Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (9 milliseconds)
English	Persian
shelve	در قفسه گذاردن
shelved	در قفسه گذاردن
Other Matches
lockers	قفسه قفل دار قفسه قفل دار مخصوص دانش اموزان و دانشجویان
locker	قفسه قفل دار قفسه قفل دار مخصوص دانش اموزان و دانشجویان
to impress a mark on something	نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
cages	قفسه
wracks	قفسه
bay	قفسه
etagere	قفسه
encasement	قفسه
wracked	قفسه
bayed	قفسه
cabinet	قفسه
bays	قفسه
cabinets	قفسه
shelving rack	قفسه
cage	قفسه
baying	قفسه
press	قفسه
presses	قفسه
wardrobe	قفسه
wardrobes	قفسه
armarium	قفسه
shelf	قفسه
cupboards	قفسه
rack	قفسه
racks	قفسه
racked	قفسه
cupboard	قفسه
thoraxes	قفسه سینه
thoracopods	قفسه محافظ
cabin scooter	قفسه متحرک
thorax	قفسه سینه
rib-cage	قفسه صدری
rib-cages	قفسه سینه
rib-cages	قفسه صدری
chest	قفسه سینه
rib-cage	قفسه سینه
chests	قفسه سینه
thoraces	قفسه سینه
rib cage	قفسه صدری
rib cage	قفسه سینه
cabinet clamp	گیره قفسه
cabinetmaker	قفسه ساز
spice rack	قفسه ادویه
cabinetwork	قفسه سازی
credenza	قفسه یا جا کتابی
gasoem	قفسه سینه
hot cabinet	قفسه گرما
kist	قفسه سینه
meat safe	قفسه توری
pigeonhole	خانه قفسه
shelver	در قفسه گذار
squirrel cage	قفسه محافظ
switch gear cabinet	قفسه کلیدها
thoracic cage	قفسه سینه
thoracic cage	قفسه صدری
wall mounting cabinet	قفسه دیواری
desktop	قفسه فایلها
cabinet-maker	قفسه ساز
stacks	قفسه کتابخانه
bookshelves	قفسه کتاب
bookshelf	قفسه کتاب
bookcases	قفسه کتاب
cabinet maker	قفسه ساز
stack	قفسه کتابخانه
stacked	قفسه کتابخانه
cabinet-makers	قفسه ساز
bookcase	قفسه کتاب
shelved	قفسه دار کردن
wracks	قفسه مهمات و وسایل
rack	قفسه مهمات و وسایل
wracked	قفسه مهمات و وسایل
shelve	قفسه دار کردن
racked	قفسه مهمات و وسایل
racks	قفسه مهمات و وسایل
buffeting	قفسه جای فرف
show case	قفسه جلو مغازه
thoracic	وابسته به قفسه سینه
tallboy	قفسه پایه دار
buffets	قفسه جای فرف
first aid cabinet	قفسه کمکهای اولیه
buffet	قفسه جای فرف
chiffonier	قفسه کوچک کشودار
buffeted	قفسه جای فرف
side board	میز قفسه دار
I cant reach the shelf .	دستم به قفسه نمی رسد
I cannot reach the shelf.	قدم به قفسه نمی رسد
drop type switchboard	قفسه کلیدهای نوع سقوطی
ready rack	قفسه مهمات حاضر برای تیراندازی
Where are the luggage lockers?	قفسه های ویژه بار کجاست؟
telephone switchboard	قفسه اتصالات مراکز تلفن خودکار
presternum	قسمت جلو قفسه سینه پستانداران
meat safe	قفسه گوشت که باتورسیمی درست می کنند
credence	[قفسه یا میز در حرم مقدس کلیسا]
Put the books back on the shelf.	کتابها را بگذار توی قفسه سر جایش
Where are the luggage lockers?	قفسه های ویژه اسباب و اثاثیه کجاست؟
what not	قفسه گنجه طاقچه دار کتاب دان جا کتابی
ark	[نوعی قفسه برای آویزان کردن پوشاک کشیشان در کلیسا]
airing cupboard	قفسه یا کمدی که لباسهای شسته شده را برای خشک شدن در آن قرار میدهند
investing	گذاردن
repose	گذاردن
lays	گذاردن
table	تو گذاردن
lay	گذاردن
tabled	تو گذاردن
to lay it on with a trowel	گذاردن
invested	گذاردن
tabling	تو گذاردن
invest	گذاردن
to lay it on thick	گذاردن
to leave out	جا گذاردن
tables	تو گذاردن
invests	گذاردن
setting up	گذاردن
set	گذاردن
skews	کج گذاردن
instate	گذاردن
impone	گذاردن
sets	گذاردن
skewing	کج گذاردن
skew	کج گذاردن
reposal	گذاردن
contradistinguish	فرق گذاردن
tables	معوق گذاردن
places	در محلی گذاردن
tabling	معوق گذاردن
suspends	معوق گذاردن
suspend	معوق گذاردن
stroking	سرکش گذاردن
suspending	معوق گذاردن
embowel	در روده گذاردن
interposing	پا به میان گذاردن
place	در محلی گذاردن
gage	وثیقه گذاردن
bestow	امانت گذاردن
bestowed	امانت گذاردن
placing	در محلی گذاردن
bestowing	امانت گذاردن
bestows	امانت گذاردن
underdo	از کار کم گذاردن
to step in	پامیان گذاردن
to leave unsaid	نا گفته گذاردن
table	معوق گذاردن
demark	نشان گذاردن
tabled	معوق گذاردن
to strike in	پامیان گذاردن
imprinted	گذاردن زدن
reposit	ودیعه گذاردن
thwarted	بی نتیجه گذاردن
to d. up	خوراک گذاردن
placing at disposal	در دسترس گذاردن
thwart	بی نتیجه گذاردن
pt down	کنار گذاردن
imprint	گذاردن زدن
imprints	گذاردن زدن
put away	کنار گذاردن
pyx	درجعبه گذاردن
check	نشان گذاردن
checked	نشان گذاردن
novelize	بدعت گذاردن
leave alone	بحال گذاردن
pouch	درجیب گذاردن
bulid	بنیان گذاردن
strokes	سرکش گذاردن
imburse	درکیسه گذاردن
pouches	درجیب گذاردن
incase	در جعبه گذاردن
interlay	در میان گذاردن
interlocate	در میان گذاردن
to leave behind	درپس گذاردن
to leave behind	باقی گذاردن
stroked	سرکش گذاردن
leave alone	تنها گذاردن
checks	نشان گذاردن
interposes	پا به میان گذاردن
to join in	پامیان گذاردن
adopt	نام گذاردن
impressing	نشان گذاردن
impressing	باقی گذاردن
impresses	نشان گذاردن
impresses	باقی گذاردن
impressed	نشان گذاردن
impressed	باقی گذاردن
stroke	سرکش گذاردن
reverence	احترام گذاردن
innovating	بدعت گذاردن
innovates	بدعت گذاردن
innovated	بدعت گذاردن
innovate	بدعت گذاردن
impress	نشان گذاردن
impress	باقی گذاردن
award	امانت گذاردن
skews	اریب گذاردن
skewing	اریب گذاردن
skew	اریب گذاردن
silo	در سیلو گذاردن
consigns	امانت گذاردن
consigning	امانت گذاردن
consigned	امانت گذاردن
schedule	دربرنامه گذاردن
assessed	خراج گذاردن بر

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com