Total search result: 216 (13 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
type front |
ماشین تایپ به جلو |
|
|
Search result with all words |
|
Teletype |
ماشین تحریر راه دور تله تایپ |
Teletypes |
ماشین تحریر راه دور تله تایپ |
teleprinter |
تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس |
teleprinters |
تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس |
carriage |
بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند |
carriages |
بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند |
key |
کلیدی که نشانه گر یا نوک چاپ را به ابتدای خط بعد روی صفحه یا ماشین تایپ یا چاپگر می برد |
upper case |
حروف بزرگ و نشانههای دیگرروی ماشین تایپ یا صفحه کلید که با انتخاب کلید shift دستیابی می شوند |
end |
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است |
ended |
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است |
ends |
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است |
letter quality printing |
چاپ با چاپگر matrix-dot که نوشتار با کیفیت بهتر دارد به خوبی ماشین تایپ با افزایش فاصله بین نقاط |
letter quality printing |
خصوصیت برخی چاپگرهای matria-dot که حروف با کیفیت یکسان با ماشین تایپ را با نقاط بسیار نزدیک به هم تامین میکند |
qwerty |
صفحه کلید زبان انگلیسی برای ماشین تایپ کامپیوتر که خط اول حروف شامل QWGRTY است |
tabulator |
بخشی از ماشین تایپ یا کلمه پرداز که کلمات و اعداد رابه صورت خودکار در ستون هایی قرار میدهد |
Other Matches |
|
teleprint |
کلید تایپ تله تایپ |
teleprint |
تایپ کننده تله تایپ |
self binder |
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی |
universal |
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است |
The letter is well typed . |
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر ) |
channel type |
کانال تایپ |
tty |
تله تایپ |
overtype mode |
تایپ رویهم |
Teletypes |
تله تایپ |
Teletype |
تله تایپ |
teletypewriter |
تله تایپ |
teleprocessing |
دستگاه تایپ تلگرافی |
type bar printer |
چاپگر میلهای تایپ |
teletype display |
نمایش تله تایپ |
teletype exchange |
مرکز تله تایپ |
radioteletype |
بی سیم تله تایپ |
machinist |
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست |
machinists |
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست |
teletype display |
نمایش تایپ راه دور |
teletypewriter |
دستگاه تایپ مخابرات تلگرافی |
overtype mode |
حالت تایپ روی مطلب |
typeover mode |
حالت تایپ روی مطلب |
type front |
نوعی روش تایپ کردن نامه ها |
to make a typo [American E] |
اشتباه تایپ کردن [صفحه کلید یا تلفن] |
way station |
ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی |
to make a typing error [mistake] |
اشتباه تایپ کردن [صفحه کلید یا تلفن] |
twx |
Service TeletypewriterExchange امکان تبادل تله تایپ |
to hit the wrong key [on the PC/phone/calculator] |
اشتباه تایپ کردن صفحه [کلید یا تلفن] |
teleprocessing |
تایپ کردن مکالمات تلگرافی به طور کشف |
cybernetics |
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان |
compensation trading |
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید |
finished |
متنی که تایپ شده و آماده چاپ گرفتن است |
cdc |
یک کد دو یا سه کاراکتری است که در سیستم تله تایپ بکارمی رود |
entering |
عمل تایپ داده یا نوشتن موضوعات روی یک رکورد |
audio-typist |
کسی که مطالبرا در حین دیکته شدن تایپ میکند |
call directing code |
یک کد دو یا سه کاراکتری است که در سیستم تله تایپ بکارمی رود |
bench lathe |
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود |
machine |
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین |
machines |
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین |
machined |
ماشین کردن با ماشین رفتن |
machined |
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین |
machine |
ماشین کردن با ماشین رفتن |
machines |
ماشین کردن با ماشین رفتن |
microwriter |
صفحه کلید و نمایش قابل حمل برای تایپ در حین سفر |
keystroke |
شمارش انتخابهای کلید انجام شده برای محاسبه هزینه تایپ |
fax |
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد |
cross compiler |
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد |
faxed |
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد |
faxing |
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد |
faxes |
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد |
disassembler |
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند |
insertion point |
نشانگری که برای نشان دادن محل تایپ متن در یک نوشته استفاده میشود |
double column vertical boring mill |
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی |
spacing impulse |
نوعی روش رادیو تله تایپ که در ان ارسال امواج به طوریک در میان ضربانی است |
assembled |
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن |
assemble |
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن |
assembles |
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن |
assembler |
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم |
dos |
نشانگری که می گوید DOS آماده پذیرش یک دستور تایپ شده روی صفحه کلید است |
wordprocessing |
استفاده از کامپیوتر برای تایپ , ویرایش و خروجی متن , صورت نامه , برچسب لیست , آدرس و... |
printnow letter.doc |
DOS یا 2/OS به جای علامت 1% نام فایلی را که تایپ شده است قرار میدهدو DOC.LETTER را روی چاپگر چاپ میکند |
verification |
بررسی تایپ صحیح داده یا سمت ارسال داده ازیک رسانه به دیگری |
clean |
کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است |
cleaned |
کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است |
