Total search result: 201 (19 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
heads up |
در درگیری هوایی اعلام اینکه هواپیما دروضعیت لازم برای درگیری قرار ندارد |
|
|
Other Matches |
|
emergency scramble |
درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی |
gates |
فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی |
gate |
فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی |
liners |
باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی |
liner |
باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی |
fewest |
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند |
fewer |
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند |
few |
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند |
pounced |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pounces |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pouncing |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pounce |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
aircraft scrambling |
دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف |
rules of engagement |
روشهای درگیری پدافند هوایی |
igo |
علامت من پست گشتی خود راترک می کنم در درگیری هوایی |
tied on |
در درگیری هوایی یعنی هواپیمای یاد شده داخل ارایش قسمت من است |
pigeon |
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است |
pigeons |
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است |
troop space |
جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما |
target discrimination |
قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف |
holding |
در رهگیری هوایی اعلام اینکه من در وضعیت فرمان داده شده باقی هستم دستور جدیدبدهید |
busiest |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
busies |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
busied |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
busying |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
busier |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
busy |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
involvement |
درگیری |
engagement |
درگیری |
engagements |
درگیری |
contentions |
درگیری |
contretemps |
درگیری |
contention |
درگیری |
engagements |
درگیری با دشمن |
brake |
قطع درگیری |
braked |
قطع درگیری |
brakes |
قطع درگیری |
braking |
قطع درگیری |
disengagement |
قطع درگیری |
rules of engagement |
قوانین درگیری |
brush with the law <idiom> |
درگیری با قانون |
jaw clutch coupling |
درگیری دندانه |
engagement |
درگیری با دشمن |
self involvement |
خود- درگیری |
mission ready |
اعلام امادگی هواپیما برای پرواز |
gear in |
درگیری دو چرخ دنده |
set-tos |
مشت بازی درگیری |
set-to |
مشت بازی درگیری |
break off position |
نقطه قطع درگیری |
set to |
مشت بازی درگیری |
emergency scramble |
درگیری اضطراری هواپیماها |
cease engagement |
درگیری را قطع کنید |
coupling |
جفت شدگی اتصال درگیری |
catalytic |
ترغیب کننده دشمن به درگیری |
aircraft role equipment |
تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما |
aircraft mission equipment |
وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما |
assembler |
پیام برنامه اسمبلی برای اعلام اینکه خطا در کد اصلی یافت شد |
gear arrangment |
نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده |
cease engagement |
درگیری قطع هدف را تعقیب نکنید |
engagement control |
کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن |
tactical reconnaissance |
براوردموقعیت رزمی در حالتی که درگیری نزدیک است |
bully |
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف |
bullies |
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف |
bullied |
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف |
bullying |
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف |
heading crossing angle |
زاویه بین سمت مسیرهواپیمای رهگیر و هواپیمای هدف در لحظه درگیری |
armed peace |
حالتی که دولتهابدون درگیری نظامی خود رابرای جنگ احتمالی اماده می کنند |
second best theory |
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت |
interword spacing |
فضای متغیر بین کلمات متن برای اینکه خط وط وسط و مرتب قرار گیرند |
alerts |
پیام ارسالی از سیستم عامل شبکه به کاربر برای اعلام اینکه سخت افزار شبکه خوب کار نمیکند |
alerted |
پیام ارسالی از سیستم عامل شبکه به کاربر برای اعلام اینکه سخت افزار شبکه خوب کار نمیکند |
alert |
پیام ارسالی از سیستم عامل شبکه به کاربر برای اعلام اینکه سخت افزار شبکه خوب کار نمیکند |
descentheight |
ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما |
i stay |
در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود |
air sentinel |
گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی |
scramble |
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن |
scrambles |
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن |
scrambled |
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن |
scrambling |
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن |
tackled |
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار |
tackles |
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار |
tackling |
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار |
tackle |
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار |
anti spin |
سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد |
action report |
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن |
combating |
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن |
combats |
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن |
combated |
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن |
combat |
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن |
burned |
کلمه رمز برای تعیین اینکه عامل مخفی اطلاعاتی در معرض کشف قرار گرفته یا قابلیت اعتمادبه او کم شده است |
execution |
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا |
asynchronous computer |
نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام |
air alert warning |
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی |
there is nothing for it but to |
چارهای ندارد جز اینکه |
breaching |
رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن |
crank starter |
درگیری فالایویل و چرخ دنده میل لنگ راه انداز میل لنگ |
surface mount technology |
روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند |
coordinated turn |
دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند |
it is not true that he is dead |
اینکه میگویند مرده است حق ندارد |
