجودی فراوان اعتبار |
bump |
بالا و پایین رفتن |
subordinate |
فرعی پایین تر |
subordinated |
فرعی پایین تر |
subordinates |
فرعی پایین تر |
subordinating |
فرعی پایین تر |
short |
پایین تر |
shorter |
پایین تر |
shortest |
پایین تر |
plan |
زبان برنامه نویسی سطح پایین |
plans |
زبان برنامه نویسی سطح پایین |
column |
در نرم افزار پردازش کلمه میله وضعیت که در پایین صفحه است که بیان کننده موقعیت نشانه گر نسبت به ستون ها در صفحه است |
columns |
در نرم افزار پردازش کلمه میله وضعیت که در پایین صفحه است که بیان کننده موقعیت نشانه گر نسبت به ستون ها در صفحه است |
depression |
پایین دادن |
depressions |
پایین دادن |
beneath |
پایین |
beneath |
از زیر پایین تر از |
beneath |
پایین تر |
drive |
ضربه از پایین |
drives |
ضربه از پایین |
sub- |
یا پایین تر |
Other Matches |
|
downhaul |
پایین کشیدن رشته پایین کشنده |
depresses |
پایین دادن لوله پایین اوردن |
depress |
پایین دادن لوله پایین اوردن |
vertically |
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق |
low level |
پایین |
de- |
پایین |
low |
پایین |
bottom |
پایین |
bottoms |
پایین |
lower |
پایین |
vide infara |
پایین |
lower most |
پایین تر |
subatmospheric |
پایین تر از جو |
flat |
پایین |
flattest |
پایین |
underneath |
پایین |
tailwater |
پایین اب |
subteen |
پایین تر از سن 31 |
submiss |
پایین |
neath or neath |
پایین تر |
neath or neath |
پایین |
lowers |
پایین تر |
lower limit |
حد پایین |
lowering |
پایین تر |
lowered |
پایین تر |
lower |
پایین تر |
below |
پایین |
shitu |
پایین |
bal |
از مچ پا به پایین |
hypogenous |
پایین رو |
hereinafter [formal] <adv.> |
در پایین |
hereafter <adv.> |
در پایین |
further down |
پایین تر |
infara |
پایین تر |
below <adv.> |
در پایین |
dowm |
پایین |
infara |
پایین |
thereinafter [archaic or formal] <adv.> |
در پایین |
down stairs |
پایین |
top-down |
از بالا به پایین |
top down |
از بالا به پایین |
nether world |
جهان پایین |
nutant |
پایین افتاده |
nutate |
پایین افتادن |
lower class |
طبقه پایین |
lower classes |
طبقه پایین |
lower threshold |
استانه پایین |
lowermost |
پایین ترین |
decurrent |
پایین افتاده |
lowpass |
پایین گذار |
downfield |
میدان پایین |
mean low water |
اب پایین میانگین |
desceht |
پایین امدن |
downfeed |
تغذیه رو به پایین |
neath or neath |
پایین زیرین |
oars down |
پارو پایین |
on the down grade |
پایین رونده |
downward stroke |
ضربه رو به پایین |
degrade |
پایین دادن |
down stroke |
ضربه رو به پایین |
dim light |
نور پایین |
disrate |
پایین اوردن |
down current |
جریان رو به پایین |
down draft |
جریان رو به پایین |
res |
noitaloseR پایین |
degrades |
پایین دادن |
descend |
پایین امدن |
overhand |
از پایین ببالا |
prolapse |
پایین افتادگی |
prolapse |
پایین افتادن |
prolapsus |
پایین افتادگی |
pushdown |
پایین فشردنی |
descends |
پایین امدن |
push down stack |
پایین فشردنی |
low wing |
بال پایین |
infrahuman |
پایین تر از انسان |
download |
بارگیری پایین |
bottom up |
از پایین به بالا |
hereinbelow |
ازاین پایین تر |
minor |
پایین رتبه |
hereinbelow |
در پایین این |
foot |
پایین بادبان |
low level |
در سطح پایین |
let down |
پایین کردن |
lower bound |
کران پایین |
alow |
روبه پایین |
low energy |
انرژی پایین |
low frequency |
فرکانس پایین |
low altitude |
ارتفاع پایین |
low activity |
فعالیت پایین |
bate |
پایین اوردن |
look down |
پایین امدن |
bottommost |
پایین ترین |
low order |
پایین رتبه |
low order |
مرتبه پایین |
downward swing |
نوسان رو به پایین |
lower limit |
کران پایین |
downward movement |
حرکت رو به پایین |
downward compatible |
سازگار رو به پایین |
