English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (38 milliseconds)
English Persian
resort رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
resorted رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
resorts رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
Other Matches
to form into groups دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
group دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
groups دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
resort دسته بندی کردن
groups دسته بندی کردن
resorted دسته بندی کردن
categorized دسته بندی کردن
group دسته بندی کردن
classifying دسته بندی کردن
categorizes دسته بندی کردن
categorizing دسته بندی کردن
regimentalation دسته بندی کردن
classifies دسته بندی کردن
rally دسته بندی کردن
sort دسته بندی کردن
classify دسته بندی کردن
resorts دسته بندی کردن
grade دسته بندی کردن
to form into groups دسته بندی کردن
grades دسته بندی کردن
groupage دسته بندی کردن
ratings دسته بندی کردن
categorised دسته بندی کردن
rating دسته بندی کردن
categorises دسته بندی کردن
to erect into دسته بندی کردن به
categorize دسته بندی کردن
to categorize دسته بندی کردن
categorising دسته بندی کردن
revamp دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
rank درجه دادن دسته بندی کردن
ranks درجه دادن دسته بندی کردن
ranked درجه دادن دسته بندی کردن
overpacking دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
lot integrity دسته بندی مهمات به حسب نوبه یا جدا کردن انها درانبار
sorts دسته کردن طبقه بندی کردن
sort دسته کردن طبقه بندی کردن
sorted دسته کردن طبقه بندی کردن
the party rallied round him ان دسته دوباره دور اوجمع شدند
reconfiguration پیکر بندی دوباره
ratings دسته بندی
assortments دسته بندی
factions دسته بندی
assortment دسته بندی
groupage دسته بندی
faction دسته بندی
classification دسته بندی
ordinations دسته بندی
classifications دسته بندی
ordination دسته بندی
rating دسته بندی
clustering دسته بندی
scale دسته بندی
junta دسته بندی
grading دسته بندی
juntas دسته بندی
qsort دسته بندی پرسشها
zone punch سوراخ دسته بندی
classifications عمل دسته بندی
classification chart نمودار دسته بندی
zone decimal دسته بندی ده دهی
junto دسته بندی سیاسی
zone decimal دسته بندی اعشاری
assorted <adj.> دسته بندی شده
clanship دسته بندی قبیلهای
factionist عضو دسته بندی
sorting test ازمون دسته بندی
zone ناحیه دسته بندی
classification عمل دسته بندی
division قسمت دسته بندی
zones ناحیه دسته بندی
divisions قسمت دسته بندی
sorter دسته بندی کننده
color sorting test ازمون دسته بندی رنگها
card sorting test ازمون دسته بندی برگه ها
factional مربوط به دسته بندی یا توط ئه
reopens دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
marshalling yard محوطه تفکیک و دسته بندی کالاها
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
nerve fascicle دسته ای از رشته عصبی [ساختمان استخوان بندی ]
nerve bundle دسته ای از رشته عصبی [ساختمان استخوان بندی ]
natives Olivenöl extra روغن زیتون کاملا طبیعی [دسته بندی یک]
reship دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
cingulum bundle دسته ای از رشته عصبی در مغز [ساختمان استخوان بندی ]
cingulum دسته ای از رشته عصبی در مغز [ساختمان استخوان بندی ]
yarn sorting دسته بندی نخ [بر اساس ظرافت، نمره نخ، جنس و غیره]
catchall بخشی که شامل مواد مختلف وبدون دسته بندی باشد
exceptions چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
exception چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
regaining دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
redintegrate دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
log rolling دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
frequent مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequents مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequenting مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequented مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
repeat مکرر کردن تکرار شدن
repeats مکرر کردن تکرار شدن
to frequent a place بجایی بطور مکرر رفت و آمد کردن
driver یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
drivers یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
avianize ضعیف کردن ویروس بعلت کشت مکرر در جنین جوجه
wool sorting دسته بندی الیاف [بر اساس طول الیاف، ناحیه چیده شدن از بدن حیوان و رنگ پشم]
rating طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings طبقه بندی کردن درجه بندی
zone bits بیت منطقه بیت دسته بندی
grade درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
bundle متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundles متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundling متمرکز کردن دسته کردن دسته
laggin اب بندی کردن اب بندی ناوها
downgrades کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
groups دسته دسته کردن
distribute دسته دسته کردن
assort دسته دسته کردن
sort دسته دسته کردن
windrow دسته دسته کردن
classify دسته دسته کردن
regiment دسته دسته کردن
regiments دسته دسته کردن
sorts دسته دسته کردن
group دسته دسته کردن
sorted دسته دسته کردن
unregenerate دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
gift wrap بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
declassification از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
tempering (metallurgy) بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
relays دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
refilled دوباره پر کردن
refilling دوباره پر کردن
refills دوباره پر کردن
refreshed دوباره پر کردن
refresh دوباره پر کردن
refill دوباره پر کردن
replenishing دوباره پر کردن
double-check <idiom> دوباره چک کردن
replenish دوباره پر کردن
replenished دوباره پر کردن
replenishes دوباره پر کردن
refreshes دوباره پر کردن
continual مکرر
repetitious مکرر
eternal مکرر
eternity مکرر
eternities مکرر
bis مکرر
repetitive مکرر
manyfold مکرر
repeated مکرر
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
relives دوباره تجربه کردن
reappraise دوباره ارزیابی کردن
reorganizes دوباره متشکل کردن
reorganized دوباره متشکل کردن
reopen دوباره باز کردن
rephrased دوباره عبارتبندی کردن
redeveloping دوباره پیشرفته کردن
reliving دوباره تجربه کردن
reinstates دوباره برقرار کردن
reopening دوباره باز کردن
rebind دوباره صحافی کردن
reopened دوباره باز کردن
reinstated دوباره برقرار کردن
rephrase دوباره عبارتبندی کردن
reinstate دوباره برقرار کردن
oversrike دوباره چاپ کردن
reinstating دوباره برقرار کردن
redeveloped دوباره پیشرفته کردن
relive دوباره تجربه کردن
redevelops دوباره پیشرفته کردن
regarding دوباره تسطیح کردن
redistribute دوباره پخش کردن
redistributes دوباره پخش کردن
redistributed دوباره پخش کردن
redevelop دوباره پیشرفته کردن
reschedule دوباره برنامهریزی کردن
back fill عمل دوباره پر کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com