Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 276 (22 milliseconds)
English
Persian
sudorific
عرق اور تولید کننده عرق
Search result with all words
half
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
carried
عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
carries
عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
carry
عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
carrying
عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
self-
قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان
productive
تولید کننده
licence
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
pcm
شرکت تولید کننده تختههای جانبی که سازگار کامپیوتر تولیدکننده دیگر باشند
text
وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
texts
وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
middleman
کسی که کالارا از تولید کننده خریده به مغازه دار می فروشد
middlemen
کسی که کالارا از تولید کننده خریده به مغازه دار می فروشد
cartel
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartels
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
bumblebee
تولید کننده ارتعاش صوتی نوسان ساز صوتی
bumblebees
تولید کننده ارتعاش صوتی نوسان ساز صوتی
genie
تولید کننده تناسلی
genies
تولید کننده تناسلی
chaff
وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار نوارهای منعکس کننده امواج رادار
generic
که با کل وسایل سخت افزاری و نرم افزاری یک تولید کننده سازگار باشد
dependent
غیر استاندارد یا چیزی که روی سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده دیگر بدون متغیر قابل استفاده نیست
manufacturer
تولید کننده سازنده
manufacturer
تولید کننده
manufacturers
تولید کننده سازنده
manufacturers
تولید کننده
supplier
شرکت تولید کننده
suppliers
شرکت تولید کننده
producer
تولید کننده مولد
producer
تولید کننده
producer
شخص یا شرکت یا کشور تولید کننده
producers
تولید کننده مولد
producers
تولید کننده
producers
شخص یا شرکت یا کشور تولید کننده
shelf life
مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
absorbefacient
تولید کننده عمل جذب
bilge blocks
قسمتهای تولید کننده فشار دریایی
c & f
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
COMPAQ
شرکت کامپیوتر شخصی آمریکایی که اولین تولید کننده برای IBMPC بود
countervailing power
مثلااتحادیه کارگران که درواکنش به قدرت تولید کننده انحصاری ایجاد میشود
g.d.p deflator
تعدیل کننده تولید ناخالص داخلی
gonocyte
سلول تولید کننده
Hayes Corporation
تولید کننده مودم که زبان کنترل استاندارد برای مودم ها ایجاد میکند
homogamic
تولید نسل کننده بوسیله مقارت باهم جنس خود
homogamous
تولید نسل کننده بوسیله مقارت باهم جنس خود
homogeneous computer network
شبکهای که از ماشینهای مشابه ساخته شده است که با هم سازگارند یا از یک تولید کننده هستند
homogonous
تولید کننده اولاد شبیه به والدین
marginal producer
تولید کننده نهائی
market socialism
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
motorola
تولید کننده قط عات الکترونیکی شامل پردازندههای کامپیوتری Apple Macintosh
oil rich countries
کشورهای ثروتمند تولید کننده نفت
pistillate
تولید کننده مادگی
producer surplus
مازاد تولید کننده
producer surplus
اضافه ارزش تولید کننده
producer's goods
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
producer's risk
ریسک تولید کننده
progenitive
تولید کننده
pseudo random
سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده اعداد تصادفی
rational producer
تولید کننده منطقی
reproducer
دوباره تولید کننده
rhizogenetic
تولید کننده ریشه ریشه اور
rhizogenic
تولید کننده ریشه ریشه اور
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
smokey the bear
وسیله تولید کننده دود
spermary
غده تولید کننده منی محل تولید منی
spooler
برنامه یا دستگاه جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد تا به هنگام انجام کار دیگر نسخه چاپی روی چاپگر تولید کندجمع کننده
systems analysis
ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
toxicogenic
تولید کننده محصولات سمی
wrming message
پیام تشخیصی که توسط کامپایلر برای اگاهی استفاده کننده تولید میشود
Other Matches
pilot line operation
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
embryophyte
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
components
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
second
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrix
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
mixed capitalism
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
producers burden of tax
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
manufactures
تولید
manufacture
تولید
manufactured
تولید
product
تولید
assembly line
خط تولید
outputs
تولید
production lines
خط تولید
output
تولید
assembly lines
خط تولید
total product
تولید کل
turn out
تولید
genesis
تولید
fabrication
تولید
production line
خط تولید
products
تولید
production
تولید
productions
تولید
articulation
تولید
assembly
تولید
production rule
تولید
total output
تولید کل
aggregate output
تولید کل
production technique
فن تولید
generations
تولید
low productivity
تولید کم
generation
تولید
progeniture
تولید
parity bit
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
volume of production
حجم تولید
net productivity
تولید خالص
factories
مرکز تولید
generations
تولید کردن
factory
مرکز تولید
generation
تولید کردن
full production
تولید کامل
generations
تولید نیرو
procreation
تولید مثل
full production
تولید در حداکثرفرفیت
producing
گنجایش تولید
rate of output
میزان تولید
rate of output
نرخ تولید
jamming
تولید پارازیت
gas making
تولید گاز
gas generation
تولید گاز
produces
تولید کردن
net output
تولید خالص
regenerates
تولید مجدد
regenerated
تولید مجدد
regenerate
تولید مجدد
productions
تولید دستهای
system generation
تولید سیستم
produced
تولید کردن
produce
تولید کردن
productions
تولید محصول
regenerating
تولید مجدد
overproduction
تولید مازاد
generable
قابل تولید
generating tool
ابزار تولید
generation of current
تولید جریان
generation of oscillations
تولید نوسان
the procreative instinct
غریزه تولید
neogenesis
تولید جدید
production
تولید کردن
production
تولید دستهای
national product
تولید ملی
production
تولید محصول
national output
تولید ملی
productions
تولید کردن
energy production
تولید نیرو
productive capacity
فرفیت تولید
overproduction
اضافه تولید
overproduction
تولید بیش از حد
fetch up
تولید کردن
production account
حساب تولید
output variability
تغییرات تولید
output rate
نرخ تولید
output per head
تولید سرانه
turn out
تولید کردن
peak output
حداکثر تولید
pedogenesis
تولید خاک
raises
تولید کردن
raise
تولید کردن
per capita output
تولید سرانه
energy production
تولید انرژی
production routine
روال تولید
production capacity
فرفیت تولید
production coefficient
ضریب تولید
production control
کنترل تولید
production time
زمان تولید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com