English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
cathode glow فضای روشن کاتد
Other Matches
cathode dark space فضای تاریک کاتد
hittorf dark space فضای تاریک کاتد
crookes dark space فضای تاریک کاتد
anode glow شعله مثبت فضای روشن اند
illumination by diffusion روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
flashes روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
illuminati روشن ضمیران روشن فکران
daylight روز روشن روشن کردن
daylit روز روشن روشن کردن
cathode کاتد
cathodes کاتد
k کاتد
arc cathode کاتد قوسی
virtual cathode کاتد مجازی
arc cathode کاتد جرقهای
sputtering کاتد پرانی
incandescent cathode کاتد ملتهب
mercury pool cathode کاتد جیوهای
cathode sputtering کاتد پرانی
cathode border مرز کاتد
cold cathode کاتد سرد
coaxial cathod کاتد متحدالمرکز
grid bias resistance مقاومت کاتد
cathode region پهنه کاتد
hot cathode کاتد گرم
coated cathode کاتد اندوده
hot cathode کاتد ملتهب
anticathode انتی کاتد
thermionic cathode کاتد گرم
pool cathode کاتد مایع
dynode کاتد ثانوی
directly heated cathode کاتد افروزهای
emission efficiency بازده کاتد
activation of a cathode تحریک کاتد
filament cathode کاتد افروزهای
filamentary cathode کاتد افروزهای
dispenser cathode کاتد جبران گر
ionic heated cathode کاتد یونی
half tone screen صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
photo electric cathode کاتد نور- برقی
oxide coated cathode کاتد اکسید اندود
heater cathode کاتد با رشته گرمساز
activated cathode کاتد فعال شده
incandescent metallic oxid cathode کاتد اکسید فلزی
hot cathode tube لامپ با کاتد داغ
b scope صفحه کاتد رادار
incandescent cathode lamp لامپ کاتد ملتهب
hot chathode rectifier یکسوکننده با کاتد گرم
incandescent cathode discharge تخلیه کاتد ملتهب
oxide cathode کاتد اکسید اندود
grid cathode capacity فرفیت بین شبکه و کاتد
cathode heating time مدت گرم سازی کاتد
hot cathode gas triode لامپ سه قطبی با کاتد داغ
indirectly heated cathode کاتد با رشته گرم ساز
gas triode لامپ سه قطبی با کاتد داغ
gas tetrode لامپ چهار قطبی با کاتد داغ
ullage فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
bin storage space فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
vignetting سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
illuminate چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminating چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminates چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
triode شیر ترمویونیک یا لامپ خلاء دارای سه الکترود کاتد اند وشبکه کنترل
phototude لوله الکترون دارای کاتد و اندکه بترتیب فوتون تابش وجذب می کنند
explained روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explaining روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explains روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explain روشن کردن باتوضیح روشن کردن
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
eucleadian space فضای اقلیدسی
out of doors فضای ازاد
void فضای خالی
psychological space فضای روانی
phase space فضای فازی
phase space فضای فاز
vacuity فضای خالی
reflector space فضای بازتابی
deep space فضای سه بعدی
out of door فضای ازاد
vacuum فضای تهی
vacuumed فضای تهی
vacuuming فضای تهی
vacuums فضای تهی
free space فضای خالی
mask پوشاندن فضای
masks پوشاندن فضای
free space فضای ازاد
fornix فضای مجوف
subspace فضای فرعی
floor space فضای اشکوب
open area فضای ازاد
cylinder capacity فضای سیلندر
aerospace فضای ماوراء جو
expanse فضای زیاد
aerospace فضای هوایی
danger space فضای خطرناک
space فضای خالی
dead space فضای مرده
expanses فضای زیاد
spaces فضای خالی
dead space فضای راکد
campuses فضای باز
campus فضای باز
floorage فضای صحن
lebensraum فضای حیاتی
acceleration space فضای شتاب
image space فضای تصویر
clearance فضای بازی
clearance فضای بیکار
open فضای باز
biosphere فضای زیست
cavity فضای مجوف
cavity فضای خالی
cavities فضای مجوف
cavities فضای خالی
lacuna فضای خالی
opens فضای باز
bad break فضای خالی
life space فضای زیست
atmospheric environement فضای جوی
cellarage فضای زیرزمین
boot فضای ترانک
gross space فضای کلی
coordination sphere فضای کوئوردیناسیون
covered space فضای سر پوشیده
workspace فضای کاری
covered space فضای پوشیده
opened فضای باز
work space فضای دایر
airspace فضای هوایی
hollow space فضای توخالی
atmosphere فضای اطراف هرجسمی
airspace [over a country] فضای هوایی [در کشوری]
faraday dark space فضای تاریک فارادی
floor space occupied فضای مورد نیاز
payload space فضای بار مفید
the infinite space فضای بیکران لاینتاهی
inane چرند فضای نامحدود
anode dark space فضای تاریک اند
landscape garden طراحی فضای سبز
drift space فضای تبدیل تحمیل
to close airspace محصورکردن فضای هوایی
perimeter فضای احاطه کننده
linear space فضای برداری [ریاضی]
perimeters فضای احاطه کننده
fanfares نمایش در فضای باز
interstaller space فضای بین- ستارهای
vector space فضای خطی [ریاضی]
linear space فضای خطی [ریاضی]
address apace فضای آدرس دهی
airspace control کنترل فضای هوایی
phase space cell پیل فضای فاز
fanfare نمایش در فضای باز
runout فضای عمل یک سیستم
perspective space نمایش فضای سه بعدی
atmospheres فضای اطراف هرجسمی
foresheets فضای جلوی قایق
metric space فضای متری [ریاضی]
danger space فضای هوایی خطرناک
loading space فضای قابل بارگیری
vector space فضای برداری [ریاضی]
Euclidean space فضای اقلیدسی [ریاضی]
memory address space فضای نشانی حافظه
blankest سفید فضای خالی
blank سفید فضای خالی
hittorf dark space فضای تاریک هیتورف
hair space فضای باریکی درچاپ
trough of the sea فضای میان دو موج
crookes dark space فضای تاریک هیتورف
metric space فضای متریک [ریاضی]
buncher space فضای تحمیل سرعتی
aston dark space فضای تاریک استن
margin زمان یا فضای اضافی
furnace room فضای داخل کوره
margins زمان یا فضای اضافی
glade فضای میان جنگل
catcher space فضای اوسیلاسیون زای
open cut حفاری در فضای باز
glades فضای میان جنگل
topological space فضای توپولوژیک [ریاضی]
it takes much room فضای زیادی را اشغال میکند
compact چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacted چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
cod فضای داخل خلیج یادریاچه
low memory فضای حافظه تا چند کیلوبایت
compacts چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
fifo فضای ذخیره سازی موقت
compacting چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
bossing [فضای خالی زیر پنجره]
air-hole [تهویه فضای خالی سرداب]
three-dimensional space فضای سه بعدی [ریاضی] [فیزیک]
spaces فضای خالی بین حروف یا خط ها
caret نشانه " ^ " در فضای کلید کنترل
user area فضای مخصوص استفاده کننده
pre-Hilbert space فضای ضرب داخلی [ریاضی]
inner product space فضای ضرب داخلی [ریاضی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com