English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
lunitidal interval فاصله زمانی بین عبور ماه از نقطهای وایجادمد در ان نقطه
Other Matches
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
approaches فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
head spot نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد
pyramid spot نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
lapse فاصله زمانی
lapsing فاصله زمانی
time lags فاصله زمانی
time lag فاصله زمانی
time interval فاصله زمانی
interval فاصله زمانی
lapses فاصله زمانی
time lag فاصله زمانی مرده
distributed lag توزیع فاصله زمانی
time lags فاصله زمانی مرده
flash to bang time فاصله زمانی بین نور و صدای گلوله
keying interval فاصله زمانی بین دو انعکاس موج رادار
burdended فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
train headway فاصله زمانی حرکت دو ترن که یک یکان را حمل می کنند
pointsman عبور و مرور که دریک نقطه ایستاده
distance between two points فاصله دو نقطه [ریاضی] [فیزیک]
autumnal equinox نقطه عبور خورشید ازاستوای نجومی در اول پاییز
azimuth نقطه شمال دایره قائمی که از مرکز جسم عبور میکند
absolute address مختصاتی که فاصله یک نقطه از محل تقاطع بردارها را نشان میدهد
staging area فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
shed دهنه [فضا و فاصله بین نخ های تار یا چله هنگامی که بصورت ضربی جهت عبور پود از هم جدا می شوند.]
relaxation time فاصله زمانی بین از بین بردن اشفتگی و برقراری حالت تعادل
lap turn زمان تناوب مین روبیها فاصله زمانی بین مین روبیها
double row spot welding جوشکاری نقطهای زنجیرهای جوشکاری نقطهای دوردیفه
plan range در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
junctions محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
slices مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slice مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
single space در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
following distance فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
uptime پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
point blank range فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
interval فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
ppm Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
wading crossing عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
predicting interval فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
energy transition عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
space فاصله دادن فاصله داشتن
spaces فاصله دادن فاصله داشتن
collision parameter در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
alleys منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
pull up point نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
bearing موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zeroes پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
pin point نقطهای
point defect نقص نقطهای
point target اماج نقطهای
point indentification هویت نقطهای
point imperfection ناکاملی نقطهای
point charge بار نقطهای
point group گروه نقطهای
point particle ذره نقطهای
point estimate براورد نقطهای
point contact تماس نقطهای
point elasticity کشش نقطهای
point estimation براورد نقطهای
point contact کنتاکت نقطهای
point function تابع نقطهای
point operation عمل نقطهای
point load بار نقطهای
dot product ضرب نقطهای
dot matrix ماتریس نقطهای
spot welding جوشکاری نقطهای
point discharge تخلیه نقطهای
bridge spot weld جوشکاری نقطهای
two point threshold استانه دو نقطهای
spot welding جوش نقطهای
point estimation تخمین نقطهای
multipoint line خط چند نقطهای
pinpoint target هدف نقطهای
multipoint چند نقطهای
assembly 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
holed فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
marks هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
azimuth موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
mark هدف نقطه اغاز نقطه فرود
diglottic stimulation تحریک دو نقطهای زبان
dichoglottic stimulation تحریک دو نقطهای زبان
single row spot welding جوشکاری نقطهای سری
dot matrix printers چاپگر با ماتریس نقطهای
spot welding electrode الکترود جوشکاری نقطهای
spot welding machine دستگاه جوش نقطهای
dot matrix character کاراکتر ماتریس نقطهای
lattice point group گروه نقطهای شبکه
dot matrix printers چاپگر یا ماتریس نقطهای
point contact rectifier یکسو کننده نقطهای
rpbis همبستگی دو رشتهای نقطهای
point biserial correlation همبستگی دو رشتهای نقطهای
dot matrix printer چاپگر یا ماتریس نقطهای
multipoint circuit مدار چند نقطهای
dot matrix printer چاپگر با ماتریس نقطهای
close march راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
known datum point نقطهای با مختصات وگرای معلوم
welded contact rectifier یکسو کننده نقطهای جوش شده
crossing point نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points نقطه تقاطع نقطه تلاقی
terminals نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود
grazing point نقطهای که مسیر گلوله به مانع برخورد میکند
previous spot نقطهای که توپ در اخرین باروارد بازی شده
terminal نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
go no go اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
check point نقطهای است برای زمانگیری قسمتی از مسابقه اتومبیلرانی
phantom section خط نقطهای که جهت رسم تصاویر نامرئی کشیده میشود
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
turning point نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
turning points نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
dieresis دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
popeye در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است
diaeresis دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
traffic post پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
real stagnation point نقطهای که در ان سیال روی سطح جسم بحالت سکون درامده وازانجا جریان خطی شروع میشود
point to point network شبکه نقطه به نقطه
pointillism نقاشی نقطه نقطه
point-to-point connection اتصال نقطه به نقطه
collimate تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
center of gyration نقطهای در یک جسم صلب که اگر همه جرم در ان متمرکزشود ممان اینرسی حول همان محور تغییر نماید
break up point نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
epicycloid منحنی ترسیم شده بر نقطهای درمحیط دایره ثابتی که درخارج دایره بچرخد
centroid در مختصات هندسی نقطهای که مختصات ان میانگین حسابی مختصات همه نقاط ان شکل است
lies زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
wire matrix printer یک چاپگر برخوردی که علائم ماتریس نقطهای را در هربار علامت با فشردن انتهای سیم معینی بر روی نوارمرکبی و کاغذ چاپ میکند چاپگر ماتریسی سیمی
speckle نقطه نقطه یا خال خال کردن
polkadot طرح نقطه نقطه خال خال
inner product ضرب نقطهای ضرب نردهای
contemporaneousness هم زمانی
time sense حس زمانی
eternities بی زمانی
time limits حد زمانی
onetime یک زمانی
eternity بی زمانی
monomial یک زمانی
whilom یک زمانی
sometime یک زمانی
simultaneeity هم زمانی
synchrony هم زمانی
synchronization هم زمانی
timeline خط زمانی
on <prep.> در [زمانی]
time limit حد زمانی
temporal زمانی
toll حق عبور
tolling حق عبور
tolls حق عبور
transit عبور
passages عبور
passages حق عبور
fording عبور از اب
right of way حق عبور
transmission عبور
crossing عبور
passage عبور
alpha canis majoris عبور
passage حق عبور
transmissions عبور
rights of way حق عبور
transmittancy عبور
transmittal عبور
transmittance عبور
passage of lines عبور از خط
cross-Channel عبور
right of passage حق عبور
road haulage حق عبور
time fire تیر زمانی
no longer نه دیگر [زمانی]
time flutter اختلال زمانی
yore در زمانی بسیاردور
no longer نه بیشتر [زمانی]
time jitter اختلال زمانی
time fuse ماسوره زمانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com