Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
loading space
فضای قابل بارگیری
Other Matches
preload loading
بارگیری اولیه یا بارگیری قبل از بارگیری اصلی
wet storage
بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
unit loading
بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
back haul
بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
fields
فضای ذخیره سازی یا نمایش که توسط کاربر قابل تغییر نیست
fielded
فضای ذخیره سازی یا نمایش که توسط کاربر قابل تغییر نیست
field
فضای ذخیره سازی یا نمایش که توسط کاربر قابل تغییر نیست
embarkation order
دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
combat loading
بارگیری رزمی هواپیما بارگیری جنگی
endurance loading
بارگیری با حداکثر فرفیت بارگیری کامل
storage
تعداد بیتهایی که در واحد فضای ذخیره سازی رسانه قابل ضبط است
interleaving
تقسیم فضای ذخیره سازی به قسمتهایی به طوری که هر یک جداگانه قابل دستیابی اند
phantom ROM
فضای کپی شده حافظه فقط خواندنی که توسط کد مخصوص قابل دستیابی است
overlaying
فضای حافظه اصلی که برای ذخیره بخش قط عی از برنامه جاری قابل مدیریت است
overlay
فضای حافظه اصلی که برای ذخیره بخش قط عی از برنامه جاری قابل مدیریت است
overlays
فضای حافظه اصلی که برای ذخیره بخش قط عی از برنامه جاری قابل مدیریت است
extension
فضای ذخیره سازی که خارج ازسیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
extensions
فضای ذخیره سازی که خارج ازسیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
isolating
فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
isolates
فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
isolate
فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
partition
فضای دیسک سخت که به عنوان درایو منط ق به کار می رود و به صورت درایو جداگانهای قابل دستیابی است
logical
حرفی که به دیسک درایو یا فضای ذخیره سازی انتساب میشود که به عنوان درایو محل قابل استفاده است
partitions
فضای دیسک سخت که به عنوان درایو منط ق به کار می رود و به صورت درایو جداگانهای قابل دستیابی است
sam
فضای ذخیره سازی که فقط داده خاصی قابل دستیابی است توسط خواندن داده قبلی در لیست
fragmentation
حافظه اختصاص یافته به چندین فایل که به بخشهای آزاد و کوچکتری تقسیم میشود و آن قدر کوچک هستند که قابل استفاده نیستند ولی کلا فضای زیادی اشغال می کنند
conventional memory
این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
conventional RAM
این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
casualty staging unit
یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
staging unit
یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
CD
DC حافظه فقط خواندنی دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان یک فضای ذخیره سازی با فرفیت بالای ROM برای ذخیره چندین مگابایت داده به کار می رود. داده ها روی سطح دیسک ذخیره می شوند و سپس توسط لیزر قابل خواندن هستند
CDs
DC حافظه فقط خواندنی دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان یک فضای ذخیره سازی با فرفیت بالای ROM برای ذخیره چندین مگابایت داده به کار می رود. داده ها روی سطح دیسک ذخیره می شوند و سپس توسط لیزر قابل خواندن هستند
ullage
فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
bin storage space
فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
loading bridge
پل بارگیری
well deck
پل بارگیری
charging
بارگیری
shipping
بارگیری
loading
بارگیری
burdening
بارگیری
stowage
بارگیری
material handling bridge
پل بارگیری
charging crane
جرثقیل بارگیری
pallets
کفه بارگیری
apron
محوطه بارگیری
on berth
ناوحاضربه بارگیری
loading
فرفیت بارگیری
loading point
نقطه بارگیری
plimsol mark
علایم بارگیری
quay
سکوی بارگیری
loading bucket
سطل بارگیری
pick up and delivery
بارگیری و تحویل
loading rack
سکوی بارگیری
plimsol mark
مارک بارگیری
loading scale
مقیاس بارگیری
point of loading
نقطه بارگیری
pallet
کفه بارگیری
pallete
کفه بارگیری
bulk loading
بارگیری در مخازن
roll on/roll off
بارگیری- تخلیه
bucket charging
بارگیری با سطل
load factor
ضریب بارگیری
loading diagram
دیاگرام بارگیری
charging wharf
اسکله بارگیری
loading facilities
وسایل بارگیری
load lines
علایم بارگیری
line charging capacity
فرفیت بارگیری خط
loading chart
جدول بارگیری
deadweight
تناژ بارگیری
cargo net
تور بارگیری
carburizing pot
فرف بارگیری
aprons
محوطه بارگیری
charging car
واگن بارگیری
quays
سکوی بارگیری
loading apron
نوار بارگیری
charging berth
اسکله بارگیری
load
بارگیری مهمات
stowed
بارگیری کردن
loads
فرفیت بارگیری
embarkation area
محوطه بارگیری
stowing
بارگیری کردن
stowage
بارگیری و باراندازی
loading time
زمان بارگیری
ammunition loading line
خط بارگیری مهمات
embarkation table
جدول بارگیری
download
بارگیری پایین
stows
بارگیری کردن
load
بارگیری کردن
load
فرفیت بارگیری
accumulator charge
بارگیری اکومولاتور
Loading and unloading.
بارگیری وتخلیه
loads
بارگیری کردن
loads
بارگیری مهمات
magnetic loading
بارگیری مغناطیسی
laden
بارگیری شده
well deck
عرشه بارگیری
line charging current
جریان بارگیری خط
loading station
ایستگاه بارگیری
loading site
محل بارگیری
loading site
سکوی بارگیری
commercial loading
بارگیری تجارتی
roll-on/roll-off
بارگیری- تخلیه
pre loading
بارگیری اولیه
frequency loading
بارگیری فرکانسی
loading table
جدول بارگیری
stow
بارگیری کردن
pack saddle
زین بارگیری
ingot charging crane
جراثقال بارگیری شمش
bulk loading
بارگیری مخزن به طور یک جا
horizontal loading
بارگیری افقی کشتیها
initial program load
بارگیری برنامه اغازی
bulk load method
روش بارگیری با بارقوال
actual obligated space
محل یا جا در بارگیری دریایی
cargo plan
طرح بارگیری ناو
cargo port
دریچه بارگیری ناو
stevedoring charges
هزینههای بارگیری وباراندازی
embarkation table
جدول قابلیت بارگیری
loading chart
طرح بارگیری هواپیما
charge and discharge
محل بارگیری و باراندازی
tactical loading
بارگیری رزمی یا جنگی
loading
بارگیری مهمات درهواپیما
staging unit
یکان بارگیری کننده
charging side
محل بارگیری کوره
shiping agent
کارگزار بارگیری کشتی
commodity loading
بارگیری کالاهای مختلف
loading plan
طرح بارگیری خودرو
stevedores
متصدی بارگیری و تخلیه
stevedores
بارگیری وباراندازی کردن
stevedore
متصدی بارگیری و تخلیه
stevedore
بارگیری وباراندازی کردن
loading list
لیست بارگیری خودرو
commercial loading
بارگیری کالای تجارتی
shiping agent
حق العمل کار بارگیری کشتی
mutilation table
جدول راهنمای بارگیری خودروها
base loading
بارگیری انجام شده در پایگاه
lading
بارگیری عمل بار کردن
lay day
روز بارگیری وباراندازی کشتی
loading ramp
راهروی شیب دار بارگیری
lighterage
هزینه بارگیری وباراندازی ازکشتی
railway end
پل سکوی بارگیری راه اهن
lay day
ایام بارگیری و باراندازی کشتی
fio
بدون هزینه تخلیه و بارگیری
laydays
ایام بارگیری و باراندازی کشتی
capacity load
حداکثر فرفیت بارگیری ناو
free in and out
بدون هزینه تخلیه و بارگیری
p&d
delivery and up pick بارگیری و تحویل
stevedore
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedore
متصدی بارگیری و حمل و نقل
bridge plate
پل بین سکوی بارگیری وخودرو
stevedores
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
bulk load method
روش استفاده از بارگیری قوال
stevedores
متصدی بارگیری و حمل و نقل
roll on roll off
روش بارگیری مستقیم ناو
drayage
هزینه بارگیری وبار اندازی
despatch money
جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
accessorial services
خدمات بارگیری و تخلیه بار
palletetisation
درکفه بارگیری قرار دادن
port
شراب شیرین بارگیری کردن
maximum load rating
قابلیت بارگیری نامی حداکثر
embarkation order
ترتیب سوار شدن یا بارگیری
lift on
بارگیری کشتی توسط جرثقیل
The ship is loading.
کشتی درحال بارگیری است
reloadable control storage
انباره با کنترل بارگیری مجدد
mutilation table
جدول بارگیری پیش بینی شده
despatch money
پاداش جهت بارگیری یاتخلیه سریع
pickup zone
منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
dispatch money
جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
portcall
درخواست حمل وسایل به بندربرای بارگیری
drayage
چهارچرخه یاگاری مخصوص بارگیری وباراندازی
loading
بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
lighterage
هزینه بارگیری و باراندازی از کشتی توسط دوبه
embarkation element
یکان مخصوص کمک به بارگیری یا سوار شدن
portcapacity
فرفیت بندر از نظر بارگیری یاتخلیه بار
prestowage plan
طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
entrucking table
جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
ipl
Load Program Initail بارگیری اغازی برنامه
actual placement
قرار دادن بار در محل تخلیه و بارگیری
embarkation team
تیم یا قسمت مخصوص کمک به سوار شدن یا بارگیری
block stowage loading
بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
constructive placement
تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
aerospace projection operations
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
stowage plan
طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
turnaround cycle
مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
load line
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
long shoreman
گماشته بارگیری و بار خالی کنی در بندریا ماهی گیری در کرانه
primage
اضافه کرایهای که به خاطر مراقبت در بارگیری و تخلیه به ناخدای کشتی داده میشود
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
sensible
قابل درک قابل رویت
achievable
قابل وصول قابل تفریق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com