English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (21 milliseconds)
English Persian
billfold دفترچه جیبی برای گذاشتن اسکناس
billfolds دفترچه جیبی برای گذاشتن اسکناس
Other Matches
billfolds کیف جیبی اسکناس
billfold کیف جیبی اسکناس
washout باقی گذاشتن میلههای 1 و 2و01 برای راست دست و 1 و3 و 7 برای چپ دست
washouts باقی گذاشتن میلههای 1 و 2و01 برای راست دست و 1 و3 و 7 برای چپ دست
opposability امادگی برای روبرو گذاشتن
curry favor <idiom> هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن برای دوستی ویا کمک
plaiting [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
cheque book دفترچه چک
checkbook دفترچه چک
scratchpad دفترچه چرکنویس
blankbook دفترچه سفید
bank pass book دفترچه بانکی
bank pass book دفترچه حساب
specification دفترچه مشخصات
directory دفترچه راهنما
booklet دفترچه رساله
booklets دفترچه رساله
address book دفترچه تلفن
vaccination card دفترچه واکسیناسیون
vaccination cards دفترچه های واکسیناسیون
directories دفترچه راهنما
pads دفترچه یادداشت لایی
gun book دفترچه خدمت توپ
vaccination cards دفترچه های مایه کوبی
equipment logbook دفترچه خدمتی تجهیزات
pad دفترچه یادداشت لایی
passbook دفترچه حساب پس انداز
vaccination card دفترچه مایه کوبی
rough log دفترچه وقایع ناو
vest pocket جیبی
pocket-sized جیبی
field book دفترچه یادداشت نقشه بردار
playbook دفترچه حاوی کروکی مانورها
bankbook دفترحساب بانک دفترچه بانکی
banknotes اسکناس
banknote اسکناس
bank note اسکناس
cash اسکناس
cashed اسکناس
bank paper اسکناس
bank notes اسکناس
assignants اسکناس
cashing اسکناس
assignat اسکناس
bank bill اسکناس
bankbill اسکناس
cashes اسکناس
paper money اسکناس
bills اسکناس
noting اسکناس
greenback اسکناس
greenbacks اسکناس
bill اسکناس
notes اسکناس
money اسکناس
currency اسکناس
currencies اسکناس
note اسکناس
lay off <idiom> به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
Do you have a hotel guide? آیا دفترچه راهنمای هتل را دارید؟
pocket rule خط کش جیبی [ابزار]
folding metre stick [British] خط کش جیبی [ابزار]
pockets کوچک جیبی
folding ruler خط کش جیبی [ابزار]
folding yardstick [metric] خط کش جیبی [ابزار]
pocketbook کتاب جیبی
pocketbooks کتاب جیبی
pocket calculator حسابگر جیبی
pocket calculators حسابگر جیبی
pocket handkerchief دستمال جیبی
pocket handkerchiefs دستمال جیبی
pocketing پارچه جیبی
pocket knife چاقوی جیبی
pocket knives چاقوی جیبی
pocketknife چاقوی جیبی
wallets کیف جیبی
wallet کیف جیبی
pocket کوچک جیبی
tangency حالت جیبی
folding meter stick [American] خط کش جیبی [ابزار]
pocket pistol طپانچه جیبی
pocket meter سنجه جیبی
pocket computer کامپیوتر جیبی
pocket watch ساعت جیبی
A counterfeit banknote. اسکناس تقلبی
odd money یک اسکناس 01 ریالی
watched ساعت جیبی و مچی
jack-knifes چاقوی بزرگ جیبی
jack-knifed چاقوی بزرگ جیبی
jack-knife چاقوی بزرگ جیبی
penknives چاقوی کوچک جیبی
penknife چاقوی کوچک جیبی
pocket edition چاپ جیبی کتاب
watches ساعت جیبی و مچی
jackknife چاقوی بزرگ جیبی
jack-knifing چاقوی بزرگ جیبی
watch ساعت جیبی و مچی
jack-knives چاقوی بزرگ جیبی
folding rulers خط کش های جیبی [ابزار]
focusing glass ذره بین جیبی
hand calculator ماشین حساب جیبی
pocket rules خط کش های جیبی [ابزار]
pocket calculator ماشین حساب جیبی
watching ساعت جیبی و مچی
bank of issue بانک ناشر اسکناس
folding money اسکناس پول کاغذی
paper money اسکناس پول کاغذی
paper currency اسکناس پول کاغذی
long green اسکناس پشت سبز
casualty control book دفتر خدمات موتور ناو دفترچه خدمت موتورناو
pin money پول جیبی شوهر به همسرش
solar calculator ماشین حساب جیبی خورشیدی
pocketbooks جای کاغذ یا اسکناس پول
pocketbook جای کاغذ یا اسکناس پول
issue [of something] [ID card or check] انتشار [اسکناس] [اوراق بهادار]
treasury note اسکناس صادره از طرف خزانه
shinplaster اسکناس کم ارزش وبدون پشتوانه
run into <idiom> اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
lid کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lids کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
gyrolog دفترچه ضرایب ژیروسکوپی یاجدول تصحیح قطب نمای مغناطیسی ناو
pocket money . پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
emission انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
emissions انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
gold standards حالتی که پشتوانه اسکناس یا پول کشوری طلا باشد
micro- نوار صوتی با قالب کوچک که در وسایل جیبی به کار می رود
face value مبلغ اسمی مبلغی که روی سکه اسکناس و یا سهام نوشته شده است
To leave behinde. جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
record book دفترچه سوابق جنگ افزار پرونده سوابق
to leave someone in the lurch کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
folding knife کارد جیبی تاشو [کارد سوئیسی]
fiver اسکناس پنج لیرهای یا پنج دلاری
fivers اسکناس پنج لیرهای یا پنج دلاری
station list فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
obverse روی اسکناس روی هر چیزی
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
laptop کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
strategy طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
infra red link روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
pad ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
to take in تو گذاشتن
go on <idiom> گذاشتن
getting on in years پا به سن گذاشتن
to pickle a rod for گذاشتن
teasing سر به سر گذاشتن
place گذاشتن
mislaying جا گذاشتن
mislays جا گذاشتن
mislaid جا گذاشتن
inculcated پا گذاشتن
inculcates پا گذاشتن
inculcate پا گذاشتن
put گذاشتن
puts گذاشتن
putting گذاشتن
leaving گذاشتن
to trample on گذاشتن
leave گذاشتن
to run in تو گذاشتن
placing گذاشتن
places گذاشتن
mislay جا گذاشتن
run home جا گذاشتن
infiltrate گذاشتن
take in تو گذاشتن
inculcating پا گذاشتن
loads گذاشتن
question answer در صف گذاشتن
letting گذاشتن
To be gettingh on in years. پا به سن گذاشتن
to lay it on with a trowel گذاشتن
misplace جا گذاشتن
lay گذاشتن
let گذاشتن
infiltrated گذاشتن
infiltrates گذاشتن
lays گذاشتن
apostrophize گذاشتن
placements گذاشتن
placement گذاشتن
load گذاشتن
ti turn in تو گذاشتن
lets گذاشتن
infiltrating گذاشتن
overrules کنار گذاشتن
lagvt سرپوش گذاشتن
give as a pledge گرو گذاشتن
fix کار گذاشتن
saluting احترام گذاشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com