English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
solipsism فرضیهای که معتقد است نفس انسان چیزی جز خودوتغییرات حاصله درنفس خودرا نمیشناسد
Other Matches
animalist مصور حیوانات معتقد به حیوان صفتی انسان
anthropocentric معتقد باینکه انسان اشرف مخلوقات و مرکز ثقل موجودات است
To set ones hopes on something. امید خودرا به چیزی بستن
to calculate on فرض خودرا روی چیزی بنانهادن
crumpled rose leaf چیزی که خوشی انسان رامنغض میکند
forbidden fruit چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruits چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
per se درنفس خود
thing in itself شی ء درنفس خود
self perpetuation پایا درنفس خود
self determined مصمم درنفس خود
anthrop پیشوند بمعانی > انسان < و > جنس انسان <
anthropo پیشوند بمعانی >انسان < و > جنس انسان <
artificial intelligence طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
intelligence طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
reject a hypothesis فرضیهای را رد کردن
id مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
anthropography علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
without recourse عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
feelings indigenous to man احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
theorize فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorised فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorized فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizes فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorises فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizing فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorising فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
empircism روش و فرضیهای که مبنی برتجربه و ازمایش باشد
pantheism فرضیهای که خدا را مرکب ازکلیه نیروها و پدیدههای طبیعی میداند
theory of preformation فرضیهای که بموجب ان هربخشی ازموجودالی درنطفه موجودبوده بایدبزرگ شود
plutonism فرضیهای که بموجب ان خارههای پی در پی پوسته زمین دراثرگرمادرست شده اند
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
plutonic theory فرضیهای که بموجب ان خارههای پی درپی پوسته زمین دراثرگرمای درست شده اند
historcicism فرضیهای که معتقداست کلیه پدیدههای اجتماعی وفرهنگی باید از لحاظ تاریخی مطالعه شود
advantages accruning from مزایای حاصله
stagnation thesis فرضیه رکود .فرضیهای که بر اساس ان بعلت بلوغ کامل اقتصادی یک کشور و امکان عدم جذب پس اندازها
ration strenght انرژی حاصله از جیره
assessments تعیین نتایج حاصله
assessment تعیین نتایج حاصله
emblements منافع حاصله از زمین
elbow grease نیروی حاصله از کاردستی
feed back بکارگیری اطلاعات حاصله
believer معتقد
believers معتقد
coriolis effect اثرنیروی حاصله از چرخش زمین
gulped صدای حاصله از عمل بلع
gulping صدای حاصله از عمل بلع
ergotism مسمومیت حاصله از خوردن سگاله
gulps صدای حاصله از عمل بلع
fleshment خوشحالی حاصله از نخستین موفقیت
bombing errors اشتباهات حاصله از پرتاب بمب
end product قطعات حاصله دستگاه نهایی
emblements منافع حاصله اززمین مزروعی
gas form natrural gas بنزین حاصله از گاز طبیعی
gulp صدای حاصله از عمل بلع
theist معتقد بخدا
predestinarian معتقد به تقدیر
casualist معتقد به اتفاق
introspectionist کسیکه معتقد به
trinitarian معتقد به تثلیث
fatalist معتقد به سرنوشت
polygamist معتقد به تعددزوجات
resurrectionist معتقد برستاخیز
flash burn سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
capitalized value درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال
working asset سرمایه حاصله در اثر کار وفعالیت
spirochetosis ابتلا به بیماری حاصله از میکروب اسپیروکت
platinum black گرد سیاه پلاتین حاصله از حل املاح ان
scumble نرمی حاصله در اثر سایس یامالش
solunar حاصله در اثر خورشید و ماه باهم
clicked صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
clicks صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
flash burns سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
windchill سرمای حاصله از وزش باد تبرید
thermojet نیروی جت حاصله از حرارت موتور جت حرارتی
click صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
trinitarian معتقد بوجوداقانیم ثلاثه
moralists معتقد به اصول اخلاق
red tapist معتقد به red-tapism
idealist معتقد به ایده الیسم
nihilist معتقد به مکتب nihilism
rationalistic معتقد به اصالت عقل
rationalist معتقد به فلسفه عقلانی
materialists معتقد به اصالت ماده
materialist معتقد به اصالت ماده
naturalist معتقد به فلسفه طبیعی
henotheist معتقد یا وابسته به توحیدنوبتی
naturalists معتقد به فلسفه طبیعی
spiritualist معتقد بارتباط باارواح
moralist معتقد به اصول اخلاق
spiritualists معتقد بارتباط باارواح
hypervitaminosis ناراحتیهای حاصله در اثر ازدیاد ویتامین در بدن
stage fright وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
lesions زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
crater دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
craters دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
