English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
three piece درست شده از سه قسمت
Other Matches
coincidence function تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
meets تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
joins تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersection تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
join تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
OR function تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
assertion 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
either or operation تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
conjunctions تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunction تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
unions تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
false 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
alternation تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
disjunction تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
union تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
tempers درست ساختن درست خمیر کردن
tempered درست ساختن درست خمیر کردن
temper درست ساختن درست خمیر کردن
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
section قسمت قسمت کردن برش دادن
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
judiciousness قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone <idiom> درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
EXOR تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternative تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exjunction تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternatives تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
differences تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
throttles عبور قسمت به قسمت
throttled عبور قسمت به قسمت
throttling عبور قسمت به قسمت
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
parts per million قسمت در میلیون قسمت
shuttles بمباران قسمت به قسمت
throttle عبور قسمت به قسمت
p.p.m قسمت در یک میلیون قسمت
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled بمباران قسمت به قسمت
shuttle بمباران قسمت به قسمت
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
symmetric difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
NAND function تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
dispersion تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denial تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denials تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
except تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
railway division قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
right درست
indefectible درست
incorrupt درست
conscionable درست
entire درست
by fits and starts درست
in order درست
authentic درست
truest درست
clear درست
clearer درست
clearest درست
clears درست
righting درست
righted درست
exactly درست
truer درست
properly درست
genuine درست
sock درست
legitimately درست
proper درست
inviolate درست
orthodox درست
by the square درست
veracious درست
in a entireness of state درست
integral درست
true درست
orthographically درست
just درست
valid درست
legitimates درست
legitimate درست
out-and-out درست
out and out درست
even هم درست
accurate [correct] <adj.> درست
legitimating درست
perfects درست
legitimated درست
perfecting درست
Am I not right?dont you agree with me ? درست می گه یا نه ؟
perfected درست
perfect درست
correct <adj.> درست
exact <adj.> درست
convenient <adj.> درست
functional <adj.> درست
practicable <adj.> درست
practical <adj.> درست
purpose-built <adj.> درست
purposeful <adj.> درست
purposive <adj.> درست
suitable <adj.> درست
useful <adj.> درست
appropriate [for an occasion] <adj.> درست
Quite [so] ! درست!
proper <adj.> درست
real <adj.> درست
true <adj.> درست
incorrect نا درست
accurate درست
aright درست
utilitarian [useful] <adj.> درست
well advised درست
exact درست
smack dab درست
straighter درست
right as a trivet تن درست
corrects درست
exacts درست
exacted درست
straightest درست
correct درست
right as a trivet درست
straightforward درست
whole درست
plain dealing درست
right as nails درست
correcting درست
straight درست
concocts درست کردن
misunderstand درست نفهمیدن
misunderstands درست نفهمیدن
misunderstood درست نفهمیدن
cleaned درست کردن
concocting درست کردن
concocted درست کردن
fabricating درست کردن
trim درست کردن
entire درست یکپارچه
fabricates درست کردن
fabricated درست کردن
fabricate درست کردن
trimmest درست کردن
trims درست کردن
concoct درست کردن
clean درست کردن
mistook درست نفهمیدن
makes درست کردن
misbehave درست رفتارنکردن
misapprehending درست نفهمیدن
misapprehended درست نفهمیدن
make درست کردن
misapprehend درست نفهمیدن
land درست به هدف
misbehaving درست رفتارنکردن
weave درست کردن
misapprehends درست نفهمیدن
behaving درست رفتارکردن
behaves درست رفتارکردن
behaved درست رفتارکردن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com