Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
English
Persian
womannize
زن صفت کردن مخنث کردن بازنان امیختن
Other Matches
womanize
بازنان امیختن
consolidation
درهم امیختن تحکیم کردن یکجا کردن یکپارچه
attemper
نرم کردن امیختن
mixes
امیختن مخلوط کردن
mix
امیختن مخلوط کردن
intermix
در هم امیختن با هم مخلوط کردن
compounds
: ترکیب کردن امیختن
compounded
: ترکیب کردن امیختن
compound
: ترکیب کردن امیختن
aluminum coating by spraying amalgamate
روکش الومینیوم کردن امیختن
immingle
بهم امیختن مخلوط کردن
epicene
مخنث
to mull a mull of
داغ کردن و امیختن باادویه و قند
premix
قبل از مصرف مخلوط کردن پیش امیختن
admix
مخلوط شدن بهم پیوستن مخلوط کردن امیختن
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
interblend
در هم امیختن
interlard
امیختن
combining
امیختن
mix
امیختن
meddles
امیختن
intermixing
در هم امیختن
meddled
امیختن
admix
امیختن
meddle
امیختن
to stir up
امیختن
mingling
امیختن
mingles
امیختن
mingled
امیختن
mingle
امیختن
fused
امیختن
intermingling
با هم امیختن
interblend
امیختن
synthetize
امیختن
combine
امیختن
incorporating
امیختن
mell
امیختن
incorporates
امیختن
mixes
امیختن
combines
امیختن
fuse
امیختن
incorporate
امیختن
intermingle
با هم امیختن
intermingled
با هم امیختن
intermingles
با هم امیختن
inosculate
امیختن
synthesizing
امیختن
synthesising
امیختن
brews
امیختن
brewed
امیختن
brew
امیختن
immix
در هم امیختن
blends
امیختن
amalgamate
امیختن
amalgamating
امیختن
amalgamates
امیختن
synthesises
امیختن
blend
امیختن
to alloy gold with copper
امیختن
amalgamated
امیختن
synthesised
امیختن
synthesized
امیختن
synthesizes
امیختن
synthesize
امیختن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
sentimentalize
با احساسات امیختن
interlace
در هم امیختن در هم بافتن
carbonation
عمل امیختن با
coalesce
بهم امیختن
interfusion
بهم امیختن
carburet
باذغال امیختن
knead
سرشتن امیختن
fused
فیوزدارکردن امیختن
shuffle
بهم امیختن
coalesces
بهم امیختن
kneaded
سرشتن امیختن
coalescing
بهم امیختن
mixing in place
امیختن در جا مخلوط در جا
shuffling
بهم امیختن
shuffles
بهم امیختن
shuffled
بهم امیختن
kneading
سرشتن امیختن
coalesced
بهم امیختن
kneads
سرشتن امیختن
oxygenates
اکسیژن امیختن
commingle
بهم امیختن
intermix
بهم امیختن
oxygenate
اکسیژن امیختن
oxygenated
اکسیژن امیختن
inviscade
با چسب امیختن
oxygenating
اکسیژن امیختن
fuse
فیوزدارکردن امیختن
inviscate
باچیزچسبناک امیختن
scrambling
درهم امیختن
fold
بهم امیختن
interweaving
باهم امیختن
folded
بهم امیختن
oxygenize
با اکسیژن امیختن
folds
بهم امیختن
interweaves
باهم امیختن
scrambles
درهم امیختن
plant mixing
امیختن در کارخانه
sulfuret
با گوگرد امیختن
sulfurate
با گوگرد امیختن
interwove
باهم امیختن
scrambled
درهم امیختن
interweave
باهم امیختن
immingle
درهم امیختن
scramble
درهم امیختن
sulphate
با اسید سولفوریک امیختن
conjugate
درهم امیختن توام
mixing
بهم زدن امیختن
pepsinate
با جوهر گوارنده امیختن
sulfate
با اسید سولفوریک امیختن
interfuse
بهم امیختن افشاندن
grade
جورکردن باهم امیختن
loading
امیختن موادخارجی به شراب
grades
جورکردن باهم امیختن
sectarianize
با احساسات و تعصبات مسلکی امیختن
insalivate
با خدو اغشتن با بزاق امیختن
barbarize
با تعبیر بیگانه و غیر مصطلح امیختن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
miscibility
قابلیت امیختن و اختلاط بدون از دست دادن خواص خود
infringe
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
preach
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
infringed
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
exploits
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
infringing
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
exploiting
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
point
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
preached
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
wooed
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woo
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
times
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
check
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
support
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
to use effort
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
preaches
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
exploit
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
woos
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
cross
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
to wipe out
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
withstanding
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilized
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstand
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilize
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilised
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
checks
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
married under a contract unlimited perio
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
withstands
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilizes
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
correct
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com