English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (28 milliseconds)
English Persian
irresponsiveness عدم امادگی برای پاسخ دادن
Search result with all words
readiness to report امادگی برای پاسخ دادن
Other Matches
ground تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
inquiries ترمینالی که برای دستیابی و پاسخ دادن به فایلهای ذخیره شده روی کامپیوتر دور به کار می رود
inquiry ترمینالی که برای دستیابی و پاسخ دادن به فایلهای ذخیره شده روی کامپیوتر دور به کار می رود
answered پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answering پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
intelligence 1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
it is inexpedient to reply پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
ingenuity امادگی برای اختراع
accessibility امادگی برای پذیرایی
distensibility امادگی برای بادکردن
reagency امادگی برای واکنش یا معرفی
fluctuability امادگی برای بالاوپایین رفتن
opposability امادگی برای روبرو گذاشتن
reply [answer] پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
ready solubility in water امادگی برای زودحل شدن دراب
removability ناپایداری امادگی برای برداشته شدن
inseparability عدم امادگی برای جدا شدن
communicativeness امادگی برای رساندن خبر پرگویی
mission ready اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
impressionability امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
insuperability عدم امادگی برای از میان برداشتن
inerrability معصومیت عدم امادگی برای خطاکردن
operating level سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
impulsiveness امادگی برای کار کردن یا نیروی انی
inductility عدم امادگی برای لوله شدن اقامه
vitrescence امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
condensability قابلیت انقباض یاتکثیف-امادگی برای منقبض شدن
put and take fishing انداختن ذخیره ماهی به اب برای امادگی ماهیگیری درفصل
civilian preparedness for war اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
problems یافتن پاسخ برای مشکلی
problem یافتن پاسخ برای مشکلی
answer : پاسخ دادن
responded پاسخ دادن
respond پاسخ دادن
rejoins پاسخ دادن
to make a response پاسخ دادن
answering : پاسخ دادن
rejoining پاسخ دادن
rejoined پاسخ دادن
answers : پاسخ دادن
answered : پاسخ دادن
responds پاسخ دادن
rejoin پاسخ دادن
no answer [n/a] [in forms] بدون پاسخ [در برگه برای پر کردن]
to answer in the a پاسخ مثبت دادن
to fail to provide an answer درماندن در دادن پاسخ
rejoinders پاسخ دفاعی دادن
rejoining پاسخ دفاعی دادن
rejoined پاسخ دفاعی دادن
rejoin پاسخ دفاعی دادن
rejoinder پاسخ دفاعی دادن
return a negative پاسخ منفی دادن
rejoins پاسخ دفاعی دادن
to push for an answer [in reference to something] برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی]
replied پاسخ دادن جواب کتبی
to beg the question در پاسخ به پرسشی جاخالی دادن
replying پاسخ دادن جواب کتبی
replies پاسخ دادن جواب کتبی
reply پاسخ دادن جواب کتبی
answering پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
answers پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
answer پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
responded پاسخ دادن یا عمل کردن به دلیلی
to respond to blackmail [a threat] پاسخ دادن به باج گیری [ تهدیدی]
replying پاسخ دادن به پیام پست الکترونیکی
replies پاسخ دادن به پیام پست الکترونیکی
respond پاسخ دادن یا عمل کردن به دلیلی
replied پاسخ دادن به پیام پست الکترونیکی
reply پاسخ دادن به پیام پست الکترونیکی
responds پاسخ دادن یا عمل کردن به دلیلی
answered پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
structure زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structures زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structuring زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
contractibility قابلیت انقباض- امادگی برای جمع شدن یاکوچک شدن
record کلیدی در دستگاه ضبط کننده برای بیان امادگی ضبط سیگنال ها روی رسانه
auto توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
autos توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
inquiries کد ارسالی توسط کامپیوتر به ترمینال راه دور و تقاضا برای پاسخ
inquiry کد ارسالی توسط کامپیوتر به ترمینال راه دور و تقاضا برای پاسخ
voices سرویس پاسخگوی کامپیوتری با استفاده از صدای سنتز شده برای پاسخ به سوالات
voicing سرویس پاسخگوی کامپیوتری با استفاده از صدای سنتز شده برای پاسخ به سوالات
adaptive channel allocation توانایی سیستم برای تغییر پاسخ ها و فرآیندها طبق ورودی ها و رویدادها و موقعیتها
voice سرویس پاسخگوی کامپیوتری با استفاده از صدای سنتز شده برای پاسخ به سوالات
auto امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد در صورت اشغال خط تا وقتی که پاسخ دهد
autos امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد در صورت اشغال خط تا وقتی که پاسخ دهد
