Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 137 (8 milliseconds)
English
Persian
mansion
عمارت چند دستگاهی
mansions
عمارت چند دستگاهی
Other Matches
mansion house
عمارت
construction
عمارت
edifices
عمارت
edifice
عمارت
diwan
عمارت
divan
عمارت
imaret
عمارت
hall
عمارت
imaret
عمارت
constructions
عمارت
halls
عمارت
mansions
عمارت بزرگ
town halls
عمارت شهرداری
town hall
عمارت شهرداری
mansion
عمارت بزرگ
flat
قسمتی از یک عمارت
the interior of a building
اندرون عمارت
guildhalls
عمارت شهرداری
guildhall
عمارت شهرداری
flattest
قسمتی از یک عمارت
building
عمارت دیسمان
gazeboo
عمارت تابستانی
fenestration
روزنههای عمارت
a building of small scale
عمارت کوچک
pavilions
عمارت کلاه فرنگی
pavilion
عمارت کلاه فرنگی
Capitol
عمارت کنگره درشهرواشینگتن
Capitol
عمارت پارلمان ایالتی
perron
پلکان جلو عمارت
gloriette
عمارت کلاه فرنگی
soffit
سقف قسمت پایین عمارت
soffite
سقف قسمت پایین عمارت
insula
دستگاه عمارت اجاره نشینی
indoors
در داخل عمارت در زیر پناه یا سقف
interfenestration
فاصله میان روزنه ها یاپنجرههای عمارت
gazebo
عمارت تابستانی که چشم اندازخوبی داشته باشد
guild hall
عمارت شهرداری که اصناف یارسته هادران انجمن می کنند
acroterium
یکی از زوایای رئوس مثلثی شکل سردر عمارت
broken
<adj.>
شکسته
[دستگاهی]
built in aerial
آنتن دستگاهی
instrumental analysis
تجزیه دستگاهی
to park
پارک کردن
[دستگاهی]
bitumen boiler
دستگاهی که با ان قیر رامیجوشانند
hook-up
اتصال
[به دستگاهی الکتریکی]
presetting
تنظیم از قبل
[دستگاهی]
ripper
دستگاهی که زمین را شیارمیزند
heliograph
دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
air compresser
دستگاهی که هوا را متراکم میکند
reeled
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
echo depth sounder
دستگاهی که عمق طنین را می سنجد
mill
دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
bar bender
دستگاهی که میل گرد را خم میکند
reeling
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reels
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
excavator
دستگاهی که پی کنی یاخاکبرداری میکند
reel
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
excavators
دستگاهی که پی کنی یاخاکبرداری میکند
automation
کنترل و هدایت دستگاهی بطورخودکار
mills
دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
to start up something
دستگاهی
[کارخانه ای]
را راه انداختن
[مهندسی]
inquiry station
دستگاهی که از ان هر گونه درخواستی به عمل می اید
coffee mills
دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند
termograph
دستگاهی که حرارت روزانه را ثبت میکند
wind gauge
دستگاهی که سرعت باد را اندازه می گیرد
hydromatic
دستگاهی که بافشار روغن کار میکند
to put something into operation
دستگاهی
[کارخانه ای]
را راه انداختن
[مهندسی]
generators
دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی
generator
دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی
aeromotor
هرگونه دستگاهی که با جریان هواکار کند
entresol
طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
His new luxury mansion is a dar cry from the one bedroom cottage he lived in as a child.
عمارت لوکس جدیدش کجا و کلبه یک خوابه ای که کودکی اش را در آن به سر برد کجا.
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
to conk out
کار نکردن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
to crap out
کار نکردن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
to have packed up
[British E]
کار نکردن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
to fall over
[computer, programme, ...]
[موقتا]
کار نکردن
[دستگاهی یا برنامه ای و غیره]
to have packed up
[British E]
خراب بودن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
to crap out
خراب بودن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
reader
هر دستگاهی که قابلیت رونویسی از یک وسیله ورودی را دارد
readers
هر دستگاهی که قابلیت رونویسی از یک وسیله ورودی را دارد
marigraph
دستگاهی که نوسانات جزر ومد را ثبت میکند
pantograph
دستگاهی که باان مقیاس یک نقشه را تغییرمی دهند
bathometer
دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
to work flawlessly
بطور بی عیب و نقص کار کردن
[دستگاهی]
to conk out
خراب بودن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
camera lucida
دستگاهی که تصویری رابزرگ کرده و منعکس می سازد
actinograph
دستگاهی که تغییرات نیروی اشعهء خورشید را ثبت میکند
reading wand
دستگاهی که نشان ها و کدهارا به صورت نوری درک میکند
cannibalising
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
atomizer
دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
atomizers
دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
blasting machine
دستگاهی که برای منفجرکردن سنگهای معدنی جهت استخراج انها
cannibalised
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
rollers
دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
roller
دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
planimeter
دستگاهی که مساحت اشکال غیر هندسی رابا ان اندازه می گیرند
atomisers
دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
demount
کنار گذاشتن یک رسانه ذخیره مغناطیسی از دستگاهی که روی ان نوشته و از ان می خواند
checks
دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
checked
دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
conned
در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
batcher
دستگاهی که شن ماسه سیمان و اب را برای ساختن بتن را اندازه گیری میکند
eerom
دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
check
دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
conning
در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
cons
در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
winches
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winched
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winch
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winching
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
con
در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
franking machine
دستگاهی که تاریخ و هزینه پست را روی کاغ چاپ میکند نقش تمبر
uart
Receiver UniversalAsynchronous Transmitter دستگاهی که دادههای موازی را به داده سری تبدیل میکند
Autocue
دستگاهی که مطالب را برای گوینده تلویزیون در حین اجرای برنامه نمایش میدهد
assembly line
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly lines
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
computer output microfilm recorder
دستگاهی که خروجی کامپیوتررا روی فیلم حساس به نوربه شکل میکروسکوپی ضبط میکند
control buoy
بویه کنترل کننده مینها دستگاهی که محل مینهای شناور زیر دریا را نشان میدهد
combines
دستگاهی که داده را روی سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فلاپی دیسک می خواند و می نویسد
combining
دستگاهی که داده را روی سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فلاپی دیسک می خواند و می نویسد
streaming tape drive
دستگاهی که یک کارتریج نوارپیوسته را نگهداری کردن واساسا" به عنوان پشتیبان گردانندههای دیسک سخت بکار می رود
combine
دستگاهی که داده را روی سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فلاپی دیسک می خواند و می نویسد
vibrator
دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
vibrators
دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
bell conveyor
دستگاهی که مخلوط بتن را ازروی نوار به محل بتن ریزی حمل میکند
toggles
مربوط است به هر دستگاهی که دارای دو حالت پایدار است
toggle
مربوط است به هر دستگاهی که دارای دو حالت پایدار است
demodulator
دستگاهی که سیگنالهای انتقال یافته در یک اتصال مخابراتی را دریافت کرده وانها را به پالسهای الکتریکی یا بیتها که قابل ورود به ماشین داده پردازباشند
lpt
در DOS نام دستگاهی است که به یکی از درگاههای موازی مربوط می گردد وچاپگرهای موازی می توانندبه ان متصل شوند
send only device
دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com