This is a self - winding clock . |
این ساعت دیواری کوک لازم ندارد ( اتو ماتیک است ) |
loops |
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود |
looped |
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود |
loop |
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود |
air warning net |
شبکه اعلام خطر هوایی |
airspace warning area |
منطقه اعلام خطر هوایی |
d , top concept |
تدابیر لازم برای رساندن سطح اماد سکو به سطح لازم در جبهه |
howlers |
بوق اعلام زمان تیراندازی به توپهای ضد هوایی |
free lance |
اعلام کنترل خودکار هواپیمادر درگیریهای هوایی |
howler |
بوق اعلام زمان تیراندازی به توپهای ضد هوایی |
stopping |
زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد |
stopped |
زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد |
stops |
زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد |
stop |
زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد |
The poor fellow ( guy ) is restless. |
بیچاره قرار نمی گیرد ( ندارد ) |
breach |
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن |
breached |
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن |
breaches |
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن |
spoiler |
صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود |
homologate |
اعلام و تایید کار حد نصاب سرعت هواپیما به وسیله داوران |
sleeve target |
هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی |
mach no |
سرعت لازم را به دست اوردم یا نیاوردم در رهگیری هوایی |
many |
اعلام تعداد 8 یا بیشترهواپیمای دشمن دیده میشود در رهگیری هوایی |
airspeed |
سرعت هوایی هواپیما |
ships |
کشتی هوایی هواپیما |
air miss |
تصادم هوایی دو هواپیما |
ship |
کشتی هوایی هواپیما |
airspeeds |
سرعت هوایی هواپیما |
cold thrust |
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال |
cold test |
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال |
launch time |
زمان پرواز هوایی هواپیما |
turnaround time |
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است |
airborne alert |
اماده باش به طریق هوابرد وسایل اعلام خطر نصب شده روی هواپیما |
pogo |
در رهگیری هوایی یعنی چانل مخابراتی را که بعد از این کلمه اعلام می کنم بگیرید |
overexpose |
بیش از اندازه لازم در معرض نورو غیره قرار دادن |
keystroke |
برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است |
ground nadir |
نقطه سمت القدم هواپیما درعکاسی هوایی |
ragged |
قسمتی که در وسط صفحه قرار ندارد , متن با حاشیه سمت راست نامسط ح |
general act |
قرارداد عمومی سندی است که شرکت کنندگان در کنفرانس تنظیم نموده مفاد ان را مانند قسمتی ازقوانین داخلی بر خود لازم الاتباع اعلام می نمایند |
resumed |
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید |
resume |
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید |
resumes |
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید |
resuming |
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید |
tipping |
در عکاسی هوایی چرخش دوربین حول محور افقی هواپیما |
marker circle |
دایره مشخص کننده مرکزمنطقه فرود هوایی یا باندفرود هواپیما |
tip |
در عکاسی هوایی چرخش دوربین حول محور افقی هواپیما |
sequence |
بررسی اینکه داده ذخیره شده به صورت مناسب قرار دارد |
sequences |
بررسی اینکه داده ذخیره شده به صورت مناسب قرار دارد |
combat phase |
مرحله درگیری در رزم مرحله رزم |
simplest |
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی |
simple |
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی |
simpler |
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی |
sensitivities |
کمترین توان سیگنال درییافتی که برای گیرنده برای تشخیص سیگنال لازم است |
sensitivity |
کمترین توان سیگنال درییافتی که برای گیرنده برای تشخیص سیگنال لازم است |
goldie |
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین |
foxaway |
اعلام موشک هوا به هوا رهاشده در درگیریهای هوایی |
air position |
موقعیت هوایی موقعیت هوایی هواپیما |
that in nothing to me |
برای من اهمیتی ندارد |
it is indifferent to me |
برای من چه اهمیتی ندارد |
scratch one's back <idiom> |
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد |
seen fire |
اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود |
it is not worth my while |
نمیارزد برای من ارزش ندارد |
raptatorial |
لازم برای شکار |
raptatory |
لازم برای شکار |
hydration water |
اب لازم برای ابش |
rigging position |
وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند |
optimal merge tree |
نمایش درختی یک ترتیب که در ان رشته ها قرار است درهم ادغام گردند تا اینکه حداقل تعداد عملیات رخ دهد |
request for quotation |
تقاضا برای اعلام قیمت |
... if you don't mind my asking |
... اگر پرسش من [برای تو] ایرادی ندارد |
It doesnt make any difference to me . |
برای من فرقی نمی کند (ندارد) |
He has not enough experience for the position. |
برای اینکار تجربه کافی ندارد |
There's no reason for concern. |
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد. |
There is nothing to worry about. |
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد. |
goldie lock |
فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است |
von neuman morgensterm utility index |
شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است |
inorder to |
برای اینکه |
so as to |
برای [اینکه] |
for |
برای اینکه |
in order that |
برای اینکه |
in order to ... |
برای [اینکه] |
to the end that |
برای اینکه |
because |
برای اینکه |
so that |
برای اینکه |
edit |
فرآیندی که بررسی میکند آیا داده جدید نیازهای لازم را دارد پیش از اینکه کل داده و محتوای اطلاعی آن بررسی شود |
edited |
فرآیندی که بررسی میکند آیا داده جدید نیازهای لازم را دارد پیش از اینکه کل داده و محتوای اطلاعی آن بررسی شود |
mantling |
مواد لازم برای پوشش |
climate for growth |
شرایط لازم برای رشد |
quorum |
اکثریت لازم برای مذاکرات |
draw weight |
نیروی لازم برای کشیدن زه |
magic number |
امتیاز لازم برای قهرمانی |
it is of no use to us |
بکار ما یا بدرد ما نمیخورد سودی برای ما ندارد |
IBM |
صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای تابعی است و در سمت چپ کلیدهای اصلی قرار دارد و نوشته عددی جداگانه ندارد |
in order that i may go |
برای اینکه بروم |
what with <idiom> |
برای اینکه ،درنتیجه |
inorder to |
به خاطر اینکه برای |
in order that he may go |
برای اینکه برود |
command speed |
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما |
light is necessary to life |
روشنایی برای زندگی لازم است |
check out time |
زمان لازم برای ازمایش یک وسیله |
check out time |
زمان لازم برای تخلیه محل |
access time |
زمان لازم برای پاسخگویی کامپیوتر |