Total search result: 201 (3 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
radio position finding |
روش تعیین محل ایستگاه فرستنده به روش تقاطع |
|
|
Other Matches |
|
decca |
سیستم تعیین محل دقیق یا بهترین محل برای ایستگاه فرستنده |
broadcast station |
ایستگاه فرستنده |
broadcasting station |
ایستگاه رادیویی فرستنده |
homing |
روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان |
homing device |
رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها |
vor |
وسیله تعیین جهت ارسال امواج فرستنده دشمن |
radio fix |
تعیین محل فرستنده دشمن یاخودی بااستفاده از دو یا چندایستگاه به گوش |
radio fix |
تعیین محل هواپیما یا ناو با استفاده ازگوش دادن به دو یا چندایستگاه فرستنده |
running fix |
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه |
grade crossing |
تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده |
grade crossings |
تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده |
primary |
وضعیت این ایستگاه موقت است و از یک ایستگاه به دیگری ارسال میکند |
imethod |
روش ارسال پیام یک طرفه ازیک ایستگاه به ایستگاه دیگر |
relateral tell |
مبادله پیام بین دو ایستگاه بااستفاده از ایستگاه واسطه |
dial up |
استفاده از یک شماره گیر یا دکمه فشاری تلفن برای ایجاد مکالمه تلفنی ایستگاه به ایستگاه |
aeronautical station |
ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی |
string |
یک سری پیام که از یک ایستگاه به ایستگاه دیگرارسال میشود |
transponder |
تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند |
signalling |
1-روش فرستنده برای هشدار به گیرنده برای ارسال یک پیام . 2-ارتباط با فرستنده درباره وضعیت گیرنده |
air station |
ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی |
all weather air station |
ایستگاه هواشناسی عمومی ایستگاه هواشناسی همه هوایی |
authentication |
تعیین نشانی تعیین معرف کردن |
defaulting |
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود |
defaulted |
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود |
defaults |
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود |
default |
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود |
dosimetry |
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده |
intersect |
تقاطع |
intersection |
تقاطع |
intersects |
تقاطع |
intersected |
تقاطع |
intersections |
تقاطع |
crossest |
تقاطع |
street crossing |
تقاطع |
line cross |
تقاطع خط |
crossing line |
خط تقاطع |
junction |
تقاطع |
decussation |
تقاطع |
junctions |
تقاطع |
crosser |
تقاطع |
weaving |
تقاطع |
cross |
تقاطع |
crosses |
تقاطع |
chiasma |
تقاطع |
locate |
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن |
locating |
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن |
locates |
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن |
located |
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن |
angle of cutting |
زاویه تقاطع |
crossing plane |
سطح تقاطع |
angle of erossing |
زاویه تقاطع |
interlace |
تقاطع کردن |
intercept |
محل تقاطع |
intercepts |
محل تقاطع |
intersection point |
نقطه تقاطع |
beam grillage |
تقاطع تیرها |
crossing |
نقطه تقاطع |
crossing |
محل تقاطع |
crisscross |
تقاطع کردن |
weaving distance |
طول تقاطع |
tree traversal |
تقاطع درختی |
intertwining |
تقاطع کردن |
intertwines |
تقاطع کردن |
intersect |
تقاطع کردن |
intercepted |
محل تقاطع |
intersected |
تقاطع کردن |
intercepting |
محل تقاطع |
cross road |
تقاطع جاده |
grade crossing |
تقاطع شاهراه |
grade crossings |
تقاطع شاهراه |
intersects |
تقاطع کردن |
intertwine |
تقاطع کردن |
intertwined |
تقاطع کردن |
weaving section |
منطقه تقاطع |
focus |
نقطه تقاطع |
focussing |
نقطه تقاطع |
meet |
مقتضی تقاطع |
scissor junction |
تقاطع مورب |
focusses |
نقطه تقاطع |
meets |
مقتضی تقاطع |
focussed |
نقطه تقاطع |
road junction |
تقاطع راه |
road junction |
تقاطع جاده |
intersections |
تقاطع همبر |
intersection |
تقاطع همبر |
point of intersection |
نقطه تقاطع |
focused |
نقطه تقاطع |
focuses |
نقطه تقاطع |
declinating station |
ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف |
air priorities committee |
کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار |
grade crossings |
تقاطع راه اهن |
Go to the second crossroad. |
به دومین تقاطع بروید. |
grade crossing |
تقاطع راه اهن |
Go to the first crossroad. |
به اولین تقاطع بروید. |
multiway junction |
تقاطع چند راه |
intercept point |
محل تقاطع [ریاضی] |
crossroad |
محل تقاطع دو جاده |
crossing tower |
برج تقاطع در کلیسا |
interlacement |
درهم بافتگی تقاطع |
intersectional |
وابسته بمحل تقاطع |
sending set |
فرستنده |
sender |
فرستنده |
senders |
فرستنده |
agent |
