Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
Just under his nose.
درست پایین پایش
Other Matches
maintop
سکویی که درست در راس شاه دگل پایین واقع دارد
surveillance
پایش
monitor
پایش
[پزشکی ]
he is on his last legs
پایش لب گوراست
he isout of step
پایش غلط است
medical monitor
دستگاه پایش
[پزشکی]
He sprained (twisted) his ankle.
پایش پیچ خورد
Nobody can catch up with him.
کسی به پایش نمی رسد
He tripped and fell .
پایش گیر کرد وزمین خورد
daisy cutter
اسبی که پایش راکم از زمین بلندمیکند
his leg rested on a stone
پایش روی سنگی قرار گرفته بود
He planted both his feet firmly in the ground .
دوتا پایش را محکم کاشت روی زمین
depress
پایین دادن لوله پایین اوردن
depresses
پایین دادن لوله پایین اوردن
downhaul
پایین کشیدن رشته پایین کشنده
meet
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joined
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
coincidence function
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
join
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
and
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersection
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
OR function
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
intersections
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
union
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
false
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
alternation
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
unions
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
either or operation
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
conjunctions
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunction
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
disjunction
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
assertion
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
tempers
درست ساختن درست خمیر کردن
tempered
درست ساختن درست خمیر کردن
temper
درست ساختن درست خمیر کردن
down
سوی پایین بطرف پایین
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
judiciousness
قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone
<idiom>
درست مثل کسی بودن
[درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
control equipment
ابزار وارسی ابزار پایش
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
differences
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternative
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exjunction
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternatives
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
EXOR
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exclusive
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
dispersion
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
symmetric difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
denials
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denial
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
except
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
subatmospheric
پایین تر از جو
submiss
پایین
shitu
پایین
further down
پایین تر
down
پایین
subteen
پایین تر از سن 31
lower most
پایین تر
vide infara
پایین
de-
پایین
low level
پایین
beneath
پایین تر
beneath
پایین
neath or neath
پایین
neath or neath
پایین تر
sub-
یا پایین تر
lower
پایین
infara
پایین تر
infara
پایین
hypogenous
پایین رو
shorter
پایین تر
short
پایین تر
shortest
پایین تر
tailwater
پایین اب
lower limit
حد پایین
lowered
پایین تر
down stairs
پایین
bottoms
پایین
lowers
پایین تر
hereinafter
[formal]
<adv.>
در پایین
dowm
پایین
hereafter
<adv.>
در پایین
below
<adv.>
در پایین
bal
از مچ پا به پایین
bottom
پایین
low
پایین
below
پایین
flat
پایین
flattest
پایین
lower
پایین تر
thereinafter
[archaic or formal]
<adv.>
در پایین
lowering
پایین تر
underneath
پایین
nether world
جهان پایین
foot
پایین بادبان
neath or neath
پایین زیرین
mean low water
اب پایین میانگین
prolapse
پایین افتادگی
degrades
پایین دادن
lower threshold
استانه پایین
lowermost
پایین ترین
lowpass
پایین گذار
minor
پایین رتبه
degrade
پایین دادن
beneath
از زیر پایین تر از
depression
پایین دادن
depressions
پایین دادن
lower most
پایین ترین
descend
پایین امدن
nutant
پایین افتاده
prolapse
پایین افتادن
top down
از بالا به پایین
prolapsus
پایین افتادگی
pushdown
پایین فشردنی
top-down
از بالا به پایین
lower class
طبقه پایین
shutting
پایین اوردن
shuts
پایین اوردن
lower classes
طبقه پایین
shut
پایین اوردن
push down stack
پایین فشردنی
downfeed
تغذیه رو به پایین
descends
پایین امدن
low
پایین اهسته
nutate
پایین افتادن
oars down
پارو پایین
downmost
پایین ترین
feet
پایین دامنه
subordinating
فرعی پایین تر
subordinates
فرعی پایین تر
subordinated
فرعی پایین تر
subordinate
فرعی پایین تر
overhand
از پایین ببالا
low
پایین ضعیف
on the down grade
پایین رونده
face down feed
خورد رو به پایین
down draft
جریان رو به پایین
down current
جریان رو به پایین
comedown
پایین رفتن
lowest
پایین ترین
disrate
پایین اوردن
dim light
نور پایین
desceht
پایین امدن
infrahuman
پایین تر از انسان
decurrent
پایین افتاده
let down
پایین کردن
look down
پایین امدن
hereinbelow
ازاین پایین تر
hereinbelow
در پایین این
down stroke
ضربه رو به پایین
downward travel
ضربه رو به پایین
go dan barai
رد کردن از پایین
downward swing
نوسان رو به پایین
downward movement
حرکت رو به پایین
downward compatible
سازگار رو به پایین
downward compatibility
سازگارمتمایل به پایین
downtrend
سیربطرف پایین
download
بارگیری پایین
downfield
میدان پایین
go down
پایین رفتن
downward stroke
ضربه رو به پایین
catabatic
پایین اینده
bottommost
پایین ترین
nether
زیر پایین
nether
واقع در پایین
downward
روبه پایین
downward
پایین زیرین
low pass
پایین گذر
drives
ضربه از پایین
drive
ضربه از پایین
low resolution
تفکیک پایین
low resolution
وضوح پایین
lower limit
کران پایین
downstairs
طبقه پایین
low order
مرتبه پایین
low order
پایین رتبه
low activity
فعالیت پایین
low altitude
ارتفاع پایین
low wing
بال پایین
bottom up
از پایین به بالا
low energy
انرژی پایین
low frequency
فرکانس پایین
bate
پایین اوردن
alow
روبه پایین
low level
در سطح پایین
lower mast
دکل پایین
lee
پایین باد
to come down
پایین امدن
to beat down
پایین اوردن
the valley lies below
ده در پایین است
uoppon pyon soon koot
کف دست پایین
undermost
پایین ترین
the masses
دستههای پایین تر
the lower world
جهان پایین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com