lower mast |
دکل پایین |
downward compatibility |
سازگارمتمایل به پایین |
to reach down |
پایین اوردن |
downtrend |
سیربطرف پایین |
downmost |
پایین ترین |
low |
پایین اهسته |
downward travel |
ضربه رو به پایین |
low pass |
پایین گذر |
low resolution |
تفکیک پایین |
low resolution |
وضوح پایین |
feet |
پایین دامنه |
low |
پایین ضعیف |
go down |
پایین رفتن |
go dan barai |
رد کردن از پایین |
catabatic |
پایین اینده |
face down feed |
خورد رو به پایین |
lower most |
پایین ترین |
uoppon pyon soon koot |
کف دست پایین |
downward |
پایین زیرین |
downward |
روبه پایین |
nether |
زیر پایین |
downstairs |
طبقه پایین |
undermost |
پایین ترین |
up and down |
بالا و پایین |
breast |
نورد پایین |
At lower levels. |
در سطوح پایین تر |
From top to bottom. |
ازبالاتا پایین |
to sink in the scale |
پایین رفتن |
to set down |
پایین اوردن |
to look down |
پایین امدن |
to get down |
پایین رفتن |
the valley lies below |
ده در پایین است |
lowest |
پایین ترین |
to come down |
پایین امدن |
to bring down |
پایین اوردن |
the lower world |
جهان پایین |
to beat down |
پایین اوردن |
nether |
واقع در پایین |
submaxilla |
ارواره پایین |
comedown |
پایین رفتن |
to let down |
پایین کردن |
to go down |
پایین رفتن |
the masses |
دستههای پایین تر |
dimmed headlights [lights] [American English] |
نور پایین [خودرو] |
underclass |
سطح پایین [اجتماع] |
low frequency filter |
صافی فرکانس پایین |
inferior ovary |
تخمدان پایین افتاده |
subclass |
سطح پایین [اجتماع] |
low beams [beam light] [American English] |
نور پایین [خودرو] |
inferior calyx |
کاسه پایین افتاده |
lower class |
طبقه پایین جامعه |
dipped headlights [lights] [British English] |
نور پایین [خودرو] |
subclass |
طبقه پایین جامعه |
underclass |
طبقه پایین جامعه |
loss leader |
کالایی که با قیمت پایین |
lowcuts |
کفش پایین تر از قوزک پا |
dipped beams [beam light] [British English] |
نور پایین [خودرو] |
lower level management |
مدیریت سطح پایین |
low blood pressure |
فشار خون کم یا پایین |
undermentioned <adj.> |
بیان شده در پایین |
downhaul |
طناب پایین کشنده |
to put down |
پایین قرار دادن |
downstroke |
ضربه درجهت پایین |
downstroke |
ضربه بطرف پایین |
gastroptosis |
پایین افتادن معده |
low level task |
تکلیف سطح پایین |
fumikumi |
لگد فشاری به پایین |
footstone |
سنگ پایین گور |
foot stone |
سنگ پایین کوه |
below-mentioned <adj.> |
ذکر شده در پایین |
mentioned below [often postpos.] <adj.> |
ذکر شده در پایین |
undermentioned <adj.> |
ذکر شده در پایین |
below-mentioned <adj.> |
بیان شده در پایین |
mentioned below [often postpos.] <adj.> |
بیان شده در پایین |
downswing |
نوسان بطرف پایین |
down sprue |
لوله پایین دست |
submaxilla |
وابسته به استخوان فک پایین |
under arm stroke |
ضربه پایین دست |
underbody |
پایین تنه جانوران |
underbody |
پایین تنه لباس |
markdown |
پایین اوردن قیمت |
mark down |
پایین اوردن قیمت |
subalternate |
شخص پایین رتبه |
understrapper |
عامل پایین درجه |
low temperature |
درجه حرارت پایین |
vulgus |
مردم طبقه پایین |
low resolution |
تفکیک پذیری پایین |
see-saw |
بالا و پایین روی |
see-sawed |
بالا و پایین روی |
low res graphics |
گرافیک با وضوح پایین |
top down development |
توسعه از بالا به پایین |
to take down |
نوشتن پایین اوردن |
tenth rate |
از پایین ترین جنس |
tenth rate |
پایین ترین درجه |
reflow |
فرونشینی پایین رفتن |
the rabble |
طبقات پایین اجتماع |
the low absorbance method |
روش جذب پایین |
ratag |
طبقات پایین اجتماع |
pushdown store |
انباره پایین فشردنی |
pushdown list |
لیست پایین فشردنی |
princeling |
شاهزاده پایین رتبه |