English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 96 (5 milliseconds)
English Persian
to put something into operation دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
to start up something دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
Other Matches
broken <adj.> شکسته [دستگاهی]
built in aerial آنتن دستگاهی
instrumental analysis تجزیه دستگاهی
hook-up اتصال [به دستگاهی الکتریکی]
bitumen boiler دستگاهی که با ان قیر رامیجوشانند
mansion عمارت چند دستگاهی
mansions عمارت چند دستگاهی
ripper دستگاهی که زمین را شیارمیزند
to park پارک کردن [دستگاهی]
presetting تنظیم از قبل [دستگاهی]
reel دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
mill دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
heliograph دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
bar bender دستگاهی که میل گرد را خم میکند
air compresser دستگاهی که هوا را متراکم میکند
mills دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
echo depth sounder دستگاهی که عمق طنین را می سنجد
excavator دستگاهی که پی کنی یاخاکبرداری میکند
excavators دستگاهی که پی کنی یاخاکبرداری میکند
reeled دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reeling دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reels دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
automation کنترل و هدایت دستگاهی بطورخودکار
termograph دستگاهی که حرارت روزانه را ثبت میکند
wind gauge دستگاهی که سرعت باد را اندازه می گیرد
inquiry station دستگاهی که از ان هر گونه درخواستی به عمل می اید
coffee mills دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند
hydromatic دستگاهی که بافشار روغن کار میکند
aeromotor هرگونه دستگاهی که با جریان هواکار کند
generator دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی
generators دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی
to conk out کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to fall over [computer, programme, ...] [موقتا] کار نکردن [دستگاهی یا برنامه ای و غیره]
to have packed up [British E] کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to crap out کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to have packed up [British E] خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to conk out خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to crap out خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to work flawlessly بطور بی عیب و نقص کار کردن [دستگاهی]
readers هر دستگاهی که قابلیت رونویسی از یک وسیله ورودی را دارد
reader هر دستگاهی که قابلیت رونویسی از یک وسیله ورودی را دارد
pantograph دستگاهی که باان مقیاس یک نقشه را تغییرمی دهند
bathometer دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
marigraph دستگاهی که نوسانات جزر ومد را ثبت میکند
camera lucida دستگاهی که تصویری رابزرگ کرده و منعکس می سازد
actinograph دستگاهی که تغییرات نیروی اشعهء خورشید را ثبت میکند
reading wand دستگاهی که نشان ها و کدهارا به صورت نوری درک میکند
roller دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
atomisers دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
cannibalised پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
blasting machine دستگاهی که برای منفجرکردن سنگهای معدنی جهت استخراج انها
cannibalize پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
rollers دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
cannibalising پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
atomizer دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
cannibalizing پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
planimeter دستگاهی که مساحت اشکال غیر هندسی رابا ان اندازه می گیرند
cannibalizes پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
atomizers دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
check دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
eerom دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
cons در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
checked دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
checks دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
demount کنار گذاشتن یک رسانه ذخیره مغناطیسی از دستگاهی که روی ان نوشته و از ان می خواند
winch پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
conning در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
conned در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
con در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
batcher دستگاهی که شن ماسه سیمان و اب را برای ساختن بتن را اندازه گیری میکند
winching پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winches پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winched پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
uart Receiver UniversalAsynchronous Transmitter دستگاهی که دادههای موازی را به داده سری تبدیل میکند
Autocue دستگاهی که مطالب را برای گوینده تلویزیون در حین اجرای برنامه نمایش میدهد
franking machine دستگاهی که تاریخ و هزینه پست را روی کاغ چاپ میکند نقش تمبر
computer output microfilm recorder دستگاهی که خروجی کامپیوتررا روی فیلم حساس به نوربه شکل میکروسکوپی ضبط میکند
assembly lines دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly line دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
control buoy بویه کنترل کننده مینها دستگاهی که محل مینهای شناور زیر دریا را نشان میدهد
streaming tape drive دستگاهی که یک کارتریج نوارپیوسته را نگهداری کردن واساسا" به عنوان پشتیبان گردانندههای دیسک سخت بکار می رود
combine دستگاهی که داده را روی سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فلاپی دیسک می خواند و می نویسد
combines دستگاهی که داده را روی سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فلاپی دیسک می خواند و می نویسد
combining دستگاهی که داده را روی سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فلاپی دیسک می خواند و می نویسد
vibrators دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
vibrator دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
bell conveyor دستگاهی که مخلوط بتن را ازروی نوار به محل بتن ریزی حمل میکند
toggle مربوط است به هر دستگاهی که دارای دو حالت پایدار است
toggles مربوط است به هر دستگاهی که دارای دو حالت پایدار است
demodulator دستگاهی که سیگنالهای انتقال یافته در یک اتصال مخابراتی را دریافت کرده وانها را به پالسهای الکتریکی یا بیتها که قابل ورود به ماشین داده پردازباشند
lpt در DOS نام دستگاهی است که به یکی از درگاههای موازی مربوط می گردد وچاپگرهای موازی می توانندبه ان متصل شوند
send only device دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com