yaws بیماری مسری و عفونی حاصله در اثراسپیروکتی بنام
lesion زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
principle معتقد باصول ومبادی کردن
self-righteousness معتقد بعدالت وتقوی خود
adoptionist معتقد به فرزند خواندگی عیسی
self righteous معتقد بعدالت وتقوی خود
biracialism معتقد به یا دارای دونژاد بودن
self-righteous معتقد بعدالت وتقوی خود
rabbinist معتقد به احادیث بنی اسرائیل
epicurus نام فیلسوف یونانی که معتقد
socialist جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
evolutionist معتقد به فرضیه تکامل یافرگشت
hylicist کسیکه معتقد به مادیات است
socialists جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
flash blindness کوری حاصله از نگاه کردن به برق ترکش اتمی
competitive price قیمت حاصله ازرقابت خریداران وفروشندگان در بازار ازاداقتصادی
totemite معتقد بوجودروح حافظ یک قوم یا قبیله
totemist معتقد بوجودروح حافظ یک قوم یا قبیله
bureaucrat فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
bureaucrats فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
revelationist کسیکه معتقد به الهام ومکاشفه است
millenarian معتقد به سلطنت هزار ساله مسیح
representationalist معتقد بفلسفه ایده هاو افکار
sepsis مسمومیت عفونی حاصله در اثر جذب باکتریهاومواد فاسد بخون
phenology مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
jet propulsion نیروی عقب نشینی حاصله از فشار گازفشار خروج گاز
sabbatarian مسیحی معتقد به تعطیل کار و عبادت در یکشنبه ها
geocentric معتقد باینکه خداوندزمین رامرکز عالم وجودقرارداده
infallibilist کسیکه معتقد است که پاپ اشتباه نمیکند
apportionment افراز سرشکن کردن هزینه به چندسال به نسبت منافع حاصله در هر سال
plow back عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
profits a prendre درCL عامل در حق علف چر وسایر منافع حاصله از زمین هم ذیحق میشود
Trinity سه گانگی [معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد] [تثلیث]
to rangeoneself خودرا
trade unionism سیستمی که معتقد به بسط و توسعه این گونه اتحادیه هاست
to suppress one's propensities خودرا فرونشاندن
to d. oneself up خودرا گرفتن
he pretended to be asleep خودرا بخواب زد
to a onself خودرا اراستن
to dress up خودرا اراستن
pontify خودرا مقدس نمودن
to a one's right حق خودرا ادعایامطالبه کردن
to boure one's way راه خودرا بزوربازکردن
to breakin خودرا داخل کردن
he betray himself او خودرا رسوا ساخت
To go through fire and water. خودرا به آب وآتش زدن
to busy oneself خودرا مشغول کردن
flatten روحیه خودرا باختن
to a. one selt انتقام خودرا کشیدن
To step aside . to shy from . To withdraw . خودرا کنا رکشیدن
self assertion خودرا جلو اندازی
one's accomplice همدست خودرا لودادن
mince حرف خودرا خوردن
minces حرف خودرا خوردن
to express one self مقاصد خودرا فهماندن
back-pedals حرف خودرا پس گرفتن
back-pedalling حرف خودرا پس گرفتن
flattens روحیه خودرا باختن
back-pedalled حرف خودرا پس گرفتن
back-pedal حرف خودرا پس گرفتن
to compromise oneself خودرا مظنون یا رسواکردن
to pick up oneself خودرا نگاه داشتن
off one's chest <idiom> خودرا خالی کردن
to plume oneself با پیرایه خودرا اراستن
to sun one self خودرا افتاب دادن
to try one's luck بخت خودرا ازمودن
topull oneself together خودرا جمع کردن
insconce خودرا جای دادن
to veil oneself روی خودرا پوشاندن
to pay one's way خرج خودرا دراوردن
to show ones cards قصد خودرا اشکارکردن
to sow one's wild oats چل چلی خودرا کردن
to slake one's revenge انتقام خودرا گرفتن
shell shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell-shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
eyestrings ضمائم چشمی که سابقا معتقد بودند هنگام کوری ومرگ از هم گسیخته می گردد
limitarian کسیکه معتقد است بخش محدودی از مردم گیتی رستگاری روحانی خواهندداشت
to givein one's a. موافقت خودرا اعلام کردن
to addict oneself عادت کردن خودرا معتادکردن
To set ones watch . ساعت خودرا میزان کردن
to lay down ones arms سلاح خودرا بزمین گذاشتن
do one's best <idiom> تمام تلاش خودرا کردن
To play ones part . نقش خودرا بازی کردن
to declare oneself قصد خودرا افهار کردن
to detain one's due بدهی خودرا نگه داشتن
to use one's d. عقل یا نظر خودرا بکاربردن
say one's piece <idiom> آشکارا نظر خودرا گفتن
to keep the wolf from the door خودرا ازگرسنگی یا قحطی رهانیدن
hold one's own موقعیت خودرا حفظ کردن
to change one's course خط مشی یا رویه خودرا تغییردادن
hold one's ground موقعیت خودرا حفظ کردن
to protrude one's tongue زبان خودرا بیرون انداختن
o bey your parents والدین خودرا اطاعت کنید
to play one's role وفیفه خودرا انجام دادن
get out of hand <idiom> کنترل خودرا از دست دادن
underplays دست خودرا ادا نکردن
to recover damages خسارت خودرا جبران کردن
to serve one's term خدمت خودرا انجام دادن
underplaying دست خودرا ادا نکردن
to stand to one's duty وفیفه خودرا انجام دادن
go to pieces <idiom> کنترل خودرا از دست دادن
for all one is worth <idiom> تمام سعی خودرا کردن
to stay one's stomach شکم خودرا اندکی سیرکردن
underplayed دست خودرا ادا نکردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com