فرستنده |
dispatcher |
فرستنده |
agents |
فرستنده |
transmitting set |
فرستنده |
transmitters |
فرستنده |
forwarder |
فرستنده |
consignor |
فرستنده |
shipper |
فرستنده |
transmitter |
فرستنده |
wireless station |
فرستنده |
chooser |
فرستنده |
cross road |
محل تقاطع دو جاده چهارراه |
intercross |
تقاطع کردن جفت گیری |
level crossings |
محل تقاطع دو خط راه اهن |
ford crossing |
تقاطع جاده با مجاری ابگذر |
level crossing |
محل تقاطع دو خط راه اهن |
cross over point |
نقطه تقاطع مسیر رژه |
meet |
مواجه شدن تقاطع کردن |
traffic cut |
تقاطع دو جریان عبور و مرور |
meets |
مواجه شدن تقاطع کردن |
survey station |
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری |
amateur transmitter |
فرستنده اماتور |
transmitter |
فرستنده رادیویی |
emergency transmitter |
فرستنده اضطراری |
amateur station |
فرستنده تفننی |
senders |
فرستنده پیام |
transmitting antenna |
انتن فرستنده |
sender |
فرستنده پیام |
intermediate transmitter |
فرستنده میانی |
jamming transmitter |
فرستنده پارازیت |
transreceiver |
فرستنده و گیرنده |
noise transmitter |
فرستنده پارازیت |
transceiver |
فرستنده و گیرنده |
consignor |
فرستنده کالا |
service area |
برد فرستنده |
forwarding country |
کشور فرستنده |
transmitters |
دستگاه فرستنده |
transmitters |
فرستنده رادیویی |
sending state |
کشور فرستنده |
transmitter |
دستگاه فرستنده |
intermediate transmitter |
فرستنده واسطه |
pulse transmitter |
فرستنده پالس |
television broadcasting station |
فرستنده تلویزیون |
mobile station |
فرستنده متحرک |
bypassed |
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن |
cross roads |
تقاطع با زاویه قایم چهارراه راست |
bypassing |
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن |
bypasses |
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن |
bypass |
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن |
flyover junction |
تقاطع دو راه ناهمکف چهارراه دو تراز |
convoy routing |
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی |
reversing |
داده ازگیرنده به فرستنده |
reverse |
داده ازگیرنده به فرستنده |
handset |
دستگاه فرستنده وگیرنده |
reverses |
داده ازگیرنده به فرستنده |
reversed |
داده ازگیرنده به فرستنده |
handsets |
دستگاه فرستنده وگیرنده |
directive sending |
فرستنده جهت دار |
directional transmitter |
فرستنده جهت دار |
shipper |
فرستنده کالا با کشتی |
impluse sender |
فرستنده ضربه جریان |
radio telephone transmitter |
فرستنده تلفن بیسیم |
transceiver |
دستگاه گیرنده فرستنده |
long wave transmitter |
فرستنده موج بلند |
transmissive |
انتقال دهنده فرستنده |
amateur bands |
باندهای فرستنده تفننی |
amateur station call letters |
علامت فرستنده تفننی |
handie talkie |
فرستنده دستی کوچک |
skyline |
خط افق که محل تقاطع زمین واسمان است |
skylines |
خط افق که محل تقاطع زمین واسمان است |
decussate |
تقاطع یکی در میان یا بشکل > ضرب در< بودن |
squad cars |
اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده |
squad car |
اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده |
ultrashort wave transmitter |
فرستنده موج خیلی کوتاه |
cross talk |
تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده |
long base method |
روش تقاطع نقشه برداری بااستفاده از یک باز طولانی |
radar locating |
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار |
carriers |
فرستنده بار شرکت حمل و نقل |
maintain watch |
مراقبت دایمی از پیام یک فرستنده رادیویی |
station break |
وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی |
omnidirectional |
گیرنده یا فرستنده امواج درجهت مناسب |
frequency drift |
تغییر تدریجی فرکانس یک فرستنده یا اسلاتور |
carrier |
فرستنده بار شرکت حمل و نقل |
doppler effect |
اثر برگشت امواج روی فرستنده |
transmitter signal element timing |
زمان گیری عنصر سیگنال فرستنده |
parameter |
نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر |
parameters |
نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر |
absolute address |
مختصاتی که فاصله یک نقطه از محل تقاطع بردارها را نشان میدهد |
routes |
مسیر یک پیام بین فرستنده و گیرنده در شبکه |
communication |
مسیر فیزیکی که فرستنده را به گیرنده وصل میکند |
route |
مسیر یک پیام بین فرستنده و گیرنده در شبکه |
universal |
transmitter asynchronousreciver فرستنده /گیرنده ناهمزمان جامع |
collision course interception |
تقاطع مسیر رهگیری باهواپیمای دشمن مسیربرخورد هواپیمای رهگیر بادشمن |
nick |
ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست |
nicked |
ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست |
nicking |
ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست |
nicks |
ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست |