Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
automatic flanging machine
ماشین خم حلبی سازی
Other Matches
sheet metal work
حلبی سازی
pilot materials
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
machine building
ماشین سازی
machine building industry
صنعت ماشین سازی
road building machine
ماشین جاده سازی
engineering steel
فولاد ماشین سازی
engineering works
کارخانه ماشین سازی
virtual
ماشین شبیه سازی شده و عملیات آن
polygraph
ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
polygraphs
ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
grader
یکی از ماشین الات راه سازی
assembly
زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
plater
صفحه فلزی ساز ماشین غلتک کاغذ سازی اسب مخصوص مسابقه اسب دوانی
registers
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
tins
حلبی
sheet metal
حلبی
tin plate
حلبی
can
: حلبی
tinner's snip
حلبی بر
tin
حلبی
cans
: حلبی
canning
: حلبی
key
استفاده از بافر بین صفحه کلید و کامپیوتر برای تامین ذخیره سازی کلیدها برای ماشین نویس های سریع که چندین کلید را به سرعت انتخاب می کنند
swaging machine
حلبی خمکن
tin
با حلبی پوشاندن
tinny
حلبی ساز
metal worker
حلبی ساز
cans
قوطی حلبی
canning
قوطی حلبی
tins
با حلبی پوشاندن
can
قوطی حلبی
tincan
قوطی حلبی
tinman
حلبی ساز
tinplate
ورق حلبی
tinsmith
حلبی ساز
sheet metal worker
حلبی ساز
tinner
حلبی ساز
tinware
فروف حلبی
tinware
حلبی الات
tin smith
حلبی ساز
rectification
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
tins
باقلع یا حلبی پوشاندن
canikin
فرف حلبی کوچک
tin
باقلع یا حلبی پوشاندن
tole
حلبی منقوش وجلادار
tinkerer
وصله زن حلبی ساز
tinplate
با قلع پوشاندن حلبی کردن
tinfoil
حلبی ورقه نازک قلعی
cannikin
فرف حلبی کوچک ابخوری
tin-plated tails
سیم ها با انتهای روکشدار حلبی
self binder
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
the fish smacks of the tin
ماهی بوی حلبی را برداشته است
the ridge of a roof
حلبی که دوشیب شیروانی بهم برمیخورند
springer
قوطی حلبی در بستهای که باد کرده باشد
that fruit packs easily
ان میوه را باسانی میتوان توی فرف یا حلبی ریخت
machinists
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
cybernetics
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machined
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
calculating
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
faxes
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxed
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
jagger
الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
automatic programming
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
assemble
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
pre-treatment
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
subjugation
مقهور سازی مطیع سازی
ouster
بی بهره سازی محروم سازی
frustrations
خنثی سازی محروم سازی
formularization
کوتاه سازی ضابطه سازی
irritancy
پوچ سازی باطل سازی
imagery
مجسمه سازی شبیه سازی
frustration
خنثی سازی محروم سازی
erasable
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
saved
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
automated teller machine
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
the machine is in operation
ماشین در گردش است ماشین دایر است
symmetrical compression
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
sorted
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
Jacquard loom
ماشین بافندگی ژاکارد
[این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
electronic
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
Indeo
فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
dump
1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
externals
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
mechanisms
ماشین
machines
ماشین
motor
ماشین
machined
ماشین
mills
ماشین
mill
ماشین
motor-
ماشین
motors
ماشین
freeze-up
ماشین
motored
ماشین
plant
ماشین
engine
ماشین
runners
ماشین چی
apparatus
ماشین
wheel
رل ماشین
wheeling
رل ماشین
wheels
رل ماشین
pressmen
ماشین چی
machanist
ماشین چی
gin
ماشین
automatons
ماشین
runner
ماشین چی
gins
ماشین
automaton
ماشین
pressman
ماشین چی
mechanism
ماشین
plants
ماشین
machine
ماشین
machinist
ماشین ساز
machinists
ماشین کار
machinist
ماشین کار
hubcap
سپر ماشین.
automatic stub lathe
ماشین تراش
bare machine
ماشین لخت
planing machine
ماشین کندگی
beading machine
ماشین روکوب
belt pully
فلکه ماشین
compressor
ماشین فشار
automatic machine
ماشین تراش
router
ماشین فرز
computer
ماشین الکترونیکی
compressors
ماشین فشار
machinists
ماشین ساز
arithmometer
ماشین حساب
analytical engine
ماشین تحلیلی
ambulance car
ماشین تصادفات
reeling machine
ماشین نخ پیچی
adding machine
ماشین افزایشگر
unipolar machine
ماشین تک قطب
reaping machine
ماشین درو
knitting machine
ماشین کش بافی
knitting machines
ماشین کش بافی
hubcaps
سپر ماشین.
punching machine
ماشین سوراخکن
gearing
دندههای ماشین
printer machine
ماشین چاپ
motorway
راه ماشین رو
motorways
راه ماشین رو
accounting machine
ماشین حسابداری
comptometer
ماشین حساب
computer
ماشین متفکر
computer
ماشین حساب
computers
ماشین متفکر
computers
ماشین حساب
computers
ماشین الکترونیکی
road transport vehicle
ماشین باری
typing
ماشین نویسی
power shovel
ماشین خاک کش
machinery
ماشین الات
machinery
ماشین ها دستگاه
acyclic machine
ماشین تک قطب
chauffeur
راننده ماشین
bumper
سپر ماشین
bumpers
سپر ماشین
synchronous machine
ماشین همزمان
virtual machine
ماشین مجازی
adders
ماشین جمع
adder
ماشین جمع
tar spraying machine
ماشین قیرپاش
trench excavator
ماشین حفاری
operator
متصدی ماشین
teaching machine
ماشین اموزش
teaching machine
ماشین تدریس
steamers
ماشین بخار
steamer
ماشین بخار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com