voicing توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voice توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voices توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
dial in modem مودمی که خودکار پاسخ میدهد و در هر زمانی برای دستیابی به سیستم قابل استفاده است
sense switch سوئیچ حساس کنسول کامپیوتری که ممکن است یک برنامه برای پاسخ گیری به ان سیگنال بفرستد
readiness condition وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
flying status وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
feedback اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
invitation عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
invitations عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
looped بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
loop بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
loops بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
conferencing اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
asynchronous computer نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
to sue for damages عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
skimming محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
quoting خصوصیتی در پستهای الکترونیکی که امکان پاسخ دادن به پیام به همراه متن پیام اصلی میدهد
defense readiness condition وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
voice answer back یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
c استفاده از سیستم کامپیوتری برای اجازه دادن به کاربران برای ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران
scratch one's back <idiom> کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
uberstreichen لگام را برای چند گام رهاکردن برای نشان دادن گام مرتب اسب
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
originating با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
air defense readiness وضعیت امادگی پدافند هوایی امادگی پدافند هوایی
realizing the palette انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realised انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizing انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizes انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realized انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realize انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realises انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realising انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
lawn sprinkler برای چمن اب دادن
predispostion امادگی
readiness امادگی
covers امادگی
coverings امادگی
penchant امادگی
cover امادگی
proneness امادگی
preparation امادگی
kelter or kilter امادگی
preparations امادگی
form امادگی
susceptibility امادگی
formed امادگی
forms امادگی
conditioning امادگی
preparedness امادگی
kelter امادگی
disposition امادگی
tautness امادگی
qualification امادگی
microsoft واسط کاربر چند کاره گرافیکی که برای استفاده ساده طراحی شده است . ویندوز از نشانه ها برای نمایش دادن فایل و قط عات استفاده میکند با mouse قابل کنترل است بر عکس DOS-MS که نیاز به دستورات تایپی دارد
to make amends for something کفاره دادن برای چیزی
to atone for something کفاره دادن برای چیزی
time وقت قرار دادن برای
times وقت قرار دادن برای
sancify برای امرمقدسی تخصیص دادن
smoothing or smoothed varnish لاک برای جلا دادن
timed وقت قرار دادن برای
phew برای نشان دادن بیزاری
phew برای نشان دادن بی تابی
hotter امادگی کامل
hot امادگی کامل
preparatory interval دوره امادگی
reconditioning تجدید امادگی
law of readiness قانون امادگی
erg 2- امادگی ذاتی
third degree of readiness امادگی درجه سه
second degree of readiness امادگی درجه دو
indisposition عدم امادگی
work out تمرین امادگی
readiness امادگی رزمی
training camp اردوی امادگی
physical fitness امادگی جسمانی
hottest امادگی کامل
condition of readiness شرایط امادگی
state of alert وضعیت امادگی
peripheral دوره امادگی
preparatory school اموزشگاه امادگی
indispositions عدم امادگی
peak up در اوج امادگی
unreadiness عدم امادگی
preparatory schools اموزشگاه امادگی
combat readiness امادگی رزمی
liability to disease تعهد امادگی
medical fitness امادگی پزشکی
operational readiness امادگی عملیاتی
vigilance امادگی چالاکی
reading readiness امادگی خواندن
indisposedness عدم امادگی
availability زمان امادگی
insusceptibility عدم امادگی
half way houses خانههای امادگی
to empower somebody to do something اختیار دادن به کسی برای کاری
authorize اجازه دادن برای انجام کاری
I have nothing to declare. چیزی برای گمرک دادن ندارم.
to bleed for one's country برای میهن خود خون دادن
put someone in the picture <idiom> شرایط را شرح دادن برای کسی
put to the question برای گرفتن اعتراف زجر دادن
authorising اجازه دادن برای انجام کاری
authorizes اجازه دادن برای انجام کاری
garden engine اب پاش تلمبهای برای اب دادن باغ
to have done برای کسی [دیگر] انجام دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com