cleanest |
کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است |
cleans |
کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است |
bureaus |
ادارهای که متخصص تایپ داده و پردازش دستهای داده ادارههای کوچکتر است |
bureau |
ادارهای که متخصص تایپ داده و پردازش دستهای داده ادارههای کوچکتر است |
the machine is in operation |
ماشین در گردش است ماشین دایر است |
digital computer |
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی |
automated teller machine |
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار |
d.c. machine |
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم |
pages |
وسیلهای که اطلاعات نوشته شده یا تایپ شده را به حالتی که کامپیوتر می فهمد و پردازش میکند تبدیل کند |
paged |
وسیلهای که اطلاعات نوشته شده یا تایپ شده را به حالتی که کامپیوتر می فهمد و پردازش میکند تبدیل کند |
images |
وسیله تنظیم تایپ که میتواند کاغذ Postscript را پردازش کند و خروجی با ruolution بالا تولید کند |
page |
وسیلهای که اطلاعات نوشته شده یا تایپ شده را به حالتی که کامپیوتر می فهمد و پردازش میکند تبدیل کند |
image |
وسیله تنظیم تایپ که میتواند کاغذ Postscript را پردازش کند و خروجی با ruolution بالا تولید کند |
kludge |
1-تصحیح موقت نرم افزاری که خوب نوشته شده یا خطای تایپ . 2-سخت افزاری که فقط برای نشان دادن به کار می رود |
kluge |
1-تصحیح موقت نرم افزاری که خوب نوشته شده یا خطای تایپ . 2-سخت افزاری که فقط برای نشان دادن به کار می رود |
service |
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد |
typeover |
توانایی یک چاپگر تماسی درضربه زدن بیش از یکبار به کاراکتر و در نتیجه ایجاد اثردرشت و برجستهای از ان روی نسخه چاپی تایپ روی مطلب |
wimp |
نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند |
serviced |
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد |
wimps |
نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند |
Jacquard loom |
ماشین بافندگی ژاکارد [این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.] |
tabulates |
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود |
tabulate |
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود |
tabulated |
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود |
worded |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
word wrap |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
wraparound |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
telnet |
پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند |
word |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
machanist |
ماشین چی |
plants |
ماشین |
plant |
ماشین |
apparatus |
ماشین |
runners |
ماشین چی |
motors |
ماشین |
wheels |
رل ماشین |
wheel |
رل ماشین |
gins |
ماشین |
mill |
ماشین |
gin |
ماشین |
mills |
ماشین |
motored |
ماشین |
motor- |
ماشین |
motor |
ماشین |
freeze-up |
ماشین |
engine |
ماشین |
mechanisms |
ماشین |
pressman |
ماشین چی |
automatons |
ماشین |
pressmen |
ماشین چی |
machined |
ماشین |
automaton |
ماشین |
mechanism |
ماشین |
machines |
ماشین |
runner |
ماشین چی |
machine |
ماشین |
wheeling |
رل ماشین |
treadle |
رکاب ماشین |
reaping machine |
ماشین درو |
paper mill |
ماشین کاغذسازی |
knitting machines |
ماشین کش بافی |
machine run |
رانش ماشین |
machine oil |
روغن ماشین |
treadles |
رکاب ماشین |
seaming machine |
ماشین درزگیری |
scouring machine |
ماشین سایش |
machine operator |
اپراتور ماشین |
sand dredger |
ماشین حفار |
router |
ماشین فرز |
scouring machine |
ماشین سمباده |
road transport vehicle |
ماشین باری |
machine learning |
فراگیری ماشین |
clipper |
ماشین موزنی |
machine operating |
عملکرد ماشین |
pile driving appartus |
ماشین شمعکوبی |
reeling machine |
ماشین نخ پیچی |
machine operator |
کارگردان ماشین |
machine operator |
متصدی ماشین |
open machine |
ماشین باز |
machine time |
وقت ماشین |
machine word |
کلمه ماشین |
buffer |
ماشین لرزنده |
milling machine |
ماشین فرز |
milling machine |
ماشین تراش |
machinelike |
ماشین وار |
printed |
ماشین کردن |
prints |
ماشین کردن |
punching machine |
ماشین سوراخکن |
machinist's mate |
ماشین کار |
metal cutting tool |
ماشین ابزار |
automobile |
ماشین خودرو |
machine run |
اجرای ماشین |
print |
ماشین کردن |
millwright |
ماشین ساز |
adders |
ماشین جمع |
adder |
ماشین جمع |
printer machine |
ماشین چاپ |
planing machine |
ماشین کندگی |
autos |
ماشین سواری |
object machine |
ماشین مقصود |
mimeograph |
ماشین تکثیر |
auto |
ماشین سواری |
machinist's mate |
ماشین ساز |
power shovel |
ماشین خاک کش |
typewriter |
ماشین تحریر |
typewriters |
ماشین تحریر |
machine oriented |
ماشین گرا |
automobiles |
ماشین خودرو |
machine code |
دستورالعملهای ماشین |
computers |
ماشین متفکر |
computers |
ماشین حساب |
computers |
ماشین الکترونیکی |
dump car |
ماشین شهرداری |
dry dredger |
ماشین حفار |
donkey engine |
ماشین بخارکوچک |
ditcher |
ماشین نهر کن |
dish washer |
ماشین طرفشویی |
typing |
ماشین نویسی |
commutator machine |
ماشین کموتاتودار |
commutating machine |
ماشین جابجاگری |
computer |
ماشین الکترونیکی |
computer |
ماشین حساب |
computer |
ماشین متفکر |
frictional machine |
ماشین مالشی |
cash register |
ماشین صندوقداری |
cash registers |
ماشین صندوقداری |
enginery |
ماشین الات |
engine order |
دستور ماشین |
engine man |
ماشین کار |
electrostatic machine |
ماشین الکتروستاتیکی |
electric machine |
ماشین الکتریکی |
edging machine |
ماشین لب خم کنی |
chief engineer |
مدیر ماشین |
chess machine |
ماشین شطرنج |
acyclic machine |
ماشین تک قطب |
unipolar machine |
ماشین